گنجور

شمارهٔ ۱۶۰

اسرار عاشقی ز دلی آشکار شد
کآگه ز شوق ناله ی بی اختیار شد
نه منع پاسبان و نه آزار مدعی
فارغ کسی که خاک سر کوی یار شد
شادم که خاک کوی تو بر سر کسی نکرد
تا بر ره تو دیده ی من اشکبار شد
رفتم چنان ز بوی گل از خود که نیستم
آگه که کی گذشت خزان کی بهار شد
چندان شده است مایل خون ریختن کزو
صید دل (سحاب) هم امیدوار شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسرار عاشقی ز دلی آشکار شد
کآگه ز شوق ناله ی بی اختیار شد
هوش مصنوعی: رازهای عشق از دل برملا شد، زیرا آنکه از شوق بی‌اختیار ناله می‌زند، به حقیقت پی برد.
نه منع پاسبان و نه آزار مدعی
فارغ کسی که خاک سر کوی یار شد
هوش مصنوعی: نه ممانعت نگهبان و نه آزار مدعی برای کسی که به خاک پای یارش افتاده، مهم نیست.
شادم که خاک کوی تو بر سر کسی نکرد
تا بر ره تو دیده ی من اشکبار شد
هوش مصنوعی: خوشحالم که هیچ‌کس برای رسیدن به تو غمگین نشد، تا چشمان من از اشک پر شود.
رفتم چنان ز بوی گل از خود که نیستم
آگه که کی گذشت خزان کی بهار شد
هوش مصنوعی: من به قدری از بوی گل مست شده‌ام که فراموش کرده‌ام چه زمانی فصل خزان تمام شد و چه زمانی بهار آغاز شد.
چندان شده است مایل خون ریختن کزو
صید دل (سحاب) هم امیدوار شد
هوش مصنوعی: خونریزی چنان شدت گرفته که حتی دل‌های شکسته هم به امید آن هستند که چیزی به دست آورند.