شمارهٔ ۲۴۵
چه غم که ریخته شد بال و پر ز سنگ توام
که بی نیاز زبال از پر خدنگ توام
روی زمحفل من زود و دو دیر باز آیی
هم از شتاب تو غمگین هم از درنگ توام
جهان به پیش نظر در غمت چنان تنگ است
که کار بر دل تنگ از دهان تنگ توام
مباد ذوق اسیران چنگ عشق تو را
اگر خیال رهایی بود ز چنگ توام
ز دل غم تو نیاید برون اگر چه بدل
هزار رخنه فزون است از خدنگ توام
به جانبم نکنی جز به وقت مرگ نگاه
از آن ز آشتی ات خوشتر است جنگ توام
به می (سحاب) چه حاجت که بی نیاز از آن
به یاد لعل وی و اشک لعل رنگ توام
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه غم که ریخته شد بال و پر ز سنگ توام
که بی نیاز زبال از پر خدنگ توام
هوش مصنوعی: چه غم از اینکه بال و پرم به خاطر تو شکسته شده است، زیرا من از بالهای پرشکستهام بینیازم و از تیرهای تو نیز مستقل هستم.
روی زمحفل من زود و دو دیر باز آیی
هم از شتاب تو غمگین هم از درنگ توام
هوش مصنوعی: به زودی و به تأخیر در جمع من حاضر میشوی، اما من هم از شتاب تو ناراحت هستم و هم از تأخیر تو.
جهان به پیش نظر در غمت چنان تنگ است
که کار بر دل تنگ از دهان تنگ توام
هوش مصنوعی: جهان به قدری برای من در غم تو تنگ و کوچک شده که حتی احساسات و دردهایم هم به اندازهای محدود شده که نمیتوانم آنها را به زبان بیاورم.
مباد ذوق اسیران چنگ عشق تو را
اگر خیال رهایی بود ز چنگ توام
هوش مصنوعی: مبادا که لذت اسیران عشق تو را آزرده کند، اگر امیدی به رهایی از چنگال تو داشتم.
ز دل غم تو نیاید برون اگر چه بدل
هزار رخنه فزون است از خدنگ توام
هوش مصنوعی: غم تو از دل بیرون نمیرود، هرچند که به ظاهر هزار زخمی در وجودم وجود دارد. من مانند تیر تو هستم که به هدف میزنم.
به جانبم نکنی جز به وقت مرگ نگاه
از آن ز آشتی ات خوشتر است جنگ توام
هوش مصنوعی: اگر فقط در لحظه مرگ به من نگاه کنی، برای من از آشتیات بهتر است که با من بجنگی.
به می (سحاب) چه حاجت که بی نیاز از آن
به یاد لعل وی و اشک لعل رنگ توام
هوش مصنوعی: به نوشیدنی خوشم طعمی نیاز نیست، چرا که از یاد زیبایی تو و اشکهایی که به رنگ لعل هستند، بینیازم.