گنجور

شمارهٔ ۱۸۴

از بس گرفته خو بخیالت دل صبور
از غیبت تو نیز برد لذت حضور
بنمای روی خویش به بیگانه وقت مرگ
حیف است کآرزوی تو را او برد به گور
نه تو مرا شناسی و نه من تو را زبس
من بر رخت زشرم ندیدم تو از غرور
یا رب همیشه روی بد غیر دورباد
از چشم یار و چشم بد از روی یار دور
نور رخ تو بود ز نخل قدت عیان
نوری که دیده، دیده ی موسی زنخل طور
هر گه بصد امید نشستم به راه تو
سیل سرشک من شودت مانع عبور
مرگ رقیب و غصه او هر دو شد (سحاب)
هم مایه ی ملالت و هم باعث سرور

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از بس گرفته خو بخیالت دل صبور
از غیبت تو نیز برد لذت حضور
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در فکر تو هستم و حتی دل صبورم هم از غیبت تو لذت می‌برد، حالا احساسی عمیق‌تر نسبت به حضور تو دارم.
بنمای روی خویش به بیگانه وقت مرگ
حیف است کآرزوی تو را او برد به گور
هوش مصنوعی: در لحظات پایانی زندگی‌ات، چهره‌ات را به کسی نشان بده که غریب و ناآشناست. چه بسا برای تو خوشایند نیست که آرزوهایت را به دست او بسپاری و در خاک دفن شوی.
نه تو مرا شناسی و نه من تو را زبس
من بر رخت زشرم ندیدم تو از غرور
هوش مصنوعی: تو مرا نمی‌شناسی و من هم تو را نمی‌شناسم، چون من به خاطر شرمی که دارم، جرأت نکردم به چهره‌ات نگاه کنم و تو هم به خاطر خودخواهیت نتوانستی مرا ببینی.
یا رب همیشه روی بد غیر دورباد
از چشم یار و چشم بد از روی یار دور
هوش مصنوعی: خداوندا، همیشه چهره‌های نازیبا و بد از نظر محبوبم دور باشد و همچنین نگاه‌های بد و منفی از چهره او دور شود.
نور رخ تو بود ز نخل قدت عیان
نوری که دیده، دیده ی موسی زنخل طور
هوش مصنوعی: نور چهره‌ات به وضوح از قامت بلندت نمایان است. نوری که دیده، همانند دیدگان موسی در کوه طور است.
هر گه بصد امید نشستم به راه تو
سیل سرشک من شودت مانع عبور
هوش مصنوعی: هر بار که با امید منتظر تو نشستم، اشک‌های من به قدری زیاد می‌شود که مانع راهت می‌شود.
مرگ رقیب و غصه او هر دو شد (سحاب)
هم مایه ی ملالت و هم باعث سرور
هوش مصنوعی: مرگ رقیب و غم او هر دو اتفاق افتاد؛ هم باعث ناراحتی شد و هم شادی آورد.