گنجور

شمارهٔ ۴۶

تا به کی باشد به بزم غیر یا در کوی دوست‌؟
دوست در پهلوی غیر و غیر در پهلوی دوست‌؟
تا که پیغامی برد از دوست سوی دوستان
زآنکه کس جز دشمن ما ره ندارد سوی دوست
دل ز خوی دوست نالد نی ز خوی آسمان
که‌آسمان این دشمنی آموخته‌ست از خوی دوست
چون بر او کردم نظر برداشت چشم از روی غیر
دوست شرم از روی دشمن کرد من از روی دوست
قمری است و سرو ما و قامت موزون یار
عندلیب است و گل و ما و رخ نیکوی دوست
آنکه خوانندش هلال و بدر‌، می‌دانی که چیست؟
بدر روی دلستان است و هلال ابروی دوست
بر سر کویش از آن باد صبا را ره نداد
تا به من دیگر ز کوی دوست نارد بوی دوست
دل به‌جان آمد (سحاب) و جان مرا بر لب رسید
بی‌رخ جان‌بخش دلبر بی‌قد دلجو‌ی دوست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به کی باشد به بزم غیر یا در کوی دوست‌؟
دوست در پهلوی غیر و غیر در پهلوی دوست‌؟
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید در جمع دیگران بمانم یا به محفل دوست نروم؟ دوست در کنار دیگران است و دیگران هم در کنار دوست هستند؟
تا که پیغامی برد از دوست سوی دوستان
زآنکه کس جز دشمن ما ره ندارد سوی دوست
هوش مصنوعی: تا زمانی که پیغامی از دوست برای دوستان ببرند، بدانید که هیچ کسی جز دشمنان ما نمی‌تواند به سوی دوست برود.
دل ز خوی دوست نالد نی ز خوی آسمان
که‌آسمان این دشمنی آموخته‌ست از خوی دوست
هوش مصنوعی: دل به خاطر دوست شَدَید می‌زند، نه از خصالت‌های آسمان، زیرا آسمان دشمنی را از ویژگی دوست آموخته است.
چون بر او کردم نظر برداشت چشم از روی غیر
دوست شرم از روی دشمن کرد من از روی دوست
هوش مصنوعی: وقتی به او نگاه کردم، چشمم را از روی کسی دیگر برداشتم و از روی دشمن شرم کردم، اما از روی دوست نه.
قمری است و سرو ما و قامت موزون یار
عندلیب است و گل و ما و رخ نیکوی دوست
هوش مصنوعی: قمری وجود دارد و سرو بسیار زیبایی که قامتش موزون و خوش‌قوام است. بلبل و گل نیز به ما و چهره نیکوی دوست اشاره دارند.
آنکه خوانندش هلال و بدر‌، می‌دانی که چیست؟
بدر روی دلستان است و هلال ابروی دوست
هوش مصنوعی: کسی که به شکل هلال و ماه کامل شناخته می‌شود، چه می‌دانی که منظور چیست؟ ماه کامل نمادی از زیبایی محبوب است و هلال مانند ابروی معشوق جلوه‌گری می‌کند.
بر سر کویش از آن باد صبا را ره نداد
تا به من دیگر ز کوی دوست نارد بوی دوست
هوش مصنوعی: باد صبا به خاطر عشق و علاقه‌ای که به تو دارم، اجازه نداد تا بوی خوش دوست را از کوی او به من برساند.
دل به‌جان آمد (سحاب) و جان مرا بر لب رسید
بی‌رخ جان‌بخش دلبر بی‌قد دلجو‌ی دوست
هوش مصنوعی: دل به شدت به حال و روز خود ناراحت و بی‌قرار شده و جانم به ‌لب رسیده است. بدون وجود چهره‌ی زیبا و دلپذیر معشوق، دلم که به دنبال دوستی و محبت است، بسیار در anguish به سر می‌برد.