گنجور

شمارهٔ ۳ - غدیریه در مدح غالب کل غالب حضرت علی بن ابیطالب علیه‌السلام

ساقی می‌ده مرا که از کتاب قویم
نموده‌ام استماع کریمه‌ئی از کریم
نبئی عبادی عنی انا الغفور الرحیم
از پس این استماع ز خوردن باده بیم
هذا شئی عجاب ذالک امر عظیم
ذالک امر عظم هذا شئی عجاب
من آزمودم جهان غمکده و غمسر است
بغم سرائی چنین نه غیر مستی رواست
هر آنچه آید بهست نیستیش انتهاست
بنای هستی همه در ره سیل فناست
ملک وجود مرا خرابی اندر قفاست
چه بهتر از اینکه خود سازمش از می‌خراب
خاصه که معمار صنع طرح نو انداخته
ساحت گلزار را رشگ جنان ساخته
لاله رخ افروخته سرو قد افراخته
کبک دری از دمن سوی چمن تاخته
غلغله بوالملیح زمزمه فاخته
کرده عیان در چمن شورش یوم‌الحساب
ای بغمت بیخبر دل ز نوید و وعید
عشق تو عشاق را سر خط هذا سعید
دلشدگان غمت چند ز قربت بعید
رخ بنما کین زمان روی بما کرده عید
عیدی فرخنده را آمده مبدء معید
که دروی از رخ فکند شاهد معنی نقاب
عیدی کش کبریا نعت پذیر آمده
عیدی کش مصطفی ز جان بشیر آمده
عیدی کش ناپدید شبه و نظیر آمده
از شرف اعیاد را فرد کبیر آمده
واضح گویم همان عیدغدیر آمده
که یافت در وی ظهور خلافت بو تراب
ساقی روزی چنین کش فرح و انبساط
گشته جهانرا محیط گشته جهانش محاط
عالم دارد سرور گیتی دارد نشاط
با چو منی یار شو در چمنی بر بساط
ساغر و پیمانه رابفکن و بی‌احتیاط
مرا ز خم غدیر خم‌خم پیما شراب
می از ولای شهی بده که جان مست اوست
هستی‌هستی همه ز هستی هست اوست
پای نهادن بعرش مرتبه پست اوست
کعبه صفت لامکان‌خانه در بست اوست
خواست بدانند خلق که چرخ در دست اوست
ز مغرب آورد باز بجای ظهر آفتاب
کرد به خم غدیر به امر رب جلیل
نزول با صد شعف نزد نبی جبرئیل
بعد درودش سرود کی بخلایق دلیل
صد چو منی بر درت کمینه عبد ذلیل
بایدت اینجا فرود آئی و پیش از رحیل
شاهد مقصود را ز چهره‌گیری نقاب
علی که بیمهر او نیست کسی حق‌پرست
علی که صبح ازل ترا به مسند نشست
علی که بیعت تو بست بروز الست
بیعت امت بوی بایدت امروز بست
بوسه زنندش بپای دست دهندش بدست
تا بجهند از صراط تا برهند از عذاب
شه به مقامی چنان برای امری چنین
ز مرکب پیلتن پیاده شد بر زمین
رایت رفعت فراشت زمین بعرش برین
پس ز جهاز شتر به امر سالار دین
منبری آراستند و ان شه شوکت قرین
گشت بمنبر خطیب برای نشر خطاب
از پی بذل گهر چو بحر در جوش شد
همهمه اتمام یافت غلغله خاموش شد
انجم سیار را سکون هم آغوش شد
از ملک اندر فلک ذکر فراموش شد
خور همه گردید چشم فلک همه گوش شد
تا چه تکلم کند حضرت ختمی مآب
گرفت دست خدا به دست دست خدا
گفت بخلق زمین خواند به اهل سما
هم به برون شد بشیر هم بدرون زد صلا
که بعد من نیست کس جز این علی پیشوا
وصی مطلق به من امیر کل بر شما
نموده خالق ز خلق ولی خود انتخاب
همین علی کافتاب ضو برد از رای او
از همه والاتر است همت والای او
بهر که مولا منم علی است مولای او
دوزخ و جنت بود بغض و تولای او
روز جزا میرسد به امر و ایمای او
عدوی او را عقاب محب او را ثواب
گفت ولی خود سران بدل نیندوختند
هر آنچه استاد گفت بخود نیاموختند
آتش حقد و حسد بجان بیفروختند
بسوختن ساختند بساختن سوختند
جمله چو خفاش کور دیده بهم دوختند
تا نشود چشمشان ز نور خور کامیاب
مطلع دیوان حق بسمله را با علی است
نقطهٔ فتح انتساب فوق فتحنا علی است
حلقه باب جنان زمزمه‌اش یا علی است
صغیر کی غم خورد یاور او تا علی است
سزد غم آنکس خورد که یارش الا علیست
چرا که دارد بدل امید آب از سراب

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی می‌ده مرا که از کتاب قویم
نموده‌ام استماع کریمه‌ئی از کریم
هوش مصنوعی: ساقی، شرابی به من می‌دهد که من از کتابی قوی و باارزش، سخنی زیبا و نیکو را شنیده‌ام.
نبئی عبادی عنی انا الغفور الرحیم
از پس این استماع ز خوردن باده بیم
هوش مصنوعی: من بنده‌ای هستم که درباره‌ام گفته‌اند: من بخشنده و مهربانم. پس از شنیدن این صحبت‌ها، به خاطر نوشیدن شراب نگرانی دارم.
هذا شئی عجاب ذالک امر عظیم
ذالک امر عظم هذا شئی عجاب
هوش مصنوعی: این چیزی است عجیب و آن موضوعی بزرگ و عظیم به شمار می‌آید.
من آزمودم جهان غمکده و غمسر است
بغم سرائی چنین نه غیر مستی رواست
هوش مصنوعی: من در این دنیا تجربه کردم که پر از غم و اندوه است، و در چنین محیطی، جز نشستن در میخانه و نوشیدن، کار دیگری مناسب نیست.
هر آنچه آید بهست نیستیش انتهاست
بنای هستی همه در ره سیل فناست
هوش مصنوعی: هر چیزی که به نظر خوب می‌آید، در واقع پایانی بر وجود آن است. همه چیزهایی که وجود دارند، در نهایت در مسیر ویرانی و نابودی قرار دارند.
ملک وجود مرا خرابی اندر قفاست
چه بهتر از اینکه خود سازمش از می‌خراب
هوش مصنوعی: وجود من در حالی دچار ویرانی و فساد است که بهتر این است که خودم از شراب ویرانگر بسازمش.
خاصه که معمار صنع طرح نو انداخته
ساحت گلزار را رشگ جنان ساخته
هوش مصنوعی: به ویژه اینکه هنرمند خالق، طرح جدیدی برای فضای باغ طراحی کرده که حس حسرت بهشتی را در دل می‌افکند.
لاله رخ افروخته سرو قد افراخته
کبک دری از دمن سوی چمن تاخته
هوش مصنوعی: گل لاله با زیبایی خیره‌کننده و قامت افراشته‌اش مشابه به سروی است. مانند کبک دری که از دمنوش خود به سمت چمن می‌شتابد.
غلغله بوالملیح زمزمه فاخته
کرده عیان در چمن شورش یوم‌الحساب
هوش مصنوعی: شلوغی و سر و صدای زیبا در حالی است که صدای کبوتر هم به گوش می‌رسد و در چمن، هیاهویی برپا شده که نشان‌دهنده روز حساب و کتاب است.
ای بغمت بیخبر دل ز نوید و وعید
عشق تو عشاق را سر خط هذا سعید
هوش مصنوعی: ای غم تو، دل از وعده‌های عشق تو بی‌خبر است و عشق تو برای عاشقان سرآغازی خوش را نوید می‌دهد.
دلشدگان غمت چند ز قربت بعید
رخ بنما کین زمان روی بما کرده عید
هوش مصنوعی: دل‌شکستگان عشق تو، به خاطر دوری از تو، چقدر آرزو دارند که چهره‌ات را نشان دهند. این زمان، برای ما شادمانی آورده است.
عیدی فرخنده را آمده مبدء معید
که دروی از رخ فکند شاهد معنی نقاب
هوش مصنوعی: عید خجسته‌ای فرارسیده است و نشانه‌ای از برکت و رحمت خداوند وجود دارد. در این روز، کسی که در حالتی به دور از دنیا و زرق و برق است، به معنای واقعی خود اشاره می‌کند و حقیقت در زیر نقابی پنهان شده است.
عیدی کش کبریا نعت پذیر آمده
عیدی کش مصطفی ز جان بشیر آمده
هوش مصنوعی: هدیه‌ای از جانب خداوندگار بزرگ به وجود آمده، و هدیه‌ای از سوی پیامبر (مصطفی) که مژده‌دهنده است از دل انسان‌ها به وجود آمده.
عیدی کش ناپدید شبه و نظیر آمده
از شرف اعیاد را فرد کبیر آمده
هوش مصنوعی: در روز عید، لحظه‌ای خاص و پرانرژی فرا رسیده که شبیه هیچ‌چیز دیگری نیست و این جشن بزرگ به روح انسان معنایی عمیق می‌بخشد.
واضح گویم همان عیدغدیر آمده
که یافت در وی ظهور خلافت بو تراب
هوش مصنوعی: به روشنی می‌گویم که روز عید غدیر فرا رسیده است، روزی که در آن ظهور خلافت و رهبری امام علی (ع) در درخت و ریشه‌ای به نام "بو تراب" اتفاق افتاده است.
ساقی روزی چنین کش فرح و انبساط
گشته جهانرا محیط گشته جهانش محاط
هوش مصنوعی: ای ساقی، روزی این‌گونه خواهد بود که شادابی و خوشحالی همه‌جا را فرا گرفته و جهان به دور این خوشی در گردش است.
عالم دارد سرور گیتی دارد نشاط
با چو منی یار شو در چمنی بر بساط
هوش مصنوعی: دنیا پر از خوشحالی و شادی است، پس بیایید با هم در یک فضای زیبا و دلنشین باشیم و از این لحظات لذت ببریم.
ساغر و پیمانه رابفکن و بی‌احتیاط
مرا ز خم غدیر خم‌خم پیما شراب
هوش مصنوعی: این ابیات به دعوت به شادی و لذت از زندگی اشاره دارد. شاعر از معشوق می‌خواهد که به راحتی و بدون نگرانی با پیک‌نوشی، او را به دنیای سرخوشی و خوشی‌ها ببرد و از شراب زندگی و تجربیات شیرین بچشاند. در واقع، اشاره به شوق و انگیزه برای رهایی از قید و بندها دارد و به این معناست که زندگی کوتاه است و باید از آن لذت برد.
می از ولای شهی بده که جان مست اوست
هستی‌هستی همه ز هستی هست اوست
هوش مصنوعی: به من می بیاور که از سرزمین شاهی است، چرا که زندگی و وجود من به او وابسته است و همه چیز من از هستی او نشأت می‌گیرد.
پای نهادن بعرش مرتبه پست اوست
کعبه صفت لامکان‌خانه در بست اوست
هوش مصنوعی: برای نزدیک شدن به مقام عالی، باید از مراتب پایین‌تر عبور کرد. یعنی رسیدن به جایی بلندمرتبه، نیازمند گذشتن از مراحل پایین‌تر است، چون سرزمین مقدس و بی‌نظیری که به آن اشاره می‌شود، تنها با همت صالحین به دست می‌آید.
خواست بدانند خلق که چرخ در دست اوست
ز مغرب آورد باز بجای ظهر آفتاب
هوش مصنوعی: خواستند مردم بدانند که آیا سرنوشت و تقدیر در دست کیست. پس از غرب، آفتاب را به جای آفتاب ظهر به زمین بازگرداند.
کرد به خم غدیر به امر رب جلیل
نزول با صد شعف نزد نبی جبرئیل
هوش مصنوعی: در روز غدیر، به فرمان پروردگار بزرگ، جبرئیل با خوشحالی و شگفتی به سوی پیامبر نازل شد.
بعد درودش سرود کی بخلایق دلیل
صد چو منی بر درت کمینه عبد ذلیل
هوش مصنوعی: پس از آن سلامی که فرستاد، هیچکس به خلق و مردم مثل من که دربند توام، دلیلی برای نزدیکی به تو ندارد. من یک بنده خوار و حقیر هستم.
بایدت اینجا فرود آئی و پیش از رحیل
شاهد مقصود را ز چهره‌گیری نقاب
هوش مصنوعی: باید اینجا توقف کنی و قبل از اینکه بروی، پرده را از چهره محبوب کنار بزنی و او را تماشا کنی.
علی که بیمهر او نیست کسی حق‌پرست
علی که صبح ازل ترا به مسند نشست
هوش مصنوعی: علی که هیچ‌کس در محبت او شک ندارد، کسی که حق‌پرستی را نمایندگی می‌کند و از همان آغاز صبح جا پای تو گذاشت.
علی که بیعت تو بست بروز الست
بیعت امت بوی بایدت امروز بست
هوش مصنوعی: علی که در روز الست (زمانی که خداوند پیمان الفت را از موجودات گرفت) با تو بیعت کرد، امروز نیز باید با پیروی از تو، بیعت مردم امت را به جا آورد.
بوسه زنندش بپای دست دهندش بدست
تا بجهند از صراط تا برهند از عذاب
هوش مصنوعی: بوسه می‌زنند بر پایش و دستش را می‌گیرند تا از پل بگذرند و از عذاب نجات یابند.
شه به مقامی چنان برای امری چنین
ز مرکب پیلتن پیاده شد بر زمین
هوش مصنوعی: پادشاه به خاطر انجام کاری مهم، از ارابه‌اش پیاده شد و بر روی زمین ایستاد.
رایت رفعت فراشت زمین بعرش برین
پس ز جهاز شتر به امر سالار دین
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به عظمت و بلندی جایگاه عالم معنا اشاره دارد. او بیان می‌کند که زمین به ارتفاع آسمان‌ها رسیده و در چنین شرایطی، شتر، که نماد سفر و حرکت است، به فرمان رهبری بزرگ به حرکت درآمده است. این تصویر به ما نشان می‌دهد که با اراده و رهبری درست، می‌توان به اوج و بلندی دست یافت.
منبری آراستند و ان شه شوکت قرین
گشت بمنبر خطیب برای نشر خطاب
هوش مصنوعی: منبری را تزئین کردند و آن بزرگوار با شکوه بر روی آن نشسته تا سخنرانی کند و پیام خود را منتشر کند.
از پی بذل گهر چو بحر در جوش شد
همهمه اتمام یافت غلغله خاموش شد
هوش مصنوعی: به دنبال بخشش گوهر، همچنان که دریا به جوش آمده، سر و صدای زیادی به پا شده است و در پایان، این هیاهو به آرامش تبدیل شده است.
انجم سیار را سکون هم آغوش شد
از ملک اندر فلک ذکر فراموش شد
هوش مصنوعی: ستاره‌های متحرک در آسمان به آرامش رسیدند و به سبب سلطنت در فلک، یاد و ذکر فراموش شده است.
خور همه گردید چشم فلک همه گوش شد
تا چه تکلم کند حضرت ختمی مآب
هوش مصنوعی: در آن لحظه، تمام چشم‌ها به آسمان دوخته شده و همه گوش‌ها تیز شده‌اند تا بشنوند که پیامبر با چه سخنی سخن می‌گوید.
گرفت دست خدا به دست دست خدا
گفت بخلق زمین خواند به اهل سما
هوش مصنوعی: خدا دستش را به دست بشر گرفت و به انسان‌ها در زمین فرمان داد و به اهل آسمان اشاره کرد.
هم به برون شد بشیر هم بدرون زد صلا
که بعد من نیست کس جز این علی پیشوا
هوش مصنوعی: بشیر به بیرون رفت و صدایی زد که بعد از من هیچ کس جز این علی پیشوا وجود ندارد.
وصی مطلق به من امیر کل بر شما
نموده خالق ز خلق ولی خود انتخاب
هوش مصنوعی: کسی که به عنوان ولی و رهبر مطلق از سوی خداوند بر شما منصوب شده، خود خالق و ایجادکننده است، اما او نیز از میان مردم انتخاب شده است.
همین علی کافتاب ضو برد از رای او
از همه والاتر است همت والای او
هوش مصنوعی: علی به خاطر دانش و اراده‌اش از همه برجسته‌تر و بزرگ‌تر است و نور و روشنی او از همه بیشتر می‌باشد.
بهر که مولا منم علی است مولای او
دوزخ و جنت بود بغض و تولای او
هوش مصنوعی: هر کسی که من را به عنوان پیشوای خود انتخاب کند، علی نیز سرپرست اوست. در این رابطه، عداوت و دشمنی با او، سرنوشتش را به جهنم می‌کشاند و محبت و دوستی با او، او را به بهشت هدایت می‌کند.
روز جزا میرسد به امر و ایمای او
عدوی او را عقاب محب او را ثواب
هوش مصنوعی: در روز قیامت، به فرمان و اراده‌ی خداوند، دشمنان او مجازات خواهند شد و دوستان او پاداش خواهند گرفت.
گفت ولی خود سران بدل نیندوختند
هر آنچه استاد گفت بخود نیاموختند
هوش مصنوعی: گفتند ولی خود را تغییر ندادند، هر چه استاد گفت را هم به خود نیاموختند.
آتش حقد و حسد بجان بیفروختند
بسوختن ساختند بساختن سوختند
هوش مصنوعی: آتش کینه و حسد در دل‌های مردم شعله‌ور شده و آنها را به سوختن و نابودی کشانده است. عواطف منفی و تلخ در آنها روز به روز بیشتر شده و به جای ساختن روابط محبت‌آمیز، باعث ویرانی‌ شده‌اند.
جمله چو خفاش کور دیده بهم دوختند
تا نشود چشمشان ز نور خور کامیاب
هوش مصنوعی: همه به مانند خفاش‌های نابینا، چشمانشان را به هم دوخته‌اند تا از روشنایی خورشید بهره‌مند نشوند.
مطلع دیوان حق بسمله را با علی است
نقطهٔ فتح انتساب فوق فتحنا علی است
هوش مصنوعی: مقدمه شعرهایی که به حقیقت و حق می‌پردازند، به نام علی آغاز می‌شود و دروازه‌های پیروزی تحت تأثیر اوست. به عبارت دیگر، موفقیت و فتوحات به نام و یاد علی رقم می‌خورد.
حلقه باب جنان زمزمه‌اش یا علی است
صغیر کی غم خورد یاور او تا علی است
هوش مصنوعی: دروازه بهشت گفتگو و یادش همواره با نام علی است، پس از چه غمی می‌توانند کوچک‌ترین موجودات، وقتی که یاری آنها علی است، رنج بکشند؟
سزد غم آنکس خورد که یارش الا علیست
چرا که دارد بدل امید آب از سراب
هوش مصنوعی: کسی که معشوقش فقط علی باشد، سزاوار غم و اندوه است؛ زیرا او امیدش به چیزی ناپایداری چون سراب وابسته است.