شمارهٔ ۴۸
در ره عشق اختیار از دست رفت
پای ماند از کار و کار از دست رفت
در چمن دردا که ساقی تا قدح
داد بر دستم بهار از دست رفت
آه کز دست دلم دامان صبر
رفت چون دامان یار از دست رفت
نقد جانی را که از بهر نثار
داشتم در انتظار از دست رفت
در رهش خاکی که میکردم به سر
ز آب چشم اشکبار از دست رفت
روزگار وصل آه از روزگار
کز جفای روزگار از دست رفت
ز آن دو لعل از دستم آرام و قرار
ز آن دو زلف بیقرار از دست رفت
پا نهادم بر سر بالین (سحاب)
لیک در وقتی که کار از دست رفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در ره عشق اختیار از دست رفت
پای ماند از کار و کار از دست رفت
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، قدرت انتخاب از بین رفته و فقط پاها باقی ماندهاند. البته کار و وظیفهای که باید انجام شود، دیگر در دستان من نیست.
در چمن دردا که ساقی تا قدح
داد بر دستم بهار از دست رفت
هوش مصنوعی: در چمن، افسوس که ای ساقی، زمانی که جام را به دستم دادی، بهار از دست رفت و گذشت.
آه کز دست دلم دامان صبر
رفت چون دامان یار از دست رفت
هوش مصنوعی: ای کاش که دلم به راحتی بر صبرم غلبه نمیکرد، همانطور که حضور یار از دست رفته است.
نقد جانی را که از بهر نثار
داشتم در انتظار از دست رفت
هوش مصنوعی: من جانم را که به خاطر بخشش آماده کرده بودم، در انتظار از دست رفت.
در رهش خاکی که میکردم به سر
ز آب چشم اشکبار از دست رفت
هوش مصنوعی: در مسیر او، خاکی که بر سر میریختم به خاطر اشکهایی که از چشمانم میریخت از بین رفت.
روزگار وصل آه از روزگار
کز جفای روزگار از دست رفت
هوش مصنوعی: زمانی که در کنار محبوب بودم، بسیار شادی و خوشی داشتم، اما اکنون که از هم دور شدهایم، قلبم از غم و ناامیدی پر است.
ز آن دو لعل از دستم آرام و قرار
ز آن دو زلف بیقرار از دست رفت
هوش مصنوعی: از آن دو لب زیبا، آرامش و قرارم رفت و به خاطر آن دو زلف زیبا، بیقراریام از بین رفت.
پا نهادم بر سر بالین (سحاب)
لیک در وقتی که کار از دست رفت
هوش مصنوعی: بر روی تخت خوابم نشستم، اما وقتی که کار از کار گذشته بود.