گنجور

شمارهٔ ۲۲

افزود جفای بت بیدادگرم را
زین به چه اثر بود دعای سحرم را؟
او از همه کس در طلب مژده مرگم
من هر دم ازین شاد که پرسد خبرم را
وقتی که ز کوی تو برد سیل سرشکم
داند همه کس خاصیت چشم ترم را
ذوقی ز اسیری بودم لیک نبندم
بر دام تو دل تا نکنی بال و پرم را
اذن نگهم جز به دم مرگ ندادی
کردی نگه آنگه پس اول نظرم را
گفتم: چه شود گر به عتابی بنوازیم
گفتا: به عبث تلخ چه سازم شکرم را؟
شاید که سری در قدمش سایم ازین پس
گر بخت کند خاک ره دوست سرم را
خوانند (سحابم) ولی آن خشک نهالم
کز من نرسد تربیتی برگ و برم را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

افزود جفای بت بیدادگرم را
زین به چه اثر بود دعای سحرم را؟
هوش مصنوعی: در این بند، شاعر به بیان درد و رنجی می‌پردازد که از بی‌وفایی و ستم یک معشوق ناشی می‌شود. او می‌پرسد که این ظلم و ستم چطور می‌تواند بر دعای سحرگاهی‌اش تأثیر داشته باشد. به عبارتی دیگر، او از این می‌گوید که آیا دعا کردن در این شرایط به چه کارش می‌آید و چه تغییراتی می‌تواند در اوضاع ایجاد کند؟
او از همه کس در طلب مژده مرگم
من هر دم ازین شاد که پرسد خبرم را
هوش مصنوعی: او از همه جا منتظر خبر مرگ من است، اما من هر روز با شادی از او می‌پرسم که حال من چطور است.
وقتی که ز کوی تو برد سیل سرشکم
داند همه کس خاصیت چشم ترم را
هوش مصنوعی: وقتی اشک‌هایم از دوری تو سرازیر می‌شود، همه می‌دانند که گریه کردن من چه معنایی دارد.
ذوقی ز اسیری بودم لیک نبندم
بر دام تو دل تا نکنی بال و پرم را
هوش مصنوعی: من از اسیری خوشحالی داشتم، اما هرگز اجازه نمی‌دهم دل خود را در دام تو بمانم تا بال و پرم را نگیری.
اذن نگهم جز به دم مرگ ندادی
کردی نگه آنگه پس اول نظرم را
هوش مصنوعی: تو اجازه نداشتی که به چشم من نگاه کنی، مگر در لحظه‌ی مرگ. حالا نگاهم را در ابتدا دزدیدی.
گفتم: چه شود گر به عتابی بنوازیم
گفتا: به عبث تلخ چه سازم شکرم را؟
هوش مصنوعی: گفتم: چه می‌شود اگر با کمی انتقاد و دلخوری از همدیگر دلنواز کنیم؟ او پاسخ داد: چرا زحمت ببینم و تلخی یک کار بی‌فایده را تحمل کنم، وقتی که می‌توانم از خوبی‌ها قدردانی کنم؟
شاید که سری در قدمش سایم ازین پس
گر بخت کند خاک ره دوست سرم را
هوش مصنوعی: شاید بخواهم تا همیشه در پای او سجده کنم، اگر سرنوشت مرا به جایی برساند که خاک راه او زیر سرم باشد.
خوانند (سحابم) ولی آن خشک نهالم
کز من نرسد تربیتی برگ و برم را
هوش مصنوعی: من را می‌خوانند (مانند ابر) اما درخت خشکم نمی‌تواند از من ثمری بدهد و برگی برایم به بار بیاورد.