گنجور

شمارهٔ ۲۲۸

در عشق چو باید که به ناچار بمیرم
از جور تو به کزغم اغیار بمیرم
هر شب دهیم وعده ی دیدار که تا صبح
صد بار شوم زنده و صد بار بمیرم
گیرم به نگاهی ز تو صد حسرتم افزود
دیگر بسرم بگذر و بگذار بمیرم
امشب که بدیدار توام زنده چو شمع آه
دانم که شود صبح پدیدار بمیرم
مرغ قفس از حال من آگه شود آن روز
کز حسرت مرغان گرفتار بمیرم
می گفت زبسیاری جورش دم مرگم
می خواست که با حسرت بسیار بمیرم
یا درد مرا چاره بکن یا چو (سحابم)
نومید کن از چاره که ناچار بمیرم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در عشق چو باید که به ناچار بمیرم
از جور تو به کزغم اغیار بمیرم
هوش مصنوعی: در عشق، اگر مجبور باشم که بمیرم، بهتر است از درد و رنجی که ناشی از توست بمیرم تا اینکه به خاطر غم و اندوه دیگران جان بسپارم.
هر شب دهیم وعده ی دیدار که تا صبح
صد بار شوم زنده و صد بار بمیرم
هوش مصنوعی: هر شب گذشته و به هم دیگر قول دیدار می‌دهیم، به طوری که تا صبح بارها جان می‌گریم و دوباره برمی‌خیزیم و دوباره می‌میریم.
گیرم به نگاهی ز تو صد حسرتم افزود
دیگر بسرم بگذر و بگذار بمیرم
هوش مصنوعی: اگر با یک نگاه تو، حسرت‌های بسیاری به دل من اضافه شود، باز هم از زندگی‌ام بگذر و اجازه بده تا بمیرم.
امشب که بدیدار توام زنده چو شمع آه
دانم که شود صبح پدیدار بمیرم
هوش مصنوعی: امشب که تو را می‌بینم، مثل شمع زنده هستم و می‌دانم که صبح خواهد آمد و من از عشق و زیبایی‌ات می‌میرم.
مرغ قفس از حال من آگه شود آن روز
کز حسرت مرغان گرفتار بمیرم
هوش مصنوعی: وقتی که پرنده قفس از وضعیت من باخبر شود، آن روز است که به خاطر حسرت و اندوهی که از دوری دیگر پرندگان دارم، از دنیا می‌روم.
می گفت زبسیاری جورش دم مرگم
می خواست که با حسرت بسیار بمیرم
هوش مصنوعی: او می‌گفت به خاطر مشکلات و سختی‌های زیادی که در زندگی‌ام کشیده‌ام، در آستانه مرگ دوست دارم با حسرت و افسوس از دنیا بروم.
یا درد مرا چاره بکن یا چو (سحابم)
نومید کن از چاره که ناچار بمیرم
هوش مصنوعی: یا درد من را درمان کن، یا مانند ابر مرا ناامید کن از پیدا کردن درمان، زیرا که من بی‌تردید باید بمیرم.