گنجور

شمارهٔ ۱۱

چون جرم گنه وفاست ما را
هر نوع کشد سزاست ما را
از خنجر خویش خون ما ریخت
زین بیش چه خونبهاست ما را
هر وقت که با رقیب بنشست
در محفل خویش خواست ما را
یکبار به بزم خویش ننشاند
نوعی که سزای ماست ما را
چندانکه چو بدر حسنش افزود
مانند هلال کاست ما را
از ما شده مدعی گریزان
داند که چه مدعاست ما را
دارد سر قتل ما و در سر
غافل که همین هواست ما را
در عشق (سحاب) هر که از خویش
بیگانه شد آشناست ما را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون جرم گنه وفاست ما را
هر نوع کشد سزاست ما را
هوش مصنوعی: به خاطر گناهی که داریم، هر نوع مجازاتی شایسته ماست.
از خنجر خویش خون ما ریخت
زین بیش چه خونبهاست ما را
هوش مصنوعی: از خنجر خود خون ما را ریختی، حالا چه قیمتی برای خون ما وجود دارد؟
هر وقت که با رقیب بنشست
در محفل خویش خواست ما را
هوش مصنوعی: هر بار که رقیب به جمع ما می‌آید، آرزو می‌کند که ما هم در آنجا حضور داشته باشیم.
یکبار به بزم خویش ننشاند
نوعی که سزای ماست ما را
هوش مصنوعی: یک بار ما را در جمع خود راه نده که به واقع لیاقت ما همین است.
چندانکه چو بدر حسنش افزود
مانند هلال کاست ما را
هوش مصنوعی: هرچقدر جلوه زیبایی او بیشتر می‌شود، ما به همان اندازه کمتر می‌شویم.
از ما شده مدعی گریزان
داند که چه مدعاست ما را
هوش مصنوعی: ما همیشه در حال ادعا و بیان خواهش‌هایمان هستیم، اما خودمان هم به خوبی می‌دانیم که چه چیزی را خواسته‌ایم و از آن فرار می‌کنیم.
دارد سر قتل ما و در سر
غافل که همین هواست ما را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی در حال فکر کردن به موضوعی جدی و خطرناک است (مانند قتل) ولی در عین حال کسی وجود دارد که به این مسائل توجهی ندارد و در دنیای خودش غرق شده است. به نوعی، این وضعیت نشان‌دهنده‌ی تضاد بین اهمیت موضوع و بی‌توجهی فردی دیگر به آن است.
در عشق (سحاب) هر که از خویش
بیگانه شد آشناست ما را
هوش مصنوعی: در عشق، هر کسی که از خود دور شده باشد، به ما نزدیک است.