شمارهٔ ۱۱۵
زروی لطف اگر یار در کنار نشیند
عجب مدار که گل در کنار خار نشیند
فلک نداد از آن رهگذر بباد غبارم
که آن غبار مبادش به رهگذر نشیند
بدل زهر که غباری نشسته بود زدودم
مباد آن که ز من بر دلی غبار نشیند
در انتظار وفاتم نشسته بر سر اجل، گو
که بیش ازین نپسندم در انتظار نشیند
زرشک غیر نشینم بکنج فرقت اگر نه
کجا بروز چنین کس باختیار نشیند
زدیده روز من و روزگار من شده تیره
که خود به روز من تیره روزگار نشیند
از آن شد اشک فشان دیده ی (سحاب) چو باران
که شاید آتش این آه شعله بار نشیند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زروی لطف اگر یار در کنار نشیند
عجب مدار که گل در کنار خار نشیند
هوش مصنوعی: اگر محبوب با روی مهربان در کنار آدم باشد، نباید تعجب کرد، زیرا گل هم میتواند در کنار خار باشد.
فلک نداد از آن رهگذر بباد غبارم
که آن غبار مبادش به رهگذر نشیند
هوش مصنوعی: آسمان اجازه نداد که غبار من به دست باد برده شود، زیرا نمیخواهم آن غبار بر سر راه کسی بنشیند.
بدل زهر که غباری نشسته بود زدودم
مباد آن که ز من بر دلی غبار نشیند
هوش مصنوعی: زهر تلخی که بر دل نشسته بود را پاک کردم، امیدوارم هرگز از من بر دل کسی غباری باقی نماند.
در انتظار وفاتم نشسته بر سر اجل، گو
که بیش ازین نپسندم در انتظار نشیند
هوش مصنوعی: منتظر مرگم نشستهام در کنار سرنوشتم، حتی اگر بیشتر از این تحمل نداشته باشم که در انتظار بمانم.
زرشک غیر نشینم بکنج فرقت اگر نه
کجا بروز چنین کس باختیار نشیند
هوش مصنوعی: اگر از درد دوری و جدایی خلاص نشوم و کسی در کنارم نباشد، چگونه ممکن است که کسی با این اختیار و قدرت در چنین جایگاهی بنشیند؟
زدیده روز من و روزگار من شده تیره
که خود به روز من تیره روزگار نشیند
هوش مصنوعی: چشمهای من چون شاهد روزگار پر ناراحتیام، تاریک و غمگین شده و این غم و اندوه به وضوح در زندگیام نمایان است.
از آن شد اشک فشان دیده ی (سحاب) چو باران
که شاید آتش این آه شعله بار نشیند
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر اشک، مانند باران میبارد، تا شاید آتش این غم و درد خاموش شود.