گنجور

شمارهٔ ۱۸

مانند من سگی سر کوی حبیب را
باید کز آشنا نشناسد غریب را
دردا که دلبری نبود جز تو تا به تو
چندی کنم تلافی رشک رقیب را
آنجا که زلف و روی تو باشد نهان کند
از شرم برهمن بت و ترسا صلیب را
تازین بهانه بازنگردد ز نیم ره
آگه ز مردنم نکند کس طبیب را
در این چمن دریغ که فرقی نمی کند
از بانگ زاغ زمزمه ی عندلیب را
آن به که حسرت تو بود چون شد از ازل
حسرت نصیب این دل حسرت نصیب را
گویا وفا به وعده کند کامشب اضطراب
افزون زهر شبست دل ناشکیب را
زاهد به ترک عشق فریبم نمیدهد
گویا که دیده آن رخ زاهد فریب را
دارد (سحاب) تا تن عریان چه جلوه سرو
چون او رود بجلوه قد جامه زیب را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مانند من سگی سر کوی حبیب را
باید کز آشنا نشناسد غریب را
هوش مصنوعی: شخصی باید مانند یک سگ وفادار در نزدیکی معشوقش باشد، به طوری که حتی strangers یا غریبه‌ها را از آشناها نشناسد.
دردا که دلبری نبود جز تو تا به تو
چندی کنم تلافی رشک رقیب را
هوش مصنوعی: آه، چه خوب که هیچ محبوبی جز تو نیست تا بتوانم کمی انتقام حسادت رقیب را از تو بگیرم.
آنجا که زلف و روی تو باشد نهان کند
از شرم برهمن بت و ترسا صلیب را
هوش مصنوعی: هر جا که زلف و چهره تو پنهان باشد، شرم برهمن (مذهب هندو) و بت‌های دیگر و همچنین صلیب مسیحیان را در خود می‌گیرد و ناپدید می‌کند.
تازین بهانه بازنگردد ز نیم ره
آگه ز مردنم نکند کس طبیب را
هوش مصنوعی: تا زمانی که بهانه‌ای برای برگشتن وجود دارد، کسی از مرگ من باخبر نمی‌شود و هیچ‌کس به درمان‌گر من توجهی نخواهد کرد.
در این چمن دریغ که فرقی نمی کند
از بانگ زاغ زمزمه ی عندلیب را
هوش مصنوعی: در این باغ، جای تاسف است که صدای زاغ هیچ تفاوتی با آواز قناری ندارد.
آن به که حسرت تو بود چون شد از ازل
حسرت نصیب این دل حسرت نصیب را
هوش مصنوعی: بهتر است که حسرتی که تو را دربرگرفته است، به خاطر آنچه از ابتدا نصیب این دل شده، حسرتی نداشته باشد.
گویا وفا به وعده کند کامشب اضطراب
افزون زهر شبست دل ناشکیب را
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد امشب وفا به وعده خواهد کرد و این باعث می‌شود که شب برای دل بی‌تاب و ناآرام، پر از اضطراب و نگرانی باشد.
زاهد به ترک عشق فریبم نمیدهد
گویا که دیده آن رخ زاهد فریب را
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که زاهد یا عابدی که از عشق و میل به آن دوری می‌کند، به راحتی نمی‌تواند قانع شود. انگار آن چهره زیبا و جذاب که او را به گمراہی و فریب می‌کشاند، همچنان در نگاهش وجود دارد و نمی‌گذارد که به طور کامل از عشق دور شود.
دارد (سحاب) تا تن عریان چه جلوه سرو
چون او رود بجلوه قد جامه زیب را
هوش مصنوعی: ابر باید ببیند که تن برهنه چه زیبایی دارد، همان‌طور که سرو زیبا با قدش در جلوه‌گری می‌درخشد.