گنجور

شمارهٔ ۲۴۶

نیم جانی بود تا جا بود در میخانه‌ام
پر نشد پیمانه تا خالی نشد پیمانه‌ام
از دل دیوانه‌ام دیوانه‌تر دانی که کیست؟
من که دایم در علاج این دل دیوانه‌ام
آورد هر چند خواب افسانه اما نایدت
هرگز اندر دیده خواب ار بشنوی افسانه‌ام
از فریب خال او در دام زلفش دل فتاد
مبتلای دام او دل گشت از این دانه‌ام
با تو گر در گلخنم چون عندلیبم در چمن
بی‌تو گر در گلشنم چون جغد در ویرانه‌ام
از جنون عشق تا کی منعم ای فرزانگان
این جنون خوش‌تر بود از عقل هر فرزانه‌ام
یک نگاه آشنای چشم مست او (سحاب)
این چنین بیگانه کرد از خویش و از بیگانه‌ام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیم جانی بود تا جا بود در میخانه‌ام
پر نشد پیمانه تا خالی نشد پیمانه‌ام
هوش مصنوعی: در میخانه‌ام تا زمانی که جانی در من بود، با پر کردن پیمانه، هیچ وقت پیمانه‌ام خالی نشد. این یعنی هر وقت که امکان داشت، از نوشیدن لذت بردم و هیچگاه پیمانه‌ام تهی نشد.
از دل دیوانه‌ام دیوانه‌تر دانی که کیست؟
من که دایم در علاج این دل دیوانه‌ام
هوش مصنوعی: دل دیوانه‌ام به حال خود می‌تپد و در تلاش برای درمان آن هستم. آیا می‌دانی که چگونه این احساس را می‌توان توصیف کرد؟ من همیشه در پی بهبود وضعیت این دل بی‌قراری هستم.
آورد هر چند خواب افسانه اما نایدت
هرگز اندر دیده خواب ار بشنوی افسانه‌ام
هوش مصنوعی: هرچند داستان‌های زیبا و جذابی را برایت تعریف کنم، اما هرگز نمی‌توانی در خواب واقعی آنچه را می‌گویم ببینی.
از فریب خال او در دام زلفش دل فتاد
مبتلای دام او دل گشت از این دانه‌ام
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی خال او فریب خورد و در چنگ زلف‌هایش گرفتار شد. حالا به خاطر این دانه، دلم به درد آمده است.
با تو گر در گلخنم چون عندلیبم در چمن
بی‌تو گر در گلشنم چون جغد در ویرانه‌ام
هوش مصنوعی: اگر با تو در زندان باشم، مانند بلبل در باغ شادابم، اما اگر در باغ به تنهایی باشم، مانند جغدی در ویرانه احساس تنهایی و دل‌تنگی می‌کنم.
از جنون عشق تا کی منعم ای فرزانگان
این جنون خوش‌تر بود از عقل هر فرزانه‌ام
هوش مصنوعی: تا کی باید از جنون عشق جلوگیری کنید؟ ای خردمندان، این جنون برای من بهتر از عقل هر فرد عاقل دیگری است.
یک نگاه آشنای چشم مست او (سحاب)
این چنین بیگانه کرد از خویش و از بیگانه‌ام
هوش مصنوعی: با یک نگاه آشنا از چشمان مست او، به شدت از خودم و از دیگران فاصله گرفتم و احساس غریبگی کردم.