گنجور

شمارهٔ ۳

تا سازم آشنایت نا آشنا نگارا
بیگانه کردم از خویش یاران آشنا را
با آنکه جز صبا نیست پیکی ز من به کویش
خواهم که ره نباشد در کوی او صبا را
چون من کسی گذارد سر بر خط غلامیش
بیرون چرا نهد کس از حد خویش پا را؟
از نو چه خواهد آرد کس را به دام عشقش
با عاشقان دیرین کمتر کند جفا را
با جور آن جفاجو چندان نکرده‌ام خو
کآرم به خاطر از او اندیشهٔ وفا را
دردم بلای هجران درمان وصال جانان
دردا که نیست درمان این درد بی دوا را
گفتم که: گویم امشب تنها به او غم دل
بی مدعی نیاید چون یافت مدعا را
از رخ به خلق بنمود آثار صنع معبود
وز خویش کرد خوشنود هم خلق و هم خدا را
اکنون (سحاب) کآنجا ره یافتند اغیار
شادم از این که ره نیست در کوی دوست ما را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا سازم آشنایت نا آشنا نگارا
بیگانه کردم از خویش یاران آشنا را
هوش مصنوعی: می‌خواهم آن کسی را که برایم آشناست، برای تو ناشناس و بیگانه کنم. به خاطر تو، دوستان نزدیک خود را دور کرده‌ام.
با آنکه جز صبا نیست پیکی ز من به کویش
خواهم که ره نباشد در کوی او صبا را
هوش مصنوعی: با اینکه فقط نسیمی به نام صبا وجود ندارد که پیامی از من به کویش برساند، اما خواهم که او را به این کار وادار کنم، هرچند در کوی او راهی نیست.
چون من کسی گذارد سر بر خط غلامیش
بیرون چرا نهد کس از حد خویش پا را؟
هوش مصنوعی: هر زمان که من کسی را در جایگاه بنده خود قرار می‌دهم، چرا دیگران از حدود خود تجاوز کنند؟
از نو چه خواهد آرد کس را به دام عشقش
با عاشقان دیرین کمتر کند جفا را
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به عشقش چه چیز جدیدی خواهد آورد، و با عاشقانی که سال‌ها در عشق بوده‌اند، کمتر ستم می‌کند.
با جور آن جفاجو چندان نکرده‌ام خو
کآرم به خاطر از او اندیشهٔ وفا را
هوش مصنوعی: من به خاطر ظلم و ستم او، به اندازه‌ای که باید کینه به دل بگیرم، کینه‌دار نیستم؛ چرا که عشق و وفاداری به او در ذهن من حضور دارد.
دردم بلای هجران درمان وصال جانان
دردا که نیست درمان این درد بی دوا را
هوش مصنوعی: دردی که از فراق محبوب به دل دارم، هیچ درمانی ندارد و با وجود اینکه وصال او درمان این درد می‌تواند باشد، متاسفانه چنین درمانی وجود ندارد.
گفتم که: گویم امشب تنها به او غم دل
بی مدعی نیاید چون یافت مدعا را
هوش مصنوعی: گفتم که امشب به او تنها غم دل را بگویم، اما بی‌مدعی نمی‌توانم. چون او را در حقیقت پیدا کردم.
از رخ به خلق بنمود آثار صنع معبود
وز خویش کرد خوشنود هم خلق و هم خدا را
هوش مصنوعی: چهره‌ای زیبا و دلربا نشان داد که نشانگر قدرت و بزرگی خداوند است و با این ویژگی‌های خود، هم مردم را خشنود کرد و هم خداوند را.
اکنون (سحاب) کآنجا ره یافتند اغیار
شادم از این که ره نیست در کوی دوست ما را
هوش مصنوعی: اکنون که دیگران در اینجا جایی ندارند، من خوشحالم از این که راهی به سمت کوی دوست ما وجود ندارد.