گنجور

شمارهٔ ۱۵۶

نتوان شنید وصف رخش را و جان نداد
باید نخست گوش به این داستان نداد
فردا نوید وصل به عشاق داده بود
امشب عبث نبود که مرگم امان نداد
دارد به انتقام کی این دشمنی به من
هرگز ز مهر کام مرا آسمان نداد
بسیار کس که نام وفا برد بر زبان
اما کسی نشانی از این بی نشان نداد
دانی ز جور خویش که را داد ایمنی
او را که از نگاه نخستین امان نداد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نتوان شنید وصف رخش را و جان نداد
باید نخست گوش به این داستان نداد
هوش مصنوعی: نمی‌توان توصیف زیبایی اسب را شنید بدون اینکه جان خود را فدای آن کرد و پیش از شنیدن داستان، باید به دقت گوش فرا داد.
فردا نوید وصل به عشاق داده بود
امشب عبث نبود که مرگم امان نداد
هوش مصنوعی: فردا خبر از ملاقات معشوق به عاشقان می‌داد، اما امشب بیهوده نیست که مرگ به من اجازه نداد تا این شادی را تجربه کنم.
دارد به انتقام کی این دشمنی به من
هرگز ز مهر کام مرا آسمان نداد
هوش مصنوعی: آسمان هرگز به من از روی محبت و عشق چیزی نداده است و اکنون به خاطر دشمنی‌اش، به انتقام می‌نویسد.
بسیار کس که نام وفا برد بر زبان
اما کسی نشانی از این بی نشان نداد
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که از وفاداری صحبت می‌کنند، اما هیچ‌کس نشانه‌ای از این وفاداری واقعی نشان نداده است.
دانی ز جور خویش که را داد ایمنی
او را که از نگاه نخستین امان نداد
هوش مصنوعی: می‌دانی که از ظلم و ستم خودت، چه کسی را در امان گذاشتی؟ او کسی است که از همان نگاه اول هم به او امان ندادید.