گنجور

شمارهٔ ۴۵

گویند که در شرع نبی باده حرام است
در کیش من آن باده که بی دوست به جام است
کس روز وصال تو نداند که کدام است
کآن روز همان صبح نگشته‌ست که شام است
در بزم تمام است غم ار یار نماند
ور ماند و بیگانه رود عیش تمام است
تا مرغ دل آزاد نگردید ندانست
کآرامی اگر هست در آن گوشه دام است
آن چشم که چون آهوی وحشی رمد از من
ای غیر ندانم به چه افسون به تو رام است؟
در طرهٔ خود شیفته‌تر از همه دل‌ها
داند که دلی هست و نداند که کدام است؟!
از رحمت خاصش به من ای شیخ سخن گوی
افسانهٔ دوزخ پی تهدید عوام است
نه طاقت سنگ ستمت دارم ازین بیش
نه قوّت پرواز از آن گوشهٔ بام است
گفتم که دلش ز آرزوی وصل تو بگداخت
گفتا ز چه پس فکر (سحاب) این همه خام است؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گویند که در شرع نبی باده حرام است
در کیش من آن باده که بی دوست به جام است
هوش مصنوعی: می‌گویند که در دین پیامبر نوشیدنی‌ها حرام هستند، اما در مکتب من، آن نوشیدنی که بدون حضور دوست باشد، ارزش ندارد.
کس روز وصال تو نداند که کدام است
کآن روز همان صبح نگشته‌ست که شام است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌داند که روزی که با تو وصال خواهیم یافت، چه روزی است، زیرا آن روز همان صبحی نیست که هنوز طلوع نکرده و به شب تبدیل شده است.
در بزم تمام است غم ار یار نماند
ور ماند و بیگانه رود عیش تمام است
هوش مصنوعی: اگر یار در کنار باشد، غم و ناراحتی تمام می‌شود. اما اگر یار برود و تنها بیگانه‌ای باقی بماند، لذت و شادی نیز به پایان می‌رسد.
تا مرغ دل آزاد نگردید ندانست
کآرامی اگر هست در آن گوشه دام است
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل انسان از قید و بندها آزاد نشود، نمی‌فهمد که آیا آرامش واقعی وجود دارد یا اینکه در جایی دیگر، در دام‌هایی گرفتار است.
آن چشم که چون آهوی وحشی رمد از من
ای غیر ندانم به چه افسون به تو رام است؟
هوش مصنوعی: چشمی که مثل آهوی وحشی از من می‌گریزد، نمی‌دانم به چه جادو و فریبی تسلیم تو شده است.
در طرهٔ خود شیفته‌تر از همه دل‌ها
داند که دلی هست و نداند که کدام است؟!
هوش مصنوعی: در موهای خود، زیباتر از تمام دل‌ها، می‌داند که دلی وجود دارد، اما نمی‌داند که آن دل کدام است!
از رحمت خاصش به من ای شیخ سخن گوی
افسانهٔ دوزخ پی تهدید عوام است
هوش مصنوعی: ای شیخ، از رحمت ویژه‌اش به من بگو؛ داستان‌های عذاب دوزخ که برای ترساندن مردم گفته می‌شود، حقیقتی نیستند.
نه طاقت سنگ ستمت دارم ازین بیش
نه قوّت پرواز از آن گوشهٔ بام است
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم ظلم و فشار تو را تحمل کنم و از این بیشتر قادر به پرواز از آن طرف بام نیستم.
گفتم که دلش ز آرزوی وصل تو بگداخت
گفتا ز چه پس فکر (سحاب) این همه خام است؟
هوش مصنوعی: گفتم دلش به خاطر آرزوی رسیدن به تو آتش می‌گیرد. او پاسخ داد: "پس چرا فکر تو این قدر بی‌خبر و ناآگاه است؟"