گنجور

شمارهٔ ۱۹۰

از عاشقی نگشته دلت مهربان هنوز
دل برده ای ز دست و کنی قصد جان هنوز
از سنگ پاسبان دگر پیکر تو ریش
سنگ جفا تو را به کف پاسبان هنوز
دل در فغان ز دست ستم پیشه ای چو خود
هر لحظه خلقی از ستمت در فغان هنوز
آن دشمنی که با تو تواند نمی کند
آگه نئی زحال و دل دوستان هنوز
در زیر بار عشق مرو همچو من که نیست
دوش تو را تحمل بار گران هنوز
با آنکه همچون من شده راز دل تو فاش
دل میبری زکف به نگاه نهان هنوز
زآه (سحاب) ای بت نامهربان به تو
او مهربان شده است و تو نامهربان هنوز

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از عاشقی نگشته دلت مهربان هنوز
دل برده ای ز دست و کنی قصد جان هنوز
هوش مصنوعی: تو هنوز نتوانسته‌ای به خاطر عشق و محبت، دلت را مهربان کنی و همچنان برای من دل می‌کنی، انگار که قصد جانم را داری.
از سنگ پاسبان دگر پیکر تو ریش
سنگ جفا تو را به کف پاسبان هنوز
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تو هنوز هم تحت تأثیر جفاهایی هستی که به تو روا داشته شده است، حتی اگر به ظاهر در حال محافظت و نگهداری از خودت باشی. در واقع، زخم‌ها و آزارهایی که بر تو وارد شده، همچنان در وجودت باقی مانده و تو را تحت فشار قرار می‌دهد.
دل در فغان ز دست ستم پیشه ای چو خود
هر لحظه خلقی از ستمت در فغان هنوز
هوش مصنوعی: دل از دست ستمگری مانند تو همیشه در عذاب است و هر لحظه انسان‌ها به خاطر ستمت ناله می‌کنند.
آن دشمنی که با تو تواند نمی کند
آگه نئی زحال و دل دوستان هنوز
هوش مصنوعی: دشمنانی که می‌توانند با تو مخالفت کنند، در واقع از حال و دل دوستانت بی‌خبرند.
در زیر بار عشق مرو همچو من که نیست
دوش تو را تحمل بار گران هنوز
هوش مصنوعی: زیر بار عشق، مانند من قدم نزن، زیرا تو هنوز توانایی تحمل این بار سنگین را نداری.
با آنکه همچون من شده راز دل تو فاش
دل میبری زکف به نگاه نهان هنوز
هوش مصنوعی: با اینکه دل تو مانند من، رازهایی را فاش کرده است، هنوز با یک نگاه پنهانی، دل مرا می‌ربایی.
زآه (سحاب) ای بت نامهربان به تو
او مهربان شده است و تو نامهربان هنوز
هوش مصنوعی: از صدای دل‌فریب من، ای معشوق بی‌وفا، تو به مهر و محبت پاسخ داده‌ای، اما هنوز هم به من بی‌اعتنا هستی.