شمارهٔ ۱۸۶
کشیم بارز کویت به سوی یار دگر
بر تو یابد اگر غیر بار بار دگر
من از جفای تو در کار جان سپردن و تو
هنوز بهر هلاکم به فکر کار دگر
امید من ز تو امشب روا نشد گویا
بود به راه تو چشم امیدوار دگر
اجل رسیده و وصل تو باز می طلبم
من انتظار تو دارم تو انتظار دگر
به بزم وصل شبی بارده مرازان پیش
که نخل حسن تو آرد به بار بار دگر
چنین سیه نکنی روز من اگر دانی
که داری از پی امروز روزگار دگر
(سحاب) را به سگانش چه نسبت است کزو
بقدر خود طلبد هر کس اعتبار دگر
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کشیم بارز کویت به سوی یار دگر
بر تو یابد اگر غیر بار بار دگر
هوش مصنوعی: اگر ما بار عشق تو را به سمت یار دیگری ببریم، در آن صورت اگر غیر از بار تو چیزی دیگری به دست آوریم، دیگر نمیتوانیم آن را بپذیریم.
من از جفای تو در کار جان سپردن و تو
هنوز بهر هلاکم به فکر کار دگر
هوش مصنوعی: من از ظلم تو به شدت رنج میبرم و دارم جان میدهم، اما تو هنوز به فکر کار دیگری هستی و به حال من اهمیتی نمیدهی.
امید من ز تو امشب روا نشد گویا
بود به راه تو چشم امیدوار دگر
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که امید من به تو امشب برآورده نشد. به نظر میرسد که دیگر نمیتوانم به راهت خوشبین باشم.
اجل رسیده و وصل تو باز می طلبم
من انتظار تو دارم تو انتظار دگر
هوش مصنوعی: مرگ نزدیک است و من هنوز به وصالت مشتاقم. من منتظر تو هستم، اما تو در انتظار چیز دیگری هستی.
به بزم وصل شبی بارده مرازان پیش
که نخل حسن تو آرد به بار بار دگر
هوش مصنوعی: به محفل وصال و دیدار تو در شب بارد، برسان مرا که درخت زیباییات دوباره ثمر میدهد.
چنین سیه نکنی روز من اگر دانی
که داری از پی امروز روزگار دگر
هوش مصنوعی: اگر میدانی که روزگار دیگری در انتظار توست، پس چرا امروز را برای من تیره میکنی؟
(سحاب) را به سگانش چه نسبت است کزو
بقدر خود طلبد هر کس اعتبار دگر
هوش مصنوعی: باران، هیچ ارتباطی به سگانش ندارد، چرا که هر کسی به اندازهی خود، اعتبار و ارزش دیگری را درخواست میکند.