شمارهٔ ۲۲۵
گر زآن که فغانی ز دل زار برآرم
کام دل زار از تو دلآزار برآرم
از آبلهٔ پا به ره وادی عشقت
هر گام چه گلها که ز هر خار برآرم
خواهم که دل از روزن روی تو ببیند
گر تیر تو از سینهٔ افگار برآرم
از حد نگذشته است جفا کاری گردون
وقت است که یک آه شرر بار برآرم
با اشک شب هجر و نگاه شب وصلت
چون آرزوی دیدهٔ بیدار برآرم
تا در ره عشق تو به سر خاک توان کرد
کو فرصت آنم که ز پا خار برآرم
دانم که حجاب من و معشوق (سحاب) است
روزی که سر از پردهٔ پندار برآرم
شمارهٔ ۲۲۴: از تغافل یا تو را با خویش مایل میکنمشمارهٔ ۲۲۶: چنان در بزم غیر امشب غمین از وصل جانانم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر زآن که فغانی ز دل زار برآرم
کام دل زار از تو دلآزار برآرم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم صدای دل رنجور خود را بلند کنم، از تو که دل را میآزاری، خواستهی خود را به دست میآورم.
از آبلهٔ پا به ره وادی عشقت
هر گام چه گلها که ز هر خار برآرم
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، هر قدمی که بردارم، به خاطر آزارهایی که میکشم، گلها و زیباییها را از میان خاری که در راه است، به دست میآورم.
خواهم که دل از روزن روی تو ببیند
گر تیر تو از سینهٔ افگار برآرم
هوش مصنوعی: میخواهم که قلبم از طریق چشمان تو روشنایی بگیرد، حتی اگر بهای این آگاهی، رنجی باشد که از درد درونم میکشم.
از حد نگذشته است جفا کاری گردون
وقت است که یک آه شرر بار برآرم
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده که با یک آه سوزان، رنج و سختیهای ناشی از کاردیگری را که به من رسیده، به نمایش بگذارم.
با اشک شب هجر و نگاه شب وصلت
چون آرزوی دیدهٔ بیدار برآرم
هوش مصنوعی: من با اشکهایی که در شب جدایی میریزم و از نگاه به شب وصال تو، آرزویی را چون نگاهی به دنیای بیداری مطرح میکنم.
تا در ره عشق تو به سر خاک توان کرد
کو فرصت آنم که ز پا خار برآرم
هوش مصنوعی: برای رسیدن به عشق تو، آمادهام که حتی بر خاک سر فرود آورم. اما هنوز فرصتی به من داده نشده که از درد و رنجهای مسیر عشق رهایی یابم.
دانم که حجاب من و معشوق (سحاب) است
روزی که سر از پردهٔ پندار برآرم
هوش مصنوعی: میدانم که مانع من و محبوبم، مثل ابر است و روزی که از پردهٔ خیال بیرون بیایم، همه چیز واضح خواهد شد.