گنجور

شمارهٔ ۱۸۰

مدعیان در پیم جمله کمین کرده اند
آه که مهر مرا با تو یقین کرده اند
داغ غلامیش را من بدل خویش جا
داده ام و خسروان زیب جبین کرده اند
رخ زمی سرخ کن سرخ بر غم سپهر
خاصه که از سبزه سبز روی زمین کرده اند
برهمنان گشته اند گرنه از این بت خجل
از چه بتانرا چنین گوشه نشین کرده اند
مملکت حسن را چون تو نیامد شهی
گرچه بس این مملکت زیر نگین کرده اند
از دل و دین کسی نیست نشانی زبس
زلف و رخت خلق را بیدل و دین کرده اند
سنبل پر چین او هر دو زغیرت (سحاب)
خون بدل آهوی چین کرده اند

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مدعیان در پیم جمله کمین کرده اند
آه که مهر مرا با تو یقین کرده اند
هوش مصنوعی: ادعا کنندگان با نیت های ناشایست در اطراف ما کمین کرده اند و آه که عشق و محبت من به تو برای همیشه ثابت شده است.
داغ غلامیش را من بدل خویش جا
داده ام و خسروان زیب جبین کرده اند
هوش مصنوعی: من غم و اندوه عشق را در دل خود جا داده‌ام و پادشاهان زیبایی را به یاد می‌آورند.
رخ زمی سرخ کن سرخ بر غم سپهر
خاصه که از سبزه سبز روی زمین کرده اند
هوش مصنوعی: چهره‌ات را به رنگ سرخ تزیین کن، زیرا که غم آسمان را پوشش داده است، به‌خصوص وقتی که زمین را با سبزینگی خود آراسته است.
برهمنان گشته اند گرنه از این بت خجل
از چه بتانرا چنین گوشه نشین کرده اند
هوش مصنوعی: اگر بر همگان بگذاریم، دلیل خجالت از این بت چیست که دیگر بت‌ها اینگونه گوشه نشین شده‌اند؟
مملکت حسن را چون تو نیامد شهی
گرچه بس این مملکت زیر نگین کرده اند
هوش مصنوعی: در سرزمین زیبایی و خوبی، کسی چون تو به عنوان پادشاه نیامده است، هرچند که برخی دیگر این سرزمین را در سلطه و کنترل خود دارند.
از دل و دین کسی نیست نشانی زبس
زلف و رخت خلق را بیدل و دین کرده اند
هوش مصنوعی: هیچ نشانه‌ای از دل و ایمان کسی باقی نمانده است، چون زلف و چهره‌ات باعث شده که مردم از خود بی‌خود و دور از دین شوند.
سنبل پر چین او هر دو زغیرت (سحاب)
خون بدل آهوی چین کرده اند
هوش مصنوعی: گل سنبل او به قدری زیبا و دلرباست که از غم و حسرت، ابرها مانند خون اشک می‌ریزند و حالتی همچون آهوهای چینی دارند.