گنجور

شمارهٔ ۱۸۸

دلش از عشق خون به سینه نگر
می نابش در آبگینه نگر
مایلش دل بمهر کینه دلی است
در دلش باز میل کینه نگر
کلبه اش ز آب دیده چون بحریست
تن در آن بحر چون سفینه نگر
شده نازک ز تاب عشق دلش
سنگ را زآتش آبگینه نگر
که چون من با فغان و ناله قرین
دل آن ماه بی قرینه نگر
هر که خصم شهش مدام (سحاب)
زهر جانکاه در قنینه نگر
آنکه صد چون سکندر و دارا
بر درش بنده ی کمینه نگر
خسروی کاختر و قضا و قدر
بر درش بنده ی کهینه نگر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلش از عشق خون به سینه نگر
می نابش در آبگینه نگر
هوش مصنوعی: دلش به خاطر عشق در حال زجر و رنج است، اما زیبایی و طراوت او را با نگاه به آبگینه (شیشه) می‌توان دید.
مایلش دل بمهر کینه دلی است
در دلش باز میل کینه نگر
هوش مصنوعی: دل کسی که با عشق و محبت پر شده، در واقع پر از بغض و کینه است. در دل او نشان از کینه‌ورزی همچنان مشاهده می‌شود.
کلبه اش ز آب دیده چون بحریست
تن در آن بحر چون سفینه نگر
هوش مصنوعی: کلبه‌اش مانند دریا از اشک و غم پر است و تن او در این دریا مثل کشتی می‌ماند.
شده نازک ز تاب عشق دلش
سنگ را زآتش آبگینه نگر
هوش مصنوعی: دلش به خاطر عشق، لطیف و حساس شده است، در حالی که سنگ به گرمای آتش، مانند شیشه نرم و شکننده شده است.
که چون من با فغان و ناله قرین
دل آن ماه بی قرینه نگر
هوش مصنوعی: زمانی که من با صدای بلند و ناله‌های دلbroken به ستاره زیبای آسمان نگاه می‌کنم، در دل خود احساس دلتنگی و غم را می‌بینم.
هر که خصم شهش مدام (سحاب)
زهر جانکاه در قنینه نگر
هوش مصنوعی: هر کس که دشمن پادشاه است، همیشه زهر کشنده‌ای را در شرابش می‌بیند.
آنکه صد چون سکندر و دارا
بر درش بنده ی کمینه نگر
هوش مصنوعی: آن کسی که مانند سکندر و داریوش، خانه‌اش پر از خدمتکاران کم‌مایه است.
خسروی کاختر و قضا و قدر
بر درش بنده ی کهینه نگر
هوش مصنوعی: شاهی که در کاخ خود نشسته و سرنوشت و تقدیر در جلوی درب او ایستاده است، مردی قدیمی و باتجربه را به عنوان نگهبان درگاه خود دارد.