شمارهٔ ۱۴
دانی که چه کردیم متاع دل و دین را؟
در راه تو دادیم هم آن را و همین را
چین سر زلف تو گشودند و ندانم
یا آن که گشودند سر نافه ی چین را
بر زخم نمک خوش نه، ولی مرهم خود یافت
زخم دل من آن سخنان نمکین را
با هم نفسی یک نفس از دل نکشیدم
تا آن که کشیدم نفس باز پسین را
قدر غم عشق تو ندانند رقیبان
هر سفله چه داند ثمن در ثمین را؟
ناچار قبول ار نکنم وعده ی وصلش
دیگر به چه خرسند کنم جان غمین را؟
ناصح نبود جهلی ازین بیش که آن روی
می بینی و گویی که مبین روی چنین را
گیرم که توانم بکنم ترک غلامیش
پنهان نتوانم که کنم داغ جبین را
هرگز نکند رنجه (سحاب) آن شه خوبان
بر قتل ضعیفی چو تو بازوی سمین را
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دانی که چه کردیم متاع دل و دین را؟
در راه تو دادیم هم آن را و همین را
هوش مصنوعی: میدانی چه کار کردیم با ارزشترین چیزهایی که داشتیم؟ در راه تو، هم دل و هم دینمان را فدای تو کردیم.
چین سر زلف تو گشودند و ندانم
یا آن که گشودند سر نافه ی چین را
هوش مصنوعی: سر زلف تو را باز کردند و نمیدانم آیا این کار را کردند یا این که سر نافهی چین را گشودند.
بر زخم نمک خوش نه، ولی مرهم خود یافت
زخم دل من آن سخنان نمکین را
هوش مصنوعی: سخنان دلنشین و زیبا مانند نمک روی زخمهاست، هرچند که در ابتدا ممکن است تلخ به نظر برسند، اما در حقیقت به التیام دردهای قلبی من کمک میکنند.
با هم نفسی یک نفس از دل نکشیدم
تا آن که کشیدم نفس باز پسین را
هوش مصنوعی: من هیچگاه در کنار تو از دل خود نکشیدم، تا اینکه در آخرین لحظات، نفس عمیقی کشیدم.
قدر غم عشق تو ندانند رقیبان
هر سفله چه داند ثمن در ثمین را؟
هوش مصنوعی: رقیبان و انسانهای ناآگاه، ارزش غم و عشق تو را درک نمیکنند. چگونه میتوانند قیمت چیز باارزشی را بفهمند وقتی خودشان در سطحی پست قرار دارند؟
ناچار قبول ار نکنم وعده ی وصلش
دیگر به چه خرسند کنم جان غمین را؟
هوش مصنوعی: اگر نتوانم وعده وصل او را بپذیرم، دیگر چگونه میتوانم روح غمگینم را شاد کنم؟
ناصح نبود جهلی ازین بیش که آن روی
می بینی و گویی که مبین روی چنین را
هوش مصنوعی: تو نمیتوانی به جهالت خود ادامه دهی و آن چهره را که میبینی نادیده بگیری و ادعا کنی که آن را نمیبینی.
گیرم که توانم بکنم ترک غلامیش
پنهان نتوانم که کنم داغ جبین را
هوش مصنوعی: اگرچه میتوانم به طور پنهانی وابستگیام را ترک کنم، اما نمیتوانم رد پیشانیام را که نشاندهنده این وابستگی است، مخفی کنم.
هرگز نکند رنجه (سحاب) آن شه خوبان
بر قتل ضعیفی چو تو بازوی سمین را
هوش مصنوعی: هرگز آن باران رحمت برندی که زیبایی دارد، نمیگذارد بر ضعفی مثل تو، که همچون تیری نیرومند باشد، آسیبی وارد شود.