گنجور

شمارهٔ ۴۰

از آب و اشک ای لبت از خوی می در آب
جان تا به کی در آتش و تن تا به کی در آب؟
جسم مرا به کوی تو آورد سیل اشک
چون کشتئی که مرحله ها کرده طی در آب
بر باد از آن نداد که از رشک عاشقان
غرق است خاک من بسر کوی وی در آب
ساقی به دفع سردی دی می به شیشه ریخت
آتش که دیده خاصه به هنگام دی در آب؟
از ناله وز گریه جدا از مهی (سحاب)
گاهی چو نی زبادم و گاهی چو نی در آب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از آب و اشک ای لبت از خوی می در آب
جان تا به کی در آتش و تن تا به کی در آب؟
هوش مصنوعی: از آب و اشک، لبانت را مرطوب کرده‌ای و می‌گویی که روح من در میان شراب و آب است. اما تا کی در آتش خواهی ماند و تا کی در آب؟
جسم مرا به کوی تو آورد سیل اشک
چون کشتئی که مرحله ها کرده طی در آب
هوش مصنوعی: اشک‌های من مرا به سوی تو آورد، مانند قایقی که مراحل سخت را در آب طی کرده است.
بر باد از آن نداد که از رشک عاشقان
غرق است خاک من بسر کوی وی در آب
هوش مصنوعی: خاک من به خاطر عشق و حسادت عاشقان، در آب کوی محبوب غرق شده است و از این حالتی که به آن دچار شده‌ام، دلیلی برای شکایت ندارم.
ساقی به دفع سردی دی می به شیشه ریخت
آتش که دیده خاصه به هنگام دی در آب؟
هوش مصنوعی: ساقی، برای مقابله با سرمای زمستان، شرابی را در شیشه ریخت که مانند آتش گرمابخش باشد. این کار خصوصاً به خاطر آن است که در روزهای سرد، چشم‌ها به زیبایی و روشنایی نیاز دارند تا از یخ و سردی در امان بمانند.
از ناله وز گریه جدا از مهی (سحاب)
گاهی چو نی زبادم و گاهی چو نی در آب
هوش مصنوعی: گاهی احساساتی شبیه به ناله و گریه دارم، مانند سحاب که از مه جدا می‌شود، و گاهی هم مانند نیی هستم که در باد می‌نوازد و گاهی در آب غوطه‌ور می‌شود.