گنجور

شمارهٔ ۱۷۸

گلی کز آتش غیرت گلاب می‌سازد
برای آن گل عارض گلاب می‌سازد
به یاد محفل وصلت که می‌کند محکم
سرشک من همه عالم خراب می‌سازد
به کام زهر مکافات خواهدم عمری
دمی ز خویشم اگر کامیاب می‌سازد
مگو که بی‌خودی ما نقاب دیدهٔ ماست
چرا جمال نهان در نقاب می‌سازد
ز بس که تاب ندارد (سحاب) طبع دلم
از آن به سنبل پر پیچ و تاب می‌سازد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گلی کز آتش غیرت گلاب می‌سازد
برای آن گل عارض گلاب می‌سازد
هوش مصنوعی: گل‌ هایی که به خاطر غیرت، عطر و بوی خوب می‌گیرند، برای آن گل با صورت زیبا نیز عطر و بوی متعالی به ارمغان می‌آورند.
به یاد محفل وصلت که می‌کند محکم
سرشک من همه عالم خراب می‌سازد
هوش مصنوعی: در خاطر من، محفل وصالی وجود دارد که باعث می‌شود چشمانم برای یادآوری آن، اشک بریزد. این اشک به قدری غم‌انگیز است که تمام دنیا را به ویرانی می‌کشاند.
به کام زهر مکافات خواهدم عمری
دمی ز خویشم اگر کامیاب می‌سازد
هوش مصنوعی: من از زندگی شیرین و خوشی به خاطر عواقب بدی که در انتظارم است، دچار مسمومیت می‌شوم و اگر این عواقب من را به هدفم برساند، حتی لحظه‌ای از خودم دل برنمی‌دارم.
مگو که بی‌خودی ما نقاب دیدهٔ ماست
چرا جمال نهان در نقاب می‌سازد
هوش مصنوعی: نگو که حالت بی‌خودی ما ناشی از نقاب ظاهر ماست؛ زیرا زیبایی پنهان، خود را در این نقاب و در این ظاهر نمی‌سازد.
ز بس که تاب ندارد (سحاب) طبع دلم
از آن به سنبل پر پیچ و تاب می‌سازد
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دل من تاب و تحمل زیادی ندارد، از این رو به گل سنبل که با زیبایی و پیچ و تاب خاصی خود را به نمایش می‌گذارد، تبدیل می‌شود.