گنجور

شمارهٔ ۱۸۹

مردیم و دل ز دست غمش در فغان هنوز
جان رفته و نرفته غم او زجان هنوز
با آنکه خاک شد تنم از دست آسمان
دست جفاز من نکشد آسمان هنوز
دانی مگر که حسن تو زایل نشد ز خط
کز عاشقان خود گذری سر گران هنوز
چندی اگر چه پیرو زاهد شدم زجهل
دارم امید عفو ز پیر مغان هنوز
عادت نگر که محفل وصل است و بزم عیش
جانم به ناله است و دلم در فغان هنوز
شد عمر و شکوه ات به لب اما نگفته ام
از سر گذشت جور تو یک داستان هنوز
اول به تیغ عشق تن من به خون تپید
ترکی نبسته تیغ جفا در میان هنوز
آن روز گشت بلبل گلزار عشق دل
کز گل نبود نام و زبلبل نشان هنوز
دست تو چون بدامن آن گل رسد (سحاب)؟
ننهاده پا به گلشن او باغبان، هنوز

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مردیم و دل ز دست غمش در فغان هنوز
جان رفته و نرفته غم او زجان هنوز
هوش مصنوعی: ما از شدت غم او مردیم و همچنان دل‌مان ناله می‌کند. جان‌مان رفته و هنوز غم او از وجودمان فاصله نگرفته است.
با آنکه خاک شد تنم از دست آسمان
دست جفاز من نکشد آسمان هنوز
هوش مصنوعی: با وجود اینکه وجودم به خاک تبدیل شده و از بین رفته، هنوز دست آسمان مرا رها نکرده است.
دانی مگر که حسن تو زایل نشد ز خط
کز عاشقان خود گذری سر گران هنوز
هوش مصنوعی: آیا نمی‌دانی که زیبایی تو هنوز از خط و نشان عشق پاک نشده است؟ زیرا که عاشقان هنوز با عشق تو سر و کار دارند و به تو می‌اندیشند.
چندی اگر چه پیرو زاهد شدم زجهل
دارم امید عفو ز پیر مغان هنوز
هوش مصنوعی: هر چند مدتی است که دنباله‌رو زاهدان شده‌ام و از جهالت خودم آگاه هستم، اما هنوز هم امیدوارم که از سوی پیران مغان مورد بخشش قرار گیرم.
عادت نگر که محفل وصل است و بزم عیش
جانم به ناله است و دلم در فغان هنوز
هوش مصنوعی: عادت کن که اینجا جمعی از استقلال و خوشی است، در حالی که جان من به خاطر ناله‌ها متاثر است و دل من هنوز در حال شکایت و درد و رنج است.
شد عمر و شکوه ات به لب اما نگفته ام
از سر گذشت جور تو یک داستان هنوز
هوش مصنوعی: عمر و بزرگی تو به پایان رسیده، اما هنوز داستانی از درد و رنج‌هایی که کشیدم به خاطر تو نگفته‌ام.
اول به تیغ عشق تن من به خون تپید
ترکی نبسته تیغ جفا در میان هنوز
هوش مصنوعی: در ابتدا، عشق با شدت تمام وجود مرا تحت تأثیر قرار داد و قلبم را به تپش انداخت. هنوز زخم‌های دردناک ناشی از بی‌محبتی و خشونت در میان وجودم باقی مانده است.
آن روز گشت بلبل گلزار عشق دل
کز گل نبود نام و زبلبل نشان هنوز
هوش مصنوعی: در آن روز، بلبل در باغ عشق به سر می‌برد، اما دلش از گل بی‌خبر بود و هنوز نشانه‌ای از بلبل وجود نداشت.
دست تو چون بدامن آن گل رسد (سحاب)؟
ننهاده پا به گلشن او باغبان، هنوز
هوش مصنوعی: دست تو چه طور می‌تواند به آن گل برسد، در حالی که باغبان هنوز پا به گلستان او نگذاشته است؟