گنجور

شمارهٔ ۴ - در تهنیت عید مولود کننده خیبر حیدر صفدر علی علیه‌السلام

ساقیا خیز که هنگام نشاط و طربست
خاصه امروز که خود عیش و طرب را سببست
فارغ از عیش در اینروز نشستن عجبست
هر کجا عاشق زاریست خلاص از تعبست
زلف یارش بکف و جام شرابش بلب است
چمن از لطف خدا گشته چو مسجد معبد
بسته صفها بلب جو ز ریاحین بیحد
به قیام و به رکوعند بدرگاه احد
گل سرشاخ برآمد چو به منبر احمد
لاله را داغ بدل ماند مگر بولهب است
غنچه بگشوده دهن از دم بادسحری
لاله افروخته با آن همه خونین جگری
سنبل آویخته گیسوی خود از بیخبری
نرگس افکنده بدو چشم به نظاره‌گری
آوخ از چشم سفیدش چقدر بی‌ادب است
ای مغنی مشو از نغمه زابل دمساز
مکن آهنک عراق و بگذر از شهناز
نه بزن نغمه ترک و نه نشیب و نه فراز
شور در نه فلک انداز بآهنگ حجاز
در خور عشرت امروز نوای عربست
باری ایساقی مجلس ز چه داری اکراه
نیستی گر تو از این عید مبارک آگاه
می‌بده بوسه عطا کن بشکن طرف کلاه
تا بگویم بتو ایماه چه عید است و چه ماه
عید مولود ولی حق و ماه رجب است
کعبه زادی که بود بارگه او به نجف
قدسیان بر در قدرش چو غلامان زده صف
وه چه مولود که پرکرده جهانرا ز شعف
وه چه مولود که از مرتبت و جاه و شرف
خلقتش علت ایجاد به ام و به اب است
چون خدا خواست کند خلقت نوع بشری
قدرت خویش کند جلوه‌گر هر نظری
کرد خلقت ز تراب آن بشرانرا پدری
وانگه از آن پدر امروز عیانشد پسری
بوتراب آن شه فرخنده نسب را لقب است
مصطفی شمع حقیقت علیش نور جلی
بزم را روشنی از شعلهٔ شمع است ولی
مبری ظن که بود قدر نبی کم ز ولی
غرض آنست که خونریزی شمشیر علی
شهرت دین حق و شرع نبی را سبب است
تا ابد بود یقین سر بگریبان جبریل
گر نبودیش علی روز ازل پیر و دلیل
نبود ذاتش اگر ذات خداوند جلیل
کعبه با آنکه بود خانه حق طرح خلیل
از چه مولود گه آنشه والا نسب است
بی‌ تولای علی برگ نروید ز شجر
نیست بی‌حکم علی سوء قضا حسن قدر
مدتی جای نبی بر دگران بود مقر
تا شود قدر علی فاش بر اهل نظر
روز را قدرعیان در بر ظلمات شب است
آنکه نوشید ز مینای دگر پیمانه
یار اغیار شد و شد ز علی بیگانه
کعبه را داد ز کف رفت سوی بتخانه
چه عجب گر ز سبک عقلی خود دیوانه
خورد سرگین جمل را بگمانش رطبست
یا علی ای ز وجود تو بپا ارض و سما
جل شأنک ز تو آثار خدایی به ملا
عجبی نیست نصیری اگرت خواند خدا
بلکه منکر شدن فرقه بی‌شرم و حیا
به وصی بودنت از بعد پیمبر عجب است
چونکه در کعبه نمایان ز تو گردید جمال
آمد از پرده برون سر خدای متعال
بی‌ولای تو نجات همه کس هست محال
خنک آن کس که شود لطف تواش شامل حال
وای بر آنکه بدربار تو ز اهل غضب است
یا علی کلب پناهنده بکوی تو صغیر
نیست غیر از تو امیدش به صغیر و به کبیر
گرچه خود بهتر از او آگاهی او راز ضمیر
لیک دردی بودش کان نبود چاره‌پذیر
تو دوا کن که زغم روز و شب اندر تعب است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقیا خیز که هنگام نشاط و طربست
خاصه امروز که خود عیش و طرب را سببست
هوش مصنوعی: ای ساقی، برخیز که امروز زمان شادی و نشاط است. به ویژه اینکه امروز خود عاملی برای خوشی و سرور است.
فارغ از عیش در اینروز نشستن عجبست
هر کجا عاشق زاریست خلاص از تعبست
هوش مصنوعی: نشستن در این روز بدون دلخوشی، عجیب است، زیرا هر جا که عاشقی در حال گریه و ناله باشد، از رنج و زحمت به دور است.
زلف یارش بکف و جام شرابش بلب است
هوش مصنوعی: موهای یار در دست و جام شرابش در لب است.
چمن از لطف خدا گشته چو مسجد معبد
بسته صفها بلب جو ز ریاحین بیحد
هوش مصنوعی: چمن به خاطر نعمت‌های خداوند، همچون یک مسجد و معبد سرشار از عبادت و صفوف منظم شده است و بلبلی در میان گل‌ها و گیاهان زیبا پرواز می‌کند.
به قیام و به رکوعند بدرگاه احد
گل سرشاخ برآمد چو به منبر احمد
هوش مصنوعی: در حال نماز و عبادت هستند و به درگاه خداوند می‌پردازند، مانند گل زیبایی که در کنار منبر پیامبر احمد (ص) شکوفا شده است.
لاله را داغ بدل ماند مگر بولهب است
هوش مصنوعی: لاله‌ها همیشه با درد و داغ قلبی یادآوری می‌شوند، مگر اینکه به شخصی خاص اشاره داشته باشد.
غنچه بگشوده دهن از دم بادسحری
لاله افروخته با آن همه خونین جگری
هوش مصنوعی: غنچه‌ای که به‌واسطه‌ی نسیم صبحگاهی باز شده، با زیبایی و شور و شوقی مانند لاله‌ای سرخ و پر از احساس، خود را نمایان کرده است.
سنبل آویخته گیسوی خود از بیخبری
نرگس افکنده بدو چشم به نظاره‌گری
هوش مصنوعی: سنبل که نشانه زیبایی و لطافت است، گیسوان خود را آویخته و از نرگس که نماد غفلت و بی‌خبری است، غافل مانده و به تماشای زیبایی های عالم مشغول هست.
آوخ از چشم سفیدش چقدر بی‌ادب است
هوش مصنوعی: چشم‌های او چه بی‌احترامی دارند!
ای مغنی مشو از نغمه زابل دمساز
مکن آهنک عراق و بگذر از شهناز
هوش مصنوعی: ای خواننده، از آواز زابل دور شو و خود را با آهنگ‌های عراقی مشغول نکن و بی‌خیال شهناز بشو.
نه بزن نغمه ترک و نه نشیب و نه فراز
شور در نه فلک انداز بآهنگ حجاز
هوش مصنوعی: نه آواز سر کن و نه بالا و پایین برو، بلکه در این فضا با آهنگی که از حجاز می‌آید، شور و هیجان ایجاد کن.
در خور عشرت امروز نوای عربست
هوش مصنوعی: امروز، حال و هوای خوشی و شادی به گوش می‌رسد که به روش عربی است.
باری ایساقی مجلس ز چه داری اکراه
نیستی گر تو از این عید مبارک آگاه
هوش مصنوعی: اگر تو از این جشن خوشایند مطلع هستی، چرا از حضور در مجلس وحشت داری؟
می‌بده بوسه عطا کن بشکن طرف کلاه
تا بگویم بتو ایماه چه عید است و چه ماه
هوش مصنوعی: به من بوسه‌ای بده و کلاهم را برگردان تا بتوانم به تو بگویم که چه عیدی است و این ماه چه ماهی است.
عید مولود ولی حق و ماه رجب است
هوش مصنوعی: روز تولد ولی حق و ماه رجب است.
کعبه زادی که بود بارگه او به نجف
قدسیان بر در قدرش چو غلامان زده صف
هوش مصنوعی: کعبه، زاده‌ای دارد که در نجف قرارگاه اوست و فرشتگان در برابرش همچون غلامان صف کشیده‌اند.
وه چه مولود که پرکرده جهانرا ز شعف
وه چه مولود که از مرتبت و جاه و شرف
هوش مصنوعی: چه مولودی که جهان را از شادی پر کرده است و چه مولودی که دارای مقام و عزت و شرافت بالایی است.
خلقتش علت ایجاد به ام و به اب است
هوش مصنوعی: وجود او سبب و دلیل پیدایش من و پدرم است.
چون خدا خواست کند خلقت نوع بشری
قدرت خویش کند جلوه‌گر هر نظری
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند اراده کرد انسان‌ها را خلق کند، توانایی و قدرت خود را به نمایش گذاشت.
کرد خلقت ز تراب آن بشرانرا پدری
وانگه از آن پدر امروز عیانشد پسری
هوش مصنوعی: آفرینش انسان‌ها از خاک بوده و برای آن‌ها پدری قرار داده شده است. سپس امروز، از آن پدر، پسری آشکار شده است.
بوتراب آن شه فرخنده نسب را لقب است
هوش مصنوعی: بوتراب لقب و نامی است که به آن پادشاه خوش‌نسب داده شده است.
مصطفی شمع حقیقت علیش نور جلی
بزم را روشنی از شعلهٔ شمع است ولی
هوش مصنوعی: مصطفی همانند شمعی است که حقیقت علی درخشندگی‌اش را به نمایش می‌گذارد. نور این بزم و تجمع، از روشنایی آن شمع ناشی می‌شود، هرچند که خود شمع نیز شعله‌اش را از جایی دیگر می‌گیرد.
مبری ظن که بود قدر نبی کم ز ولی
غرض آنست که خونریزی شمشیر علی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نباید تصور کنید که مقام پیامبر کمتر از مقام ولی است؛ هدف از این سخن این است که خونریزی و جنگی که به دست علی انجام شده است، نشان‌دهنده اهمیت و جایگاه اوست.
شهرت دین حق و شرع نبی را سبب است
هوش مصنوعی: شهرت دین و شریعت پیامبر نبی باعث می‌شود که مردم به آن روی بیاورند و پیرویش کنند.
تا ابد بود یقین سر بگریبان جبریل
گر نبودیش علی روز ازل پیر و دلیل
هوش مصنوعی: اگر جبریل نبود، یقیناً علی در روز ازل، سرآغاز و راهنمای انسان‌ها می‌بود.
نبود ذاتش اگر ذات خداوند جلیل
کعبه با آنکه بود خانه حق طرح خلیل
هوش مصنوعی: اگر ذات خداوند بزرگ نبود، کعبه که خانه حق است، با وجود اینکه برای ابراهیم (خلیل) طراحی شده بود، هیچ ارزشی نداشت.
از چه مولود گه آنشه والا نسب است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از چه منبع و کجا کسی متولد شده که نسب و خاستگاهی عالی و برجسته دارد. در واقع، به کیفیت و ارزش نسب و خانواده یک فرد اشاره می‌کند.
بی‌ تولای علی برگ نروید ز شجر
نیست بی‌حکم علی سوء قضا حسن قدر
هوش مصنوعی: بدون محبت و فرمان علی، درختی بر نمی‌آید و هیچ خوبی بدون اراده و حکم او وجود ندارد.
مدتی جای نبی بر دگران بود مقر
تا شود قدر علی فاش بر اهل نظر
هوش مصنوعی: مدتی پیامبری در میان دیگران بود تا این‌که مقام و ارزش علی برای اهل بصیرت آشکار شود.
روز را قدرعیان در بر ظلمات شب است
هوش مصنوعی: در روزهایی که روشنایی و روشن‌فکری وجود دارد، ظلمت و تاریکی شب اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.
آنکه نوشید ز مینای دگر پیمانه
یار اغیار شد و شد ز علی بیگانه
هوش مصنوعی: کسی که از خمره‌ای غیر از دوستش نوشید، به دیگران وابسته شد و از علی دور افتاد.
کعبه را داد ز کف رفت سوی بتخانه
چه عجب گر ز سبک عقلی خود دیوانه
هوش مصنوعی: کعبه را از دست داد و به بتخانه رفت، جالب است که او به خاطر کم‌عقلی خود دیوانه شده است.
خورد سرگین جمل را بگمانش رطبست
هوش مصنوعی: او فکر می‌کند که چیزی خوشمزه و شیرین را می‌خورد، در حالی که در واقع چیزی ناخوشایند و بدبو می‌خورَد.
یا علی ای ز وجود تو بپا ارض و سما
جل شأنک ز تو آثار خدایی به ملا
هوش مصنوعی: ای علی، وجود تو سبب بپا داشتن زمین و آسمان است. بزرگی تو نشان از آثار خداوندی است که از تو تجلی یافته است.
عجبی نیست نصیری اگرت خواند خدا
بلکه منکر شدن فرقه بی‌شرم و حیا
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر نصیری خدا را بخواند، بلکه چیزی شگفت‌انگیز این است که گروهی بدون شرم و حیا انکار کنند.
به وصی بودنت از بعد پیمبر عجب است
هوش مصنوعی: عجب است که تو پس از پیامبر، به مقام وصایت و رهبری برگزیده شده‌ای.
چونکه در کعبه نمایان ز تو گردید جمال
آمد از پرده برون سر خدای متعال
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی تو در کعبه نمایان شد، خداوند خود را از پرده بیرون آورد و نمایان گشت.
بی‌ولای تو نجات همه کس هست محال
خنک آن کس که شود لطف تواش شامل حال
هوش مصنوعی: بدون حمایت و محبت تو، نجات هیچ‌کس ممکن نیست. خوشا به حال کسی که مورد لطف و رحمت تو قرار گیرد.
وای بر آنکه بدربار تو ز اهل غضب است
هوش مصنوعی: افسوس بر کسی که در درگاه تو، از کسانی است که خشمگین هستند.
یا علی کلب پناهنده بکوی تو صغیر
نیست غیر از تو امیدش به صغیر و به کبیر
هوش مصنوعی: ای علی، هیچ پناهی برای من نیست جز تو. انتظارم به کوچک و بزرگ فقط به تو بستگی دارد.
گرچه خود بهتر از او آگاهی او راز ضمیر
لیک دردی بودش کان نبود چاره‌پذیر
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او از خود بهتر می‌داند و به رازهای درونی‌اش آگاه است، اما دردی دارد که درمانی برای آن نیست.
تو دوا کن که زغم روز و شب اندر تعب است
هوش مصنوعی: تو درمان کن که من از ناراحتی در شب و روز در زحمت و رنج هستم.