شمارهٔ ۲۱۷
ز اطراف گلستان تو روئیده خار حیف
آورده خار گلبن حسنت به بار حیف
از بس حذر نکردیم از آه دل کنون
از دود آهم آئینه ات گشته تار حیف
شد غنچه ی لب و گل رویت نهان ز خط
زان غنچه صد دریغ وز آن گل هزار حیف
آمد به بار گل بسی آری، در این چمن
بیش از دو روز لیک نماند به بار حیف
باشد اگر چه فصل بهار از پی خزان
لیک این خزان نباشدش از پی بهار حیف
تا جیش خط به عرصه ی حسن تو تاخته است
پنهان شده است مهر رخت در غبار حیف
پوشید از (سحاب) ز بس رخ کنون تو را
زیر سحاب خط شده ماه عذار حیف
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز اطراف گلستان تو روئیده خار حیف
آورده خار گلبن حسنت به بار حیف
هوش مصنوعی: در میان زیباییهای گلستان، خارهای زشت و دردآوری رشد کردهاند که حسرتانگیز است. این خارها به گلهای زیبای تو آسیب میزنند و زیبایی آنها را تحتالشعاع قرار میدهند.
از بس حذر نکردیم از آه دل کنون
از دود آهم آئینه ات گشته تار حیف
هوش مصنوعی: به خاطر این که از نشانههای دلخوری و اندوه خود پرهیز نکردیم، حالا آه و نالهام مانند دودی شده است که به آینهات رنگ و صلابت بخشیده و آن را تار کرده است. افسوس که این وضعیت به وجود آمده.
شد غنچه ی لب و گل رویت نهان ز خط
زان غنچه صد دریغ وز آن گل هزار حیف
هوش مصنوعی: لبان تو همچون غنچه و چهرهات همچون گل پنهان است، افسوس بر اینکه این غنچهها بیخبر بمانند و از آن گل هم هزاران حسرت به جا بماند.
آمد به بار گل بسی آری، در این چمن
بیش از دو روز لیک نماند به بار حیف
هوش مصنوعی: گلها در این چمن به بار آمدهاند، اما متأسفانه بیش از دو روز دوام نیاوردند. چه حیف!
باشد اگر چه فصل بهار از پی خزان
لیک این خزان نباشدش از پی بهار حیف
هوش مصنوعی: اگرچه بهار بعد از پاییز میآید، اما این پاییز نمیتواند از روی بهار باشد. این وضعیت واقعاً تأسفبار است.
تا جیش خط به عرصه ی حسن تو تاخته است
پنهان شده است مهر رخت در غبار حیف
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی تو مورد توجه قرار گرفته، عشق و محبت تو در سایه پنهان مانده است. چه حیف که در میان این غبارها، زیبایی چهرهات از دیدگان دور شده است.
پوشید از (سحاب) ز بس رخ کنون تو را
زیر سحاب خط شده ماه عذار حیف
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و طلعت تو، چهرهات همچون ماهی است که در زیر ابرها پنهان شده و باعث حسرت و افسوس میشود.