شمارهٔ ۵ - زهره ی زهرا
این چه بزم است که آرایش دنیا آمد
محفل دهر زفیضش طرب افزا آمد
فخر از این بزم، زمین کرد، مباهات سپهر
ز آنکه این انجمن، آن انجمن آرا آمد
از پی رامش و آرایش این بزم کزو
دهر فردوس مثال وارم آسا آمد
از فلک رو به زمین شاهد ناهید آورد
از سما سوی ثری عقد ثریا آمد
ز بس از مطرب و معشوقه و می آنچه به دهر
لازم عیش مهناست، مهیا آمد
محو از صفحه ی دل نقش تحیر گردید
پاک از دفتر دل نام تمنا آمد
حیرت از صحن زمین روضه ی مینو آورد
خجل از وضع زمین گنبد مینا آمد
زهره رامشگر و مه مجمره گردان گردید
آسمان ساقی و خورشیشه ی صهبا آمد
هر طرف نغمه سرایی که زرشکش به فغان
بر بط باربدونای نکیسا آمد
هر کسی را زمی صاف ز آلایش غم
لوح دل صفحه ی اندیشه مصفا آمد
زد زبس میل مناهی همه کس را ره دل
هر دلی فارغ از اندیشه ی عقبا آمد
آنچنان واعظ شهر از سر تلبیس گذشت
که به هر مصطبه ی ساغر مینا آمد
بر سر عشرت امروز چرا بگذارد؟
داعیئی کش سبب خجلت فردا آمد
از پی شعبده هر سو کف آتش بازی
منبت شاخ گل و نرگس شهلا آمد
بدرخشید ز هر دست هزاران بیضا
وقتی از معجز موسی ید بیضا آمد
آتشین شب پره ای کرد زهر سو پرواز
مرغ اعما اگر اعجاز مسیحا آمد
پر شرر جسم زمین چون دم وامق گردید
پر ضیا روی هوا چون رخ عذرا آمد
آنچنان جرم فلک یافت ضیا کز دل آن
آنچه پیدا و نهان بود هویدا آمد
آنقدر عنصر علوی ره مرکز بگرفت
که برون هر شرری از دل خارا آمد
در سواد شب مظلم به نظر هر شرری
چون گل سوری، از عنبر سارا آمد
یا تو گوئی دل خون گشته مجنونی بود
که پدید از شکن طره ی لیلا آمد
شد پس شعری پروین ز بروجش تابان
که به پرتو همه چون بیضه ی بیضا آمد
هر طرف چون کره ی نار به گردش چرخی
که به گاه دوران منفصل اجزا آمد
منظر ثور اگر منزل یک پروین گشت
وربه برج سرطان جای دو شعرا آمد
به هوا گشت یکی پیک شرربار روان
که به نیروی رسن مرحله پیما آمد
ننگ مانی وش و نامی روشی را که بر او
که همه شعله فشان از همه اعضا آمد
گوئی از باغ زمین رست فلک ساشجری
که پدید از ورقش آتش موسا آمد
زخدنگ شرر افشان هدف جسم سما
چون رخ سعد زنظاره اسما آمد
ماند از رفتن اگر بند زپایش بگسست
شد شتابان اگرش سلسله بر پا آمد
فرق این باشجر آنست همانا که به بار
از شجر میوه، از این لؤلؤ لالا آمد
شجر از آب چو طوبی به طراوت آمد
این زآتش به دل سدره و طوبا آمد
من از این بوالعجی ها متعجب که به دهر
این همه نقش عجب چیست که پیدا آمد
ناگهان از پی آگاهی من پیر خرد
که بر اسرار نهان واقف و بینا آمد
گفت هنگام زفاف متعالی گهر است
کافتخار بشر و مفخر دنیا آمد
فخر گیتی اسدالله که هنگام عطا
بحر با بحر کفش قطره و دریا آمد
آن فلک قدر جوادی که زابداع دوکون
خلقت او غرض مبدأ اشیا آمد
آنکه آرایش عدلش که جهانرا آراست
آنکه با زایش طبعش که گهر زا آمد
ظلم رسمی است که دوری ز مراسم بگزید
فقر اسمی است که عاری ز مسما آمد
بر سر رایت جاهش که هما سایه بود
در بر قصر جلالش که فلک سا آمد
معجر مهر یکی مغفر زرین بنمود
اطلس چرخ یکی پرده ی دیبا آمد
از سحاب کفش آنجا که گهرباری کرد
بهره یکسان به اعادی و احبا آمد
تابش مهر یکی مهر جهان آرارا
نه ز خفاش دریغ و نه زحربا آمد
میل انداز لقایش سبب آمد زنخست
که نظر از مدد باصره بینا آمد
اثر شوق مدیحش زازل باعث گشت
که زبان در دهن ناطقه گویا آمد
از نهیب سخط و از مدد تقویتش
کوه بیتاب شد و کاه توانا آمد
فکرش از وهم تباهی و موهم گردید
رایش از ترک که مسرات مبرا آمد
داغ فرمان ویش زینت پیشانی گشت
اشهب چرخ که با غره غرا آمد
چون اساس طرب اسباب نشاطش به جهان
همه از میمنت بخت مهیا آمد
خواست در خطه ی قزوین متعالی نسبی
که به نسبت خلف سید بطحا آمد
هم گواه حسبش طینت اجداد گرام
هم قرین گهرش عصمت آبا آمد
چون به آن مریم زهر القب زهره لقا
که صفاتش نه به اندازه ی اصغا آمد
داد اجازت پی تزویج تو گفتی که به دل
یوسفی را هوس وصل زلیخا آمد
زد رقم کلک (سحاب) از پی تاریخ زفاف:
«زینت برج اسد زهره ی زهرا» آمد
تا تناسل سبب علت انسان گردید
تا تجرد صفت خالق یکتا آمد
نسل او منقطع و عدت اخلاف فزون
هر که او را زاعادی و احبا آمد
شمارهٔ ۴ - انوار غیب: چه شد که روی عروس جهان منور شدشمارهٔ ۶ - به مناسبت مراسم همسری و آتش بازی سروده است: فرید عالم و زیب جهان و زینت کشور
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این چه بزم است که آرایش دنیا آمد
محفل دهر زفیضش طرب افزا آمد
هوش مصنوعی: این چه جشنی است که با زیباییهای زندگی دنیا شکل گرفته و به واسطهٔ آن، خوشحالی و شادابی به جمع ما آمده است؟
فخر از این بزم، زمین کرد، مباهات سپهر
ز آنکه این انجمن، آن انجمن آرا آمد
هوش مصنوعی: این محفل چنان با شکوه است که زمین به خود میبالد و آسمان از آن افتخار میکند، چرا که این جمع درخشان و برجستهتر از هر جماعت دیگری است.
از پی رامش و آرایش این بزم کزو
دهر فردوس مثال وارم آسا آمد
هوش مصنوعی: در پی شادی و زیبایی این جشن هستم که به خاطر آن، زندگی مانند بهشت و دلپذیر به نظر میرسد.
از فلک رو به زمین شاهد ناهید آورد
از سما سوی ثری عقد ثریا آمد
هوش مصنوعی: ستارهی ناهید از آسمان به سمت زمین نگاهی افکند و از آسمان به سوی ستارههای خوشبختی و سعادت در حرکت است.
ز بس از مطرب و معشوقه و می آنچه به دهر
لازم عیش مهناست، مهیا آمد
هوش مصنوعی: به خاطر فراوانی خوشیها، از جمله موسیقی، عشق و نوشیدنی، آنچه برای لذتبردن از زندگی ضروری است، فراهم شده است.
محو از صفحه ی دل نقش تحیر گردید
پاک از دفتر دل نام تمنا آمد
هوش مصنوعی: حالت شگفتی از دل پاک شد و دیگر اثری از آن نماند. در دل، نام خواسته و آرزو جدیدی نمایان گشت.
حیرت از صحن زمین روضه ی مینو آورد
خجل از وضع زمین گنبد مینا آمد
هوش مصنوعی: حیرت از زیبایی و جذابیت زمین باعث شد که بهشت را به یاد بیاوریم و خجالت از وضعیت دنیای کنونی ما، گنبد آسمان را در نظرمان بیاورد.
زهره رامشگر و مه مجمره گردان گردید
آسمان ساقی و خورشیشه ی صهبا آمد
هوش مصنوعی: زهره به عنوان نوازنده و ماه به عنوان چراغی درخشان، آسمان را به مکانی شاداب تبدیل کردند و ساقی و شراب خوش رنگ نیز به آنجا آمدند.
هر طرف نغمه سرایی که زرشکش به فغان
بر بط باربدونای نکیسا آمد
هوش مصنوعی: هرجا که صدای شادی و موسیقی به گوش میرسد، زهرهاشک (نماد غم) بر ساز و آواز باربد و نکیسا، دلنوشتهای از فراق و اندوه را به تصویر میکشد.
هر کسی را زمی صاف ز آلایش غم
لوح دل صفحه ی اندیشه مصفا آمد
هوش مصنوعی: هر فردی که بتواند از غم و اندوه فاصله بگیرد و دل خود را از آلودگیها پاک کند، در واقع به آرامش و روشنی فکر دست مییابد.
زد زبس میل مناهی همه کس را ره دل
هر دلی فارغ از اندیشه ی عقبا آمد
هوش مصنوعی: به دلیل شدت عشق و تمایل به لذتها، هیچکس نتوانسته از جادهی دل خود منحرف شود و هر دلی از نگرانیهای آینده رها شده است.
آنچنان واعظ شهر از سر تلبیس گذشت
که به هر مصطبه ی ساغر مینا آمد
هوش مصنوعی: واعظ شهر به گونهای سخن گفت که به هر مجلس و محفلی که میرفت، به راحتی به باده و شراب و مینا رسید.
بر سر عشرت امروز چرا بگذارد؟
داعیئی کش سبب خجلت فردا آمد
هوش مصنوعی: چرا باید امروز را صرف لذت و خوشگذرانی کنیم، وقتی که ممکن است فردا به خاطر آن دچار شرمندگی شویم؟
از پی شعبده هر سو کف آتش بازی
منبت شاخ گل و نرگس شهلا آمد
هوش مصنوعی: پس از تماشای تردستی، شعلههای آتش در هر طرف بهطور زیبا و هنرمندانهای مانند شاخ گل و نرگس زیبا به رخ میکشند.
بدرخشید ز هر دست هزاران بیضا
وقتی از معجز موسی ید بیضا آمد
هوش مصنوعی: زمانی که معجزهی ید بیضا از سوی موسی ظاهر شد، از هر طرف هزاران دایره نورانی طلوع کردند و درخشیدند.
آتشین شب پره ای کرد زهر سو پرواز
مرغ اعما اگر اعجاز مسیحا آمد
هوش مصنوعی: شب پرندگان آتشین از هر سو پرواز کردند، گویا معجزهای شبیه به مسیحا به وقوع پیوسته است.
پر شرر جسم زمین چون دم وامق گردید
پر ضیا روی هوا چون رخ عذرا آمد
هوش مصنوعی: زمین مانند دمی پر از شعله و آتش به نظر میرسد، در حالی که آسمان با روشنایی خود مانند چهرهای زیبا و لطیف نمایان شده است.
آنچنان جرم فلک یافت ضیا کز دل آن
آنچه پیدا و نهان بود هویدا آمد
هوش مصنوعی: به قدری نور و روشنی در آسمان پدید آمد که از دل آن، تمام چیزهایی که آشکار و پنهان بودند، نمایان شدند.
آنقدر عنصر علوی ره مرکز بگرفت
که برون هر شرری از دل خارا آمد
هوش مصنوعی: عناصر پاک و ازلی به شدت بر مرکز وجود تاثیر گذاشتند، بهطوری که هر نوع آتش یا ناامیدی از دل سنگین و سختی همچون دل خارا خارج شد.
در سواد شب مظلم به نظر هر شرری
چون گل سوری، از عنبر سارا آمد
هوش مصنوعی: در تاریکی شب و در میان دنیای غمانگیز، هر شعلهای از آتش مانند گلی زیبا به نظر میرسد، که به لطف عطر خوش عنبر به وجود آمده است.
یا تو گوئی دل خون گشته مجنونی بود
که پدید از شکن طره ی لیلا آمد
هوش مصنوعی: دل مثل یک مجنون شده است و به نظر میرسد که از بین دندانهای پیچیدهی موهای لیلا بیرون آمده است.
شد پس شعری پروین ز بروجش تابان
که به پرتو همه چون بیضه ی بیضا آمد
هوش مصنوعی: شعر پروین مانند ماهی درخشان است که نورش همه جا را روشن کرده، مانند تخممرغی که درخشندگی خاصی دارد.
هر طرف چون کره ی نار به گردش چرخی
که به گاه دوران منفصل اجزا آمد
هوش مصنوعی: در هر سو، همچون کرهای از آتش، در حال چرخش است و هنگامی که اجزای آن از یکدیگر جدا میشوند، به دور خود میچرخد.
منظر ثور اگر منزل یک پروین گشت
وربه برج سرطان جای دو شعرا آمد
هوش مصنوعی: اگر منظر ثور (جایگاه ثور) به محلی که پروین است تغییر کند و جای برج سرطان نیز به مکانی دو شاعر برسد، تصویری از تغییر و تحول در این فضاها خلق میشود. در اینجا به نوعی به ارتباط بین ستارهها و شعر اشاره شده و نشاندهنده تأثیر طبیعیات بر هنر و ادبیات است.
به هوا گشت یکی پیک شرربار روان
که به نیروی رسن مرحله پیما آمد
هوش مصنوعی: یک فرستادهی سریع و چابک به پرواز درآمد و با توانایی بدهی به داربست، سفر خود را آغاز کرد.
ننگ مانی وش و نامی روشی را که بر او
که همه شعله فشان از همه اعضا آمد
هوش مصنوعی: ننگ مانی و نامی روش هایی هستند که بر کسی قرار گرفته که از تمام وجودش شعله ها میبارد.
گوئی از باغ زمین رست فلک ساشجری
که پدید از ورقش آتش موسا آمد
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آسمان مانند باغی سرسبز است و درختانی که در آن رشد کردهاند، شعلههایی همچون آتش موسا به وجود آوردهاند. این تصویر نشاندهندهی زیبایی و زنده بودن طبیعت است، گویی که آتش درختان در این باغ به طرز شگفتانگیزی درخشان و جالب است.
زخدنگ شرر افشان هدف جسم سما
چون رخ سعد زنظاره اسما آمد
هوش مصنوعی: ساحل آتشین درخشان، هدف جسم آسمان است، همچون چهره نیکویی که بر زیباییهای نامدار نظر میافکند.
ماند از رفتن اگر بند زپایش بگسست
شد شتابان اگرش سلسله بر پا آمد
هوش مصنوعی: اگر از زنجیر پایش رها شود، ماندن او در این جهان بیمعناست، حتی اگر به سرعت برگردد و دوباره به زنجیر کشیده شود.
فرق این باشجر آنست همانا که به بار
از شجر میوه، از این لؤلؤ لالا آمد
هوش مصنوعی: تفاوت این دو در این است که درخت میوه میدهد، اما این لؤلؤ را میتوان از دریا به دست آورد.
شجر از آب چو طوبی به طراوت آمد
این زآتش به دل سدره و طوبا آمد
هوش مصنوعی: درخت طوبی از آب زنده و سرسبز شده است، در حالی که سدره و طوبی از آتش در دل خود دارند.
من از این بوالعجی ها متعجب که به دهر
این همه نقش عجب چیست که پیدا آمد
هوش مصنوعی: من از این همه شگفتیها و عجایب دنیا در حیرتم که چه چیزی باعث ظهور این نقشهای عجیب شده است.
ناگهان از پی آگاهی من پیر خرد
که بر اسرار نهان واقف و بینا آمد
هوش مصنوعی: ناگهان، شخصی با دانش و تجربه که به رازهای پنهان آگاه و بینا بود، به سمت من آمد.
گفت هنگام زفاف متعالی گهر است
کافتخار بشر و مفخر دنیا آمد
هوش مصنوعی: در زمان ازدواج، ویژگیهای برجسته و ارزندهای به وجود میآید که نشاندهنده افتخار انسان و شکوه دنیا است.
فخر گیتی اسدالله که هنگام عطا
بحر با بحر کفش قطره و دریا آمد
هوش مصنوعی: اسدالله، که نماینده برتری و عظمت جهان است، در زمانی که به دیگران نیکویی میبخشد، همچون دریا به عمق و وسعت خود، اما در عین حال، حتی یک قطره از دریا را نیز به من میدهد.
آن فلک قدر جوادی که زابداع دوکون
خلقت او غرض مبدأ اشیا آمد
هوش مصنوعی: آسمان بزرگی که برای وجود جوادی خلق شده است، هدف و علت اصلی برای ایجاد همه چیز در آغاز خلقت بوده است.
آنکه آرایش عدلش که جهانرا آراست
آنکه با زایش طبعش که گهر زا آمد
هوش مصنوعی: کسی که با برقراری عدل و انصاف، جهان را زیباتر کرد و کسی که به خاطر استعداد و ویژگیهای طبیعیاش، چیزهای ارزشمندی به وجود آورد.
ظلم رسمی است که دوری ز مراسم بگزید
فقر اسمی است که عاری ز مسما آمد
هوش مصنوعی: ظلم به عنوان یک رفتار عادی که به خاطر فاصله گرفتن از آداب و رسوم به وجود آمده، شناخته میشود. در عین حال، فقر به حالتی اطلاق میشود که فاقد اصل و ماهیت واقعی است.
بر سر رایت جاهش که هما سایه بود
در بر قصر جلالش که فلک سا آمد
هوش مصنوعی: در بالای پرچمش، جایی که سایه هما است، در برابر قصر با شکوهش که آسمان نیز به آن نزدیک آمده است.
معجر مهر یکی مغفر زرین بنمود
اطلس چرخ یکی پرده ی دیبا آمد
هوش مصنوعی: چادر طلایی یکی از ستارهها نمازی مجلل بر افراز کرده و همچون پردهای از پارچهی نرم، آسمان خود را پوشانده است.
از سحاب کفش آنجا که گهرباری کرد
بهره یکسان به اعادی و احبا آمد
هوش مصنوعی: در بارانی که از آسمان میبارد، هر کس که به آن نزدیک شود، چه دشمن باشد و چه دوست، از نعمت آن بهرهمند میشود و این نعمت به صورت یکسان به همه میرسد.
تابش مهر یکی مهر جهان آرارا
نه ز خفاش دریغ و نه زحربا آمد
هوش مصنوعی: تابش خورشید یکی از زیباییهای جهان است و نه از موجودات منفی مانند خفاش و نه از دنیای تاریک و وحشتزا به وجود نیامده است.
میل انداز لقایش سبب آمد زنخست
که نظر از مدد باصره بینا آمد
هوش مصنوعی: عشق و جاذبه او باعث شد که اولین آگاهی و بینش به من دست دهد و نگاه من به او باز شود.
اثر شوق مدیحش زازل باعث گشت
که زبان در دهن ناطقه گویا آمد
هوش مصنوعی: شوق و عشق به ستایش او باعث شد که زبان گویای ناطق به حرکت درآید و آنچه در دل است را بیان کند.
از نهیب سخط و از مدد تقویتش
کوه بیتاب شد و کاه توانا آمد
هوش مصنوعی: از شدت خشم و با یاری تقوا، کوه بیصبر و آرامش شد و کاه به توانمندی و قدرت رسید.
فکرش از وهم تباهی و موهم گردید
رایش از ترک که مسرات مبرا آمد
هوش مصنوعی: اندیشهاش به خاطر ترس و خیالهای منفی دچار نقصان و نابسامانی شد و به نظراتش در مورد ترک چیزهایی که شادیآور به نظر میرسید، شک و تردید پیدا کرد.
داغ فرمان ویش زینت پیشانی گشت
اشهب چرخ که با غره غرا آمد
هوش مصنوعی: داغ فرمان ویش به عنوان زینت بر پیشانی قرار گرفت و اسب اشهب در سیطره آسمان با غرور و زیبایی به جلو آمد.
چون اساس طرب اسباب نشاطش به جهان
همه از میمنت بخت مهیا آمد
هوش مصنوعی: زیرا که پایههای خوشی و شادی، همه از خوششانسی و تقدیر خوب آن فرد در دنیا فراهم شده است.
خواست در خطه ی قزوین متعالی نسبی
که به نسبت خلف سید بطحا آمد
هوش مصنوعی: در قزوین، فردی با نسب بلند و ارجمند وجود دارد که به نوعی به نسل سید بزرگی که از نسل پیامبر اسلام میباشد، نسبت داده میشود.
هم گواه حسبش طینت اجداد گرام
هم قرین گهرش عصمت آبا آمد
هوش مصنوعی: این شخصیت نه تنها به خاطر نسل و ویژگیهای نیکو و اصالت خانوادگیاش مورد تایید است، بلکه به واسطهی پاکی و عفتی که از نیاکانش به ارث برده نیز شناخته میشود.
چون به آن مریم زهر القب زهره لقا
که صفاتش نه به اندازه ی اصغا آمد
هوش مصنوعی: زمانی که به آن مریم زیبا و پر از جذابیت مینگرم، متوجه میشوم که ویژگیهای او فراتر از اندازه و معیارهای معمول است.
داد اجازت پی تزویج تو گفتی که به دل
یوسفی را هوس وصل زلیخا آمد
هوش مصنوعی: اجازه برای ازدواج تو را دادند و تو گفتی که در دل یوسف، حس وصال زلیخا به وجود آمده است.
زد رقم کلک (سحاب) از پی تاریخ زفاف:
«زینت برج اسد زهره ی زهرا» آمد
هوش مصنوعی: از روی نوشتهای که بر روی سحابی در تاریخ ازدواج حک شده، چنین برمیآید: «زیبایی در برج اسد به دلیل زهره، به یاد زهرا» آمده است.
تا تناسل سبب علت انسان گردید
تا تجرد صفت خالق یکتا آمد
هوش مصنوعی: براساس این بیت، وقتی که انسان به وجود آمد، باید خودش را توضیح دهد و نشان دهد که چطور به وجود آمده است. به عبارتی، خلقت انسان باعث ظهور و نمایان شدن ویژگیهای خداوند یکتا میشود.
نسل او منقطع و عدت اخلاف فزون
هر که او را زاعادی و احبا آمد
هوش مصنوعی: نسل او قطع شده و تعداد نسلهای بعدی او زیاد است، هر کسی که او را از دوستان و آشنایان بشناسد.