گنجور

شمارهٔ ۱۹۹

چو پرده بر فتد از روی مهر آسایش
سزد که مهر در افتد چو سایه در پایش
چه گونه دست تواند بدامن تو رساند
کسی که بر سر کویت نمیرسد پایش
نماید ار بت عذرا عذار من عارض
برد ز خاطر وامق عذار عذرایش
بود به چشم زلیخا چه جلوه یوسف را
کند چو یوسف من جلوه روی زیبایش
امیدواری درمان چگونه دردی راست
که ناامید ز درمان بود مسیحایش
کسی که با تو شکیبائیش نبود چه سان
شکیب بیتو کند جان نا شکیبایش؟
سزد که سرو و صنوبر سرافکنند به پیش
بسان بید موله ز شرم بالایش
نشد ز راه ترحم غمین ز قتل (سحاب)
غمین بود که روا گشته یک تمنایش

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو پرده بر فتد از روی مهر آسایش
سزد که مهر در افتد چو سایه در پایش
هوش مصنوعی: زمانی که پرده از چهره خورشید کنار رود، انتظار می‌رود که عشق نیز به گونه‌ای در زندگی آدمی سراغی از خود نشان دهد، درست مثل سایه‌ای که در هنگام تابش نور، بر زمین می‌افتد.
چه گونه دست تواند بدامن تو رساند
کسی که بر سر کویت نمیرسد پایش
هوش مصنوعی: چگونه می‌تواند کسی که به پای خود نمی‌تواند به کوی تو برسد، دستش را به دامان تو برساند؟
نماید ار بت عذرا عذار من عارض
برد ز خاطر وامق عذار عذرایش
هوش مصنوعی: اگر زیبای نازنین، در چهره‌اش قرار گیرد، به خاطر داشته‌باش که عذر و بهانه‌ام فراموش شد.
بود به چشم زلیخا چه جلوه یوسف را
کند چو یوسف من جلوه روی زیبایش
هوش مصنوعی: زلیخا چه زیبایی یوسف را در نظر داشت، حال آنکه زیبایی من نیز مانند روی او است.
امیدواری درمان چگونه دردی راست
که ناامید ز درمان بود مسیحایش
هوش مصنوعی: امیدواری چگونه می‌تواند دردی را درمان کند، وقتی که ناامیدی خود از درمان، مسیحایی است که به آن نیاز دارد.
کسی که با تو شکیبائیش نبود چه سان
شکیب بیتو کند جان نا شکیبایش؟
هوش مصنوعی: کسی که در کنار تو صبوری ندارد، چگونه می‌تواند در برابر ناتوانی‌اش صبر کند؟
سزد که سرو و صنوبر سرافکنند به پیش
بسان بید موله ز شرم بالایش
هوش مصنوعی: خجالت از زیبایی و قامت بلند انسان‌ها باعث می‌شود که درختان مانند سرو و صنوبر سرشان را پایین بیاورند، همان‌طور که بید موله به خاطر شرم و افتادگی از دیگران سرش را می‌خواباند.
نشد ز راه ترحم غمین ز قتل (سحاب)
غمین بود که روا گشته یک تمنایش
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به احساس غم و ناراحتی اشاره دارد که از دیدن قتل و بی‌رحمی موجود در جهان به او دست داده است. او از بابت اینکه چطور ممکن است چنین ظلمی رخ دهد، محزون و ناراحت است. به عبارتی دیگر، او آرزو دارد که گناه و بی‌عدالتی را از بین ببرد، اما به نظر می‌رسد که درخواست و آرزوی او به جایی نمی‌رسد و همچنان غم و اندوه در دلش جای دارد.