گنجور

شمارهٔ ۱۲۶

چو زلف بر مه رویش نقاب می‌گردد
نهان به زیر سحاب آفتاب می‌گردد
چنان ز شرم تو هر روز خوی فشاند مهر
که شام غرقهٔ دریای آب می‌گردد
دلم به کوی تو دایم به جستجوی وفاست
چو تشنه‌ای که به گرد سراب می‌گردد
حباب بحر سرشک منست چرخ اما
خراب آخر از آن چون حباب می‌گردد
بلی ز قطرهٔ باران شود حباب پدید
ولی ز قطرهٔ دیگر خراب می‌گردد
شمیم طرهٔ او گر رسد به نافه چین
دوباره خون ز حسد و مشک ناب می‌گردد
به شمع روی تو پروانه‌وار مفتون است
که خور به گرد تو با این شتاب می‌گردد
زمان هجر تو تا نگذرد به گردن عمر
خیال زلف بلندت طناب می‌گردد
لبش هر آب که نوشد (سحاب) خون من است
که پیش لعل وی از شرم آب می‌گردد
عنب به طارم تاک است کوکبی که از آن
هلال ساغر شاه آفتاب می‌گردد
گزیده فتحعلی شه که نعل اشهب او
طراز افسر افراسیاب می‌گردد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو زلف بر مه رویش نقاب می‌گردد
نهان به زیر سحاب آفتاب می‌گردد
هوش مصنوعی: وقتی که موی او بر صورتش می‌افتد، مانند سایه‌ای پنهان می‌شود و زیر ابرهای آفتاب، پوشیده و نامرئی به نظر می‌رسد.
چنان ز شرم تو هر روز خوی فشاند مهر
که شام غرقهٔ دریای آب می‌گردد
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر شرم تو، آفتاب مانند مهر در آسمان می‌تابد و غروب‌هایی که دریا را غرق در آب می‌کند، به یاد می‌آورد.
دلم به کوی تو دایم به جستجوی وفاست
چو تشنه‌ای که به گرد سراب می‌گردد
هوش مصنوعی: دل من همیشه در جستجوی وفا و محبت توست، مثل فردی که در جستجوی آب در دور و بر یک سراب می‌چرخد و هر لحظه به امید یافتن عشق و صفا به تو می‌نگرد.
حباب بحر سرشک منست چرخ اما
خراب آخر از آن چون حباب می‌گردد
هوش مصنوعی: حبابی که روی آب دریا شکل می‌گیرد، نشانهٔ اشک و غم من است، اما آسمان به خود می‌پیچد و خراب می‌شود. در نهایت، مانند حبابی که در آب وجود دارد، همیشه در حال تغییر و ناپایداری است.
بلی ز قطرهٔ باران شود حباب پدید
ولی ز قطرهٔ دیگر خراب می‌گردد
هوش مصنوعی: بله، از یک قطره باران حبابی تشکیل می‌شود، اما از قطره دیگری می‌تواند ویرانی به وجود آورد.
شمیم طرهٔ او گر رسد به نافه چین
دوباره خون ز حسد و مشک ناب می‌گردد
هوش مصنوعی: اگر عطر موی او به موی چین برسد، دوباره خون حسرت و غم به خاطر عشق او به جوش می‌آید و مثل مشک ناب می‌شود.
به شمع روی تو پروانه‌وار مفتون است
که خور به گرد تو با این شتاب می‌گردد
هوش مصنوعی: پروانه به زیبایی‌های تو بسیار علاقه‌مند است، به طوری که خورشید هم با این سرعت دور تو می‌چرخد.
زمان هجر تو تا نگذرد به گردن عمر
خیال زلف بلندت طناب می‌گردد
هوش مصنوعی: زمانی که من در دوری تو به سر می‌برم، خیال زلف زیبای تو همچون طنابی به دور گردن عمرم می‌پیچد و آن را تحت فشار قرار می‌دهد.
لبش هر آب که نوشد (سحاب) خون من است
که پیش لعل وی از شرم آب می‌گردد
هوش مصنوعی: هر آبی که او می‌نوشد، در واقع نشان‌دهنده‌ی خون من است، زیرا به خاطر زیبایی لب‌هایش، آب در برابر آن شرم می‌کند و به حالت عرق در می‌آید.
عنب به طارم تاک است کوکبی که از آن
هلال ساغر شاه آفتاب می‌گردد
هوش مصنوعی: درخت انگور در منطقه طارم، مانند ستاره‌ای است که از آن هلالی شکل ساغر را می‌سازد و این ساغر به عنوان نمادی از خورشید می‌درخشد.
گزیده فتحعلی شه که نعل اشهب او
طراز افسر افراسیاب می‌گردد
هوش مصنوعی: گفته شده که نعل اسب شاه، به قدری زیبا و ارزشمند است که مانند زین و نشان جنگی افراسیاب، سردار نامی ایران در اساطیر، جلوه‌گری می‌کند. این بیان به خلوص و شکوه نعل اسب اشاره دارد که نمادی از قدرت و جایگاه این شاه است.