شمارهٔ ۲۷ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه
سرشگ دیده دو صد درد را دوا بکند
دل شکسته تن از قیدها رها بکند
دمی حوائج صدساله را روا بکند
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیمهشبی دفع صدبلا بکند
چو صعوه مست مباش و همی ترانه بکش
چو مور بهر خزان دانهای به خانه بکش
به شکر، بارِ رضای خدا به شانه بکش
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
کسان ز چهره دل گر نقاب برگیرند
ز چشم دل رمد انقلاب برگیرند
بود که بهر دل از دیده خواب برگیرند
ز ملک تا ملکوتش حجاب برگیرند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
نشان درد دو چیز است با یقین نزدیک
چو کهربا رخ زرد و چو موی تن باریک
تو از طبیب مرنج و به خود نظر کن نیک
طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
ببین مقام توکل که چون خلیل فکار
گرفت در دل آتش سمند را نه قرار
شد از برای وی آتش به امر حق گلزار
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
مرا که نیست چو من در قفس گرفتاری
بود که مرغ حزینی به طرف گلزاری
رهاندم ز غم از سوز ناله زاری
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
چه غم که از غم جانان صغیر جان بسپرد
که کس شهید وفا را ز مردگان نشمرد
ولی فغان که می از جام وصل یار نخورد
بسوخت حافظ و بویی ز زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند
شمارهٔ ۲۶ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه: این چه غوغاست که در ملک بشر میبینمشمارهٔ ۲۸ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه: نی در خیال مال و نه در فکر جاه باش
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرشگ دیده دو صد درد را دوا بکند
دل شکسته تن از قیدها رها بکند
هوش مصنوعی: با اشکهایی که از چشمانم میریزد، میتوانم دو صد درد را درمان کنم و دلم را از زنجیرهای محدودکننده رها سازم.
دمی حوائج صدساله را روا بکند
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
هوش مصنوعی: دلی که بیدار و پرشور است میتواند در یک لحظه، مشکلات و نیازهای طولانیمدت را حل کند. بنابراین، قلبت را بسوزان و با شور و اشتیاق خود، کارهای بزرگ و مهمی انجام بده.
دعای نیمهشبی دفع صدبلا بکند
هوش مصنوعی: دعای نیمهشب میتواند هزار و یک مشکل را از بین ببرد و برطرف کند.
چو صعوه مست مباش و همی ترانه بکش
چو مور بهر خزان دانهای به خانه بکش
هوش مصنوعی: مثل یک پرنده مست نباش و فقط آواز نخوان. مانند یک مور، که دانهای را در فصل خواب و خزان جمع میکند، برای خودت ذخیرهای ببر به خانه.
به شکر، بارِ رضای خدا به شانه بکش
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
هوش مصنوعی: با شکرگزاری، رضایت خداوند را تحمل کن و زیباییهای معشوقهات را به یاد بیاور.
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
هوش مصنوعی: یک نگاه یا حرکات دلربا میتواند جبران تمام ظلمها و آزردگیها را کند.
کسان ز چهره دل گر نقاب برگیرند
ز چشم دل رمد انقلاب برگیرند
هوش مصنوعی: اگر کسانی از چهره دل پرده بردارند، تغییرات و تحولات عمیق در احساسات و درونشان آشکار خواهد شد.
بود که بهر دل از دیده خواب برگیرند
ز ملک تا ملکوتش حجاب برگیرند
هوش مصنوعی: برای دل، از چشمان خواب پرده بردارند تا حجاب دنیوی را از روی آسمانها کنار بزنند.
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
هوش مصنوعی: هر کسی که به خدمت و عبادت جامی بپردازد که تمام زیباییها و حقایق را نشان میدهد، زحماتش به ثمر خواهد نشست و به او پاداش داده خواهد شد.
نشان درد دو چیز است با یقین نزدیک
چو کهربا رخ زرد و چو موی تن باریک
هوش مصنوعی: درد دو نشانه را به وضوح نشان میدهد: یکی رنگ زرد صورت که مانند کهربا است و دیگری نازکی موی بدن.
تو از طبیب مرنج و به خود نظر کن نیک
طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک
هوش مصنوعی: از پزشک نترس و به خودت نگاه کن. پزشک عشق، مانند مسیح، درمانگر و دلسوز است.
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
هوش مصنوعی: هرگاه درد را در وجود تو نبیند، چگونه میتواند برای تو درمانی پیدا کند؟
ببین مقام توکل که چون خلیل فکار
گرفت در دل آتش سمند را نه قرار
هوش مصنوعی: نگاه کن به مقام توکل که همچون خلیل (ابراهیم) در دل آتش، با اعتماد و ایمان کامل در برابر چالشها ایستاد و سمند خود را آرام و پایدار نگه داشت.
شد از برای وی آتش به امر حق گلزار
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
هوش مصنوعی: به خاطر او، آتش به اراده خدا، باغی به وجود آورد. با خداوند خود به کار بپرداز و دل خود را شاد نگهدار.
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
هوش مصنوعی: اگر مدعی رحم نکند، خداوند حتماً رحم خواهد کرد.
مرا که نیست چو من در قفس گرفتاری
بود که مرغ حزینی به طرف گلزاری
هوش مصنوعی: من که در قفس اسیرم، مانند پرندهای حزین هستم که به سمت باغی پر از گل پرواز میکند.
رهاندم ز غم از سوز ناله زاری
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
هوش مصنوعی: از غم و درد نالهام آزاد شدم، چون بخت خوابآلود و کسالتبارم بود که بیدار شوم.
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
هوش مصنوعی: در هنگام صبح، زمانی که روز تازه آغاز میشود، بهتر است یک دعا و نیایش انجام شود.
چه غم که از غم جانان صغیر جان بسپرد
که کس شهید وفا را ز مردگان نشمرد
هوش مصنوعی: چه نیازی به اندوه دارد وقتی که کسی به خاطر عشق معشوق، جان خود را میدهد؟ چرا که هیچکس فداکاری را که در راه وفا انجام شده، از زندهها نمیشمارد.
ولی فغان که می از جام وصل یار نخورد
بسوخت حافظ و بویی ز زلف یار نبرد
هوش مصنوعی: حافظ از اینکه نتوانسته از وصال یار خود لذت ببرد و بوی خوش زلف او را استشمام کند، به شدت ناراحت و سوخته است. او به نوعی غمگینی و افسوس خود را ابراز میکند که در این عشق ناکام مانده است.
مگر دلالت این دولتش صبا بکند
هوش مصنوعی: آیا پرچم این خوشبختی میتواند به بادی مانند صبا اشاره کند؟