گنجور

شمارهٔ ۱۳۹

بستیم لب از شکوه ی پیمان گسلی چند
تا آن که نسازیم ز خود رنجه دلی چند
گر تیر جفای تو نمی بود که می کرد؟
در عهد تو دلجوئی ما خسته دلی چند
آن دل که به محشر نبود کشته ی تیغت
ناکرده سر از خاک برون منفعلی چند
آن را که نمودند ره کعبه ی دل یافت
کین دیر و حرم نیست بجز مشت گلی چند
آگاه (سحاب) ارنه ای از مشعله ی خویش
بنگر به فلک دود دل مشتعلی چند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بستیم لب از شکوه ی پیمان گسلی چند
تا آن که نسازیم ز خود رنجه دلی چند
هوش مصنوعی: ما از شکایت و نارضایتی در مورد بی‌وفایی و شکستن عهد سکوت کرده‌ایم، تا بلکه دل‌های بسیاری را از خود رنجش ندهیم.
گر تیر جفای تو نمی بود که می کرد؟
در عهد تو دلجوئی ما خسته دلی چند
هوش مصنوعی: اگر تیرهای جفای تو نبود، چه کسی به ما دلجویی می‌کرد؟ در زمان تو، چقدر دل‌های خسته و آزرده وجود داشتند.
آن دل که به محشر نبود کشته ی تیغت
ناکرده سر از خاک برون منفعلی چند
هوش مصنوعی: دل‌هایی که در روز قیامت به خاطر عشق و محبت تو جان نداده‌اند و از خاک بلند نشده‌اند، چه بی‌حالی و سستی دارند.
آن را که نمودند ره کعبه ی دل یافت
کین دیر و حرم نیست بجز مشت گلی چند
هوش مصنوعی: کسی که راه و مسیر واقعی را پیدا کند، متوجه می‌شود که مکان‌های مقدس و عبادتگاه‌ها تنها به چند تکه گل و خاک محدود نمی‌شوند.
آگاه (سحاب) ارنه ای از مشعله ی خویش
بنگر به فلک دود دل مشتعلی چند
هوش مصنوعی: بدان ای ابر، اگر از شعلهٔ وجود خود خبری نداری، به آسمان نگاه کن و ببین که چندین دلی که از عشق می سوزند، از خود دود برمی‌آورند.