شمارهٔ ۲۲۱
خطت دمید و آمدی ای غمگسار دل
وقتی نیامدی که بیایی به کار دل
تنها شبی زلطف بیا در کنار من
اما چنان میا که نیایی به کار دل
رفتیم و ماند دل به برت یادگار ما
وین اشک سرخ بر رخ ما یادگار دل
چشم سیاه و زلف پریشان او ببین
کآگه شوی زروز من و رزگار دل
بر دست دل نبود چنین اختیار من
بر دست دیده گر نبود اختیار دل
بس وعده داد او به من و من به دل نوید
او شرمسار من شد ومن شرمسار دل
جان با غم زمانه نگردید سازگار
سازد چگونه با غم ناسازگار دل؟
از بس نشست بر دلت از دل غبار غم
دادم بباد در ره عشقت غبار دل
قدر غم تو یافته دل در شب غمت
چون جز غم تو نیست کسی غمگسار دل
غمگین ترم گهی که دهد وعده ی وصال
چون دارم آگهی ز شب انتظار دل
دور از گلی (سحاب) چه گلها که پرورش
یابد به باغ دیده ام از جویبار دل
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خطت دمید و آمدی ای غمگسار دل
وقتی نیامدی که بیایی به کار دل
هوش مصنوعی: وقتی که دل من در غم و اندوه به سر میبردی، تو با زیبایی و خط زیبایت به سراغم آمدی، اما زمانی که نیاز به تو داشتم، تو از من دور بودی و نیامدی.
تنها شبی زلطف بیا در کنار من
اما چنان میا که نیایی به کار دل
هوش مصنوعی: تنها یک شب محبت کن و در کنارم باش، اما طوری نیا که به دل من آسیبی برسانی.
رفتیم و ماند دل به برت یادگار ما
وین اشک سرخ بر رخ ما یادگار دل
هوش مصنوعی: ما رفتیم، اما دلمان به یاد تو باقی ماند و این اشکهای سرخ که بر صورتمان نمایان است، نشانهی عشق و احساس دلمان است.
چشم سیاه و زلف پریشان او ببین
کآگه شوی زروز من و رزگار دل
هوش مصنوعی: ببین چشمان سیاه و موهای درهمبرهم او را، که اگر آگاه شوی، میفهمی چه روزهایی را سپری کردهام و دل من چه حالاتی را تجربه کرده است.
بر دست دل نبود چنین اختیار من
بر دست دیده گر نبود اختیار دل
هوش مصنوعی: اگر دل من اختیار داشت، این طور نمیشد که به دست چشم من باشد و اگر چشم من اختیار داشت، دل من هم در دست او نمیبود.
بس وعده داد او به من و من به دل نوید
او شرمسار من شد ومن شرمسار دل
هوش مصنوعی: او به من قولهای زیادی داد و من به دل خودم امید او را دادم، اما اکنون دل من بخاطر او شرمنده است و من هم بخاطر دل خودم شرمنده شدهام.
جان با غم زمانه نگردید سازگار
سازد چگونه با غم ناسازگار دل؟
هوش مصنوعی: دلی که با مشکلات و سختیهای زندگی نمیتواند هماهنگ شود، چگونه میتواند با غم و اندوه دیگران سازگاری پیدا کند؟
از بس نشست بر دلت از دل غبار غم
دادم بباد در ره عشقت غبار دل
هوش مصنوعی: از آنجا که غم و ناراحتی بر دلم نشسته است، به خاطر عشق تو، این غم را به باد سپردم و به سفر در این مسیر عشق ادامه میدهم.
قدر غم تو یافته دل در شب غمت
چون جز غم تو نیست کسی غمگسار دل
هوش مصنوعی: دل در شب غم تو به اندازهای ارزش پیدا کرده که جز غم تو هیچکس نمیتواند تسکینی برای آن باشد.
غمگین ترم گهی که دهد وعده ی وصال
چون دارم آگهی ز شب انتظار دل
هوش مصنوعی: هرگاه وعده دیدار معشوق داده شود، غم من بیشتر میشود؛ زیرا از شبهای طولانی انتظار برای او خبر دارم و این آگاهی باعث درد و اندوه بیشتری در قلبم میشود.
دور از گلی (سحاب) چه گلها که پرورش
یابد به باغ دیده ام از جویبار دل
هوش مصنوعی: دور از باران، چه گلهایی که در باغ چشمم از جوی دل پرورش یافته و شکفتهاند.