گنجور

شمارهٔ ۱۵۳

سوی این زهد فروشان بگذر باری چند
سبحه‌ای بدل ساز به زناری چند
همچو گل سرزده از برگ گلش خاری چند
لیک خاری که بود غیرت گلزاری چند
می کشیدیم یکی ناله ی مستانه اگر
بود گوش همه کس محرم اسراری چند
باغبانان گر از اینگونه جفاساز کنند
نگذارند به مار خنه ی دیواری چند
ما در اندیشه که از ما بود این سیر و سکون
غافلیم از اثر ثابت و سیاری چند
نیست اندیشه ای از ناوک بیداد سپهر
سینه ای را که بود آه شررباری چند
خلقی آسوده درین شهر و مرا هست (سحاب)
دل زاری و گرفتار دل آزاری چند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوی این زهد فروشان بگذر باری چند
سبحه‌ای بدل ساز به زناری چند
هوش مصنوعی: به افرادی که خود را زاهد و دین‌دار نشان می‌دهند، ننگر و از آن‌ها فاصله بگیر. کمی از زهد و تقوا را به زندگی‌ات اضافه کن، اما فراموش نکن که خود را با دنیا و لذایذ آن نیز گره بزنی.
همچو گل سرزده از برگ گلش خاری چند
لیک خاری که بود غیرت گلزاری چند
هوش مصنوعی: مثل گلی که از میان برگ‌هایش چند خار سر برآورده است، اما خارهایی که وجود دارند به خاطر غیرت و پیامدهای وجود گلزار هستند.
می کشیدیم یکی ناله ی مستانه اگر
بود گوش همه کس محرم اسراری چند
هوش مصنوعی: اگر صدای شاد و سرمستانه‌ای می‌کشیدیم، این طور بود که همه می‌توانستند گوش بدهند و هیچ‌کس به رازهای نهفته‌مان پی نمی‌برد.
باغبانان گر از اینگونه جفاساز کنند
نگذارند به مار خنه ی دیواری چند
هوش مصنوعی: اگر باغبانان اینقدر بدی و ظلم کنند، دیگر اجازه نمی‌دهند که مارها به خانه‌ای در دیوار راه پیدا کنند.
ما در اندیشه که از ما بود این سیر و سکون
غافلیم از اثر ثابت و سیاری چند
هوش مصنوعی: ما در فکر این هستیم که چه کسی باعث این حرکت و آرامش شده است، اما از تأثیر ثبات و تغییر چندان غافل هستیم.
نیست اندیشه ای از ناوک بیداد سپهر
سینه ای را که بود آه شررباری چند
هوش مصنوعی: هیچ ذهنیتی نمی‌تواند از تیر ظلم و فشار روزگار به دور باشد، هیچ دل و سینه‌ای نیست که از زخم اندوه و درد بی‌نصیب مانده باشد.
خلقی آسوده درین شهر و مرا هست (سحاب)
دل زاری و گرفتار دل آزاری چند
هوش مصنوعی: در این شهر، مردم زندگی راحت و بی‌دغدغه‌ای دارند، اما من در دل‌تنگی و ناراحتی به سر می‌برم و از رنجی که می‌کشم، احساس ناآسودگی می‌کنم.