شمارهٔ ۱۳۸
بی بند کجا پای دل من بگذارد
زلفی که تو را بند به گردن بگذارد
خواهم که روم یک دو سه گام از پی قاتل
گر حسرت در خاک تپیدن بگذارد
شاید عوض مرهم اگر خنجر جورت
صد منتم از زخم تو بر تن بگذارد
خور بهر تماشای وثاق تو عجب نیست
چون شیشه اگر چشم به روزن بگذارد
آه دل فرهاد زرشک شکر آخر
داغی به دل شاهد ار من بگذارد
حیف است برد غیر به خاک آرزویش را
گامی به سرش گردم مردن بگذارد
از سوز دلم نیست (سحاب) آگه و ترسم
دستی ز ترحم به دل من بگذارد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی بند کجا پای دل من بگذارد
زلفی که تو را بند به گردن بگذارد
هوش مصنوعی: جایی که دل من بیپروایی کند و قدم بگذارد، همانجا زلف تو هم میتواند دور گردن مرا بپیچد و بندهاش کند.
خواهم که روم یک دو سه گام از پی قاتل
گر حسرت در خاک تپیدن بگذارد
هوش مصنوعی: میخواهم به سمت قاتل بروم، حتی اگر حسرتی بر دل بگذارم و بر روی خاک بیفتم.
شاید عوض مرهم اگر خنجر جورت
صد منتم از زخم تو بر تن بگذارد
هوش مصنوعی: شاید به جای درمان و تسکین، اگر تو با شمشیر خود مرا زخمی کنی، آن زخم به اندازهای عمیق خواهد بود که صد بار هم به خاطر آن از تو شکرگزاری کنم.
خور بهر تماشای وثاق تو عجب نیست
چون شیشه اگر چشم به روزن بگذارد
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر تماشای زیبایی تو تعجبی ندارد، چرا که مانند شیشهای است که اگر به روزنهای نگاه کند، نور را دریافت میکند.
آه دل فرهاد زرشک شکر آخر
داغی به دل شاهد ار من بگذارد
هوش مصنوعی: دل فرهاد در حسرت زرشکی شیرین میسوزد و اگر شاهد، دلی را بر من نگذارد، این داغی که بر دل دارم مانده است.
حیف است برد غیر به خاک آرزویش را
گامی به سرش گردم مردن بگذارد
هوش مصنوعی: آشکار است که نبايد آرزوها و آرمانهای کسی را سرافکنده کرد، حتی اگر گامی به جلو برداریم، نباید آنها را نادیده بگیریم.
از سوز دلم نیست (سحاب) آگه و ترسم
دستی ز ترحم به دل من بگذارد
هوش مصنوعی: از درد و رنج قلبم کسی خبر ندارد و میترسم که کسی به خاطر رحم با دل من نوازشی داشته باشد.