شمارهٔ ۱۶۵
بازم از وصلش به جسم ناتوان جان کی رسد
دل ز دلبر کی شکیبد جان به جانان کی رسد
یارب این دستی که دارد غیر بر دامان او
چون من از حرمان رویش بر گریبان کی رسد
وقت مردن وعده ی وصلم دهد تا زین نوید
منتظر مانم که عمر من به پایان کی رسد
گریم و از گریه میخواهم به دل آسودگی
غافلم کز سیل آبادی به ویران کی رسد
کی رسد روزی که گردد بر سر کوی تو خاک
این سر شوریده در عشقت به سامان کی رسد
خضر بر لعل لب او برده پی ورنه (سحاب)
کس به عمر جاودان از آب حیوان کی رسد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بازم از وصلش به جسم ناتوان جان کی رسد
دل ز دلبر کی شکیبد جان به جانان کی رسد
هوش مصنوعی: اگر دوباره به وصال معشوق برسم، روح ناتوان من چگونه میتواند به دل محبوب برسد؟ دل من توانایی تحمل این عشق را دارد؟ روح من چگونه میتواند به جانان نزدیک شود؟
یارب این دستی که دارد غیر بر دامان او
چون من از حرمان رویش بر گریبان کی رسد
هوش مصنوعی: ای خدا، این دستی که به جز دامان او چیزی ندارد، مانند من از عدم رویش چگونه میتواند به گریبانش برسد؟
وقت مردن وعده ی وصلم دهد تا زین نوید
منتظر مانم که عمر من به پایان کی رسد
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ نزدیک میشود، وعدهای از وصال میدهد تا به خاطر این امید، منتظر بمانم و ببینم عمرم کی به پایان میرسد.
گریم و از گریه میخواهم به دل آسودگی
غافلم کز سیل آبادی به ویران کی رسد
هوش مصنوعی: من گريه میکنم و در دل از آرامش میخواهم غافل هستم که از سیل ویرانی به کجا خواهم رسید.
کی رسد روزی که گردد بر سر کوی تو خاک
این سر شوریده در عشقت به سامان کی رسد
هوش مصنوعی: چه زمانی آن روز خواهد رسید که این سر دیوانه در عشق تو بر خاک کوی تو آرام بگیرد؟
خضر بر لعل لب او برده پی ورنه (سحاب)
کس به عمر جاودان از آب حیوان کی رسد
هوش مصنوعی: اگر خضر، یعنی آن پیر دانا، بر لب سرخ او (یعنی معشوق) وردی بگذارد، به این معنی که بهتر از این فرصتی پیدا نخواهد شد، چرا که کسی در عمر جاودان نمیتواند از آب حیات بهرهمند شود.