گنجور

شمارهٔ ۱۶۸

تو آن نئی که کسی از غمت هلاک شود
برون غم تواش از جان دردناک شود
بنان خویش مکن رنجه بهر مکتوبی
که چون گشایمش از آب دیده پاک شود
اگر تو را به من اول نظر فتد چه عجب
نخست جرعه ی ساقی نصیب خاک شود
به باغ از آن گل عارض دمید رایحه یی
صبا چو خواست گریبان غنچه چاک شود
دگر بشوق جنان سر ز خاک بر نکند
کسی که بر سر کوی حبیب خاک شود
به عدل شاه نسازد که آه و اشک (سحاب)
ز دیده تا سمک از سینهٔ سماک شود
ستوده فتحعلی شه که شاید از بیمش
روان به جای می ار خون دل ز تاک شود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو آن نئی که کسی از غمت هلاک شود
برون غم تواش از جان دردناک شود
هوش مصنوعی: تو مانند نای هستی که کسی با شنیدن صدای غم‌انگیزت دچار اندوه می‌شود و در دلش درد به وجود می‌آید.
بنان خویش مکن رنجه بهر مکتوبی
که چون گشایمش از آب دیده پاک شود
هوش مصنوعی: دست خودت را به زحمت نینداز برای نوشتن نامه‌ای، چرا که وقتی آن را باز می‌کنم، با اشک‌هایم پاک خواهد شد.
اگر تو را به من اول نظر فتد چه عجب
نخست جرعه ی ساقی نصیب خاک شود
هوش مصنوعی: اگر نظر تو اول به من بیفتد، چه شگفتی دارد که نخستین نوشیدنی از دست ساقی به خاک تعلق بگیرد.
به باغ از آن گل عارض دمید رایحه یی
صبا چو خواست گریبان غنچه چاک شود
هوش مصنوعی: در باغ، بویی از گلی به مشام می‌رسد که نسیم دل‌انگیز می‌خواهد غنچه را باز کند و آن را پاره کند.
دگر بشوق جنان سر ز خاک بر نکند
کسی که بر سر کوی حبیب خاک شود
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به شوق بهشت و نعمت‌های آن از خاک سر بر نخواهد داشت، اگر در راه عشق و محبت به محبوبش، جان بدهد و به خاک بیفتد.
به عدل شاه نسازد که آه و اشک (سحاب)
ز دیده تا سمک از سینهٔ سماک شود
هوش مصنوعی: سیاست‌مدار عادل نمی‌گذارد که درد و اشک از چشمان مردم به حدی برسد که دل‌هایشان از غصه به تنگ آید و به آسمان برسد.
ستوده فتحعلی شه که شاید از بیمش
روان به جای می ار خون دل ز تاک شود
هوش مصنوعی: به خاطر ستایش فتحعلی شاه، شاید به دلیل ترس از او، جان‌ها به جای شراب، از غم و اندوه مثل خون دل به زمین می‌ریزد.