گنجور

شمارهٔ ۵ - مخمس در مدح خواجه قنبر کننده در خیبر علی علیه‌السلام

امشب به هر کجا گذری وادایمن است
روشن جهان ز پرتو انوار ذوالمن است
عالم منور آمده گیتی مزین است
امشب براستی شب ما روز روشن است
عید وصال دوست علیرغم دشمن است
هر گوشه مجلسی است ز رندان باده نوش
می‌درخم و صراحی و ساغر بود بجوش
تار است در ترانه و چنگ است در خروش
دلداده رهن ناله نی کرده عقل و هوش
می‌خواره با صراحی می‌دست و گردنست
افراسیاب چرخ ز بس ریخت طرح جنگ
گرسیوز غمم به نفس بسته راه تنگ
رشگ منیژه ترک من ای فتنهٔ فرنگ
با بادهٔی چو خون سیاوش لاله رنگ
باز آ که دل بچاه ملالت چو بیژن است
چون با زمانه‌ام نبود قدرت ستیز
بایست جستنم سوی مستی ره گریز
فصلی چنین بویژه که ابر است ژاله ریز
وز ابر ژاله ریز گل اندوز و لاله خیز
دامان کوه و طرف دمن صحن گلشن است
در باغ رو طراوت فصل بهار بین
آثار صنع حضرت پروردگار بین
سرو سهی بجلوه لب جویبار بین
خندان دهان غنچه بدامان خار بین
چون مادری که طفل رضیعش بدامن است
ساقی در این خجسته بهار فرح فزا
زن آب می‌بر آتش اندوه جان گزا
روزی چنین بویژه مبارک که از قضا
عید محمد آمده میلاد مرتضی
و ز این دو عید دیده و دل هر دو روشن است
میلاد سروری است کز و جمله راست بهر
نامش بدوست شهد چشاند بخصم زهر
بی‌مثل و بی‌نظیر خداوند لطف و قهر
ز آوردن چو او پدر چرخ و مام دهر
عنین بمانده این یک و آن یک سترونست
تنها همین ز کعبه مبین طلعت علی
مرآت دل نمای مصفا و صیقلی
وز دیده دورساز دو بینی و احولی
در کاینات جلوه او را ببین ولی
آنسان که نور در بصر و روح در تن است
در وقت نزع و گاه سئوال وصف شمار
تنها ولای اوست که آید ترا بکار
دل جای مهر اوست بهر سفله کم‌سپار
و آنکو جز این بدوش دل خود نهاده بار
بر کار او بخند که حمال گلخن است
هنگام رزم قاتل کفار مرتضی
دانی به آسمان چه مثل دارد اقتضا
بر دست بنده‌اش که بود نام او قضا
گردون فلاخنی استکه گردد در این قضا
وان کوی آفتاب چو سنگ فلاخن است
فرمان بزالی ار دهد آن میر ارجمند
کاندر جدال خصم دغا را کشد به بند
از تار گیسوان خود او آورد کمند
بی‌آنکه ذرهٔی رسد آنزال را گزند
بندد دو دست خصم و گر خود تهمتن است
یا قاهر العدو و یا والی الولی
یا مظهر العجائب یا مرتضی علی
زیبد صغیر عبد کمینت ز پر دلی
خصم ار فلک بود نکند بیم از آن بلی
آن کو غلام تست چه با کش ز دشمن است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امشب به هر کجا گذری وادایمن است
روشن جهان ز پرتو انوار ذوالمن است
هوش مصنوعی: امشب هر جا که بروی، روشنایی و نورانی بودن جهان به خاطر پرتوی وجود ذوالمن است.
عالم منور آمده گیتی مزین است
امشب براستی شب ما روز روشن است
هوش مصنوعی: شب به قدری روشن و پر از روشنی است که گویی روز است. تمام جهانی که ما در آن هستیم، با نور و زیبایی پر شده و مشخص است که این شب، شب خاصی است.
عید وصال دوست علیرغم دشمن است
هوش مصنوعی: روز جشن و خوشحالی به خاطر دیدار معشوق، با وجود دشمنی‌ها و مشکلات نیز می‌تواند برقرار باشد.
هر گوشه مجلسی است ز رندان باده نوش
می‌درخم و صراحی و ساغر بود بجوش
هوش مصنوعی: در هر گوشه از مجلس، افرادی وجود دارند که مشغول نوشیدن شراب هستند و در دستشان جام و شBottle شراب می‌جوشد.
تار است در ترانه و چنگ است در خروش
دلداده رهن ناله نی کرده عقل و هوش
هوش مصنوعی: در این شعر، به حالت دلشکستگی و غم عاشق اشاره شده است. تار به عنوان نمادی از موسیقی و احساسات درونی شخص مورد استفاده قرار گرفته و چنگ نیز به صدای خروشان دل اشاره دارد. در این فضا، عقل و هوش تحت تأثیر ناله و فریاد دل عاشق قرار گرفته‌اند. به طور کلی، این متن به تضاد میان احساسات عمیق و عقل می‌پردازد که در لحظات سخت عاشقی، عقل را به چالش می‌کشد.
می‌خواره با صراحی می‌دست و گردنست
هوش مصنوعی: نوشنده‌ای که با جام شراب در دست است، به خود و دیگران زیبایی و جذابیت می‌بخشد.
افراسیاب چرخ ز بس ریخت طرح جنگ
گرسیوز غمم به نفس بسته راه تنگ
هوش مصنوعی: افراسیاب، به خاطر جنگ و نبردهای زیادی که انجام داده، باعث شده است که غم و اندوه در دل من ایجاد شود و این احساسات من را در خود محبوس کرده‌اند.
رشگ منیژه ترک من ای فتنهٔ فرنگ
با بادهٔی چو خون سیاوش لاله رنگ
هوش مصنوعی: ای فتنهٔ فرنگ، شگفت منیژه را حسود می‌شوم، با می‌ای به رنگ لاله که همانند خون سیاوش است.
باز آ که دل بچاه ملالت چو بیژن است
هوش مصنوعی: برای بازگشت و آمدن به زندگی، زیرا دل مانند بیژن در چاه اندوه و ناامیدی گرفتار شده است.
چون با زمانه‌ام نبود قدرت ستیز
بایست جستنم سوی مستی ره گریز
هوش مصنوعی: وقتی که در برابر زمانه و شرایط زندگی ناتوان هستم و قدرت مقابله ندارم، بهتر است به سمت شادی و خوشی پیش بروم تا از این وضعیت فرار کنم.
فصلی چنین بویژه که ابر است ژاله ریز
وز ابر ژاله ریز گل اندوز و لاله خیز
هوش مصنوعی: فصل بهاری است که باران می‌بارد و قطرات آب مانند ژاله از آسمان می‌ریزند. در این فصل، گل‌ها شکفته و لاله‌ها نیز رشد می‌کنند.
دامان کوه و طرف دمن صحن گلشن است
هوش مصنوعی: دامان کوه و اطراف دمن دمنوشی از گل‌ها و زیبایی‌هاست.
در باغ رو طراوت فصل بهار بین
آثار صنع حضرت پروردگار بین
هوش مصنوعی: در باغ، زیبایی و شادابی بهار را مشاهده کن و شاهد نشانه‌های آفرینش خداوند باش.
سرو سهی بجلوه لب جویبار بین
خندان دهان غنچه بدامان خار بین
هوش مصنوعی: سرو بلند و زیبایی را در کنار جویبار ببین که می‌خندد و در عین حال لبخند غنچه‌ای را می‌بینی که در دامان خارها قرار دارد.
چون مادری که طفل رضیعش بدامن است
هوش مصنوعی: مانند مادری که فرزند نوزادش را در آغوش دارد و از او مراقبت می‌کند.
ساقی در این خجسته بهار فرح فزا
زن آب می‌بر آتش اندوه جان گزا
هوش مصنوعی: ای ساقی، در این بهار خوش و شادی‌بخش، شراب را بیاور تا آتش اندوهی را که جانم را آزار می‌دهد، خاموش کند.
روزی چنین بویژه مبارک که از قضا
عید محمد آمده میلاد مرتضی
هوش مصنوعی: روزی خوش و مبارک که همزمان با میلاد حضرت محمد، ولادت حضرت علی هم باشد.
و ز این دو عید دیده و دل هر دو روشن است
هوش مصنوعی: دیدگان و دل هر دو به خاطر این دو عید تابناک و شاداب هستند.
میلاد سروری است کز و جمله راست بهر
نامش بدوست شهد چشاند بخصم زهر
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که میلاد کسی است که از میان همه برتری دارد و برای نام او، دشمنانش را همچون شهد شیرین کرده‌اند، در حالی که آنان خود زهر تلخی را می‌چشند.
بی‌مثل و بی‌نظیر خداوند لطف و قهر
ز آوردن چو او پدر چرخ و مام دهر
هوش مصنوعی: خداوندی وجود دارد که در لطف و خشمش بی‌همتا و بی‌نظیر است؛ او پدر آسمان و مادر زمانه است.
عنین بمانده این یک و آن یک سترونست
هوش مصنوعی: یک نفر در حقارت و ناتوانی خود باقی مانده و دیگری در حالت عدم باروری و بیثمر بودن است.
تنها همین ز کعبه مبین طلعت علی
مرآت دل نمای مصفا و صیقلی
هوش مصنوعی: تنها همین نقطه در کعبه است که صورت علی در آینه دل به وضوح و روشنی نمایان است.
وز دیده دورساز دو بینی و احولی
در کاینات جلوه او را ببین ولی
هوش مصنوعی: اگر از چشمان خود دور شوی، می‌توانی با نگاهی عمیق‌تری به هستی بنگری و جلوه‌ای از آن را ببینی.
آنسان که نور در بصر و روح در تن است
هوش مصنوعی: همان‌طور که نور در چشم وجود دارد و به بینایی کمک می‌کند، روح نیز در بدن وجود دارد و باعث حیات آن می‌شود.
در وقت نزع و گاه سئوال وصف شمار
تنها ولای اوست که آید ترا بکار
هوش مصنوعی: زمانی که در حال جدایی هستی و در لحظه سوال و پرسش، تنها یاد اوست که به یاری‌ات می‌آید.
دل جای مهر اوست بهر سفله کم‌سپار
و آنکو جز این بدوش دل خود نهاده بار
هوش مصنوعی: دل محلی برای عشق و محبت اوست، بنابراین نباید آن را به کسی که ارزشش کم است بدهی. و هر کس که جز این، بار محبتش را بر دل خود گذاشته، باید بداند که چه بار سنگینی را به دوش می‌کشد.
بر کار او بخند که حمال گلخن است
هوش مصنوعی: به او که مسئول کارهای سنگین و سخت است بخند، چون او وظیفه‌ای دشوار بر عهده دارد.
هنگام رزم قاتل کفار مرتضی
دانی به آسمان چه مثل دارد اقتضا
هوش مصنوعی: در زمان نبرد، وقتی که مرتضی با دشمنان می‌جنگد، به آسمان نگاه کن که چه نشانه‌ای از او دارد و چه شایسته است.
بر دست بنده‌اش که بود نام او قضا
گردون فلاخنی استکه گردد در این قضا
هوش مصنوعی: بر دستان بندۀ خدا، نام او قضا و سرنوشت است، که مانند فلاخره‌ای (دستگاه پرتاب‌کننده) در این سرنوشت می‌چرخد.
وان کوی آفتاب چو سنگ فلاخن است
هوش مصنوعی: آن خیابان یا مکان که روشنایی و زیبایی‌اش مانند سنگی است که در فلاخن قرار دارد، نشان‌دهنده‌ی چیزهای ارزشمند و جالبی است که می‌تواند بر زندگی انسان تاثیر بگذارد.
فرمان بزالی ار دهد آن میر ارجمند
کاندر جدال خصم دغا را کشد به بند
هوش مصنوعی: اگر آن فرمانده گرانقدر فرمان دهد، در نبرد با دشمن نیرنگ باز، او را به زنجیر خواهد کشید.
از تار گیسوان خود او آورد کمند
بی‌آنکه ذرهٔی رسد آنزال را گزند
هوش مصنوعی: او با تارهای گیسوی خود دام را به وجود آورد، بدون آنکه ذره‌ای از آسیب به آن موجود رسد.
بندد دو دست خصم و گر خود تهمتن است
هوش مصنوعی: اگر دست‌های دشمن را ببندند، حتی اگر خود فرد نیرومندی باشد، نمی‌تواند کاری از پیش ببرد.
یا قاهر العدو و یا والی الولی
یا مظهر العجائب یا مرتضی علی
هوش مصنوعی: ای کسی که بر دشمنان چیره‌ای و ای حاکم بر اولیا، ای نمایاننده شگفتی‌ها، ای علی مرتضی.
زیبد صغیر عبد کمینت ز پر دلی
خصم ار فلک بود نکند بیم از آن بلی
هوش مصنوعی: اگر دشمنی به خاطر دل پرش، در کمین تو نشسته باشد، نیازی به ترس از او وجود ندارد، حتی اگر جهان بر ضد تو باشد.
آن کو غلام تست چه با کش ز دشمن است
هوش مصنوعی: آن کسی که خدمتگزار توست، هر چه از دشمن برخیزد، هیچ باکی ندارد.