گنجور

شمارهٔ ۲۵ - أیضاً تضمین غزل خواجه حافظ علیه‌الرحمه

ای نشسته بغلط یاد ز استاده کنی
بایدت هم نظری جانب افتاده کنی
چند و ناکی گله از قسم فرستاده کنی
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
ای مسافر تو از این شهر روان خواهی شد
این عیان است که در خاک نهان خواهی شد
عاقبت خاک قدوم دگران خواهی شد
آخر الامر گل کوزه‌گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
برو ای دیو دغا بر حیل خویش ملاف
گرچه بر تخت سلیمان بنشستی خلاف
تیغ باید بمیان ورنه چه حاصل ز غلاف
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد بگزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
ای که در مکتب دل صرف نکردی اوقات
هرچه تحصیل نمودی همه اخبار روات
خویش نشناختهٔی خط و نداری اثبات
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی
دیده چون در ره حق راه سپاری حافظ
بقفای تو صغیر آمده باری حافظ
یافتی عیش خدا داده تو آری حافظ
کار خود گر بخدا باز گذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نشسته بغلط یاد ز استاده کنی
بایدت هم نظری جانب افتاده کنی
هوش مصنوعی: ای کسی که از یاد نشسته‌ای، باید طوری رفتار کنی که توجهت به کسانی که در حال افتادن هستند هم باشد.
چند و ناکی گله از قسم فرستاده کنی
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
هوش مصنوعی: اگر دائماً از شرایط خود نالان و گله‌مند باشی، باید به این نکته توجه کنی که تنها راه رهایی از غم و اندوه، آزاد کردن خود از این افکار است.
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال روزی و رزق و روزی خود هستی، باید زحمت بکشی و تلاش کنی.
ای مسافر تو از این شهر روان خواهی شد
این عیان است که در خاک نهان خواهی شد
هوش مصنوعی: ای مسافر، تو از این شهر حرکت خواهی کرد و این واضح است که در پایان، در خاک دفن خواهی شد.
عاقبت خاک قدوم دگران خواهی شد
آخر الامر گل کوزه‌گران خواهی شد
هوش مصنوعی: در نهایت تو هم به خاک پای دیگران می‌رسی و در پایان کار، تبدیل به گلِ کوزه‌گران خواهی شد.
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
هوش مصنوعی: اکنون به فکر سبو باش و آن را پر از نوشیدنی کن.
برو ای دیو دغا بر حیل خویش ملاف
گرچه بر تخت سلیمان بنشستی خلاف
هوش مصنوعی: برود ای روح فریب، به نیرنگ‌هایت، هرچند که بر تخت سلیمان نشسته‌ای، ولی برخلاف حقیقت عمل می‌کنی.
تیغ باید بمیان ورنه چه حاصل ز غلاف
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد بگزاف
هوش مصنوعی: اگر شمشیر در میدان نبرد نباشد، چه فایده‌ای از قرار گرفتن در غلاف دارد؟ برای رسیدن به بزرگی و انجام کارهای مهم، نباید به راحتی و بی‌فکری عمل کرد.
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
هوش مصنوعی: برای رسیدن به موفقیت و عظمت، باید تمام مقدمات و ابزارهای لازم را فراهم کنی.
ای که در مکتب دل صرف نکردی اوقات
هرچه تحصیل نمودی همه اخبار روات
هوش مصنوعی: ای کسی که وقت خود را در مکتب دل نگذرانده‌ای، هر چه آموخته‌ای تنها نقل قول‌ها و داستان‌هایی از دیگران است.
خویش نشناختهٔی خط و نداری اثبات
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
هوش مصنوعی: اگر نتوانی خود را بشناسی و به حقیقت وجودت آگاه نباشی، چگونه می‌توانی در دل کسی جایی داشته باشی و به او نیک دلی و بخشش را نشان دهی؟ این امکان بسیار دور از ذهن است.
مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی
هوش مصنوعی: آیا می‌توانی با یک حرکت، تصویر در هم ریخته را به شکل ساده‌تری درآوری؟
دیده چون در ره حق راه سپاری حافظ
بقفای تو صغیر آمده باری حافظ
هوش مصنوعی: اگر برای دنبال کردن حقیقت چشمت را ببندی، حافظ که در پی توست به دنبالت آمده و از سن و سال کوچک تشکر می‌کند.
یافتی عیش خدا داده تو آری حافظ
کار خود گر بخدا باز گذاری حافظ
هوش مصنوعی: اگر خوشی‌های زندگی را پیدا کرده‌ای، بدان که این نعمت‌ها از خداست. حافظ، اگر بخواهی که خدایت را فراموش کنی، باید خودت را به دست خودت بسپاری.
ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی
هوش مصنوعی: بسیاری از لذت‌ها و خوشی‌هایی که به دست می‌آوری، ناشی از تقدیر و شانس توست.