گنجور

شمارهٔ ۲۲ - تضمین غزل شیخ سعدی رحمه‌‌الله علیه

نه تابع دیریم و نه قائل بکنشتیم
نه سالک راه حرم پاک سرشتیم
ما دوزخیان بین که طلبکار بهشتیم
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم
افسوس که ما نامه عصیان ندریدیم
بر تن بجز از جامه حسرت نبریدیم
با گوش عمل حکم خدا را نشنیدیم
بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم
پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم
ما را بهوا نفس همی خیره نماید
هی کم کند از عمر و بعصیان بفزاید
ای بس در افسوس که بر ما بگشاید
ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید
از ما بقیامت که چرا نفس نکشتیم
این زال جهان خط امانی ننوشته است
شوهر نگرفته است که ناکام نکشته است
بس خیره‌دل ما که از آن در نگذشته است
دنیا که در آن مرد خدا گل نسرشته است
نامرد که مائیم چرا دل بسرشتیم
خرم دل مرغان گلستان سعادت
کایشان چو مگس در طلب شهد عبادت
ما همچو جعل در پی سرگین شقاوت
ایشان چو ملخ در پس زانوی ریاضت
مامور میان بسته دوان بر در و دشتیم
هر روز بشد شام و صباح دگر آمد
ما را همه دم نقش دگر در نظر آمد
افسوس که در خواب گران عمر سرآمد
پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
عبرت نگرفتیم ز همسایه که بگذشت
وز خواجه فلان با همه پیرایه که بگذشت
وز ساکن آن کاخ فلک پایه که بگذشت
افسون بر این عمر گرانمایه که بگذشت
ما از سر تقصیر و خطا در نگذشتیم
از جوع به زاری فقرا ما نعم اندوز
ایشان به فنا توام و ما سرخوش و فیروز
سوزیم دل اما به کسی ناشده دلسوز
ما را عجب ار پشت و پناهی بود آنروز
کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم
از بار گنه خم چو کمان آمده قامت
گشتیم دریغا هدف تیر ملامت
آه ار به شفاعت نکند خواجه اقامت
گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت
شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم
امید صغیر است به اعمال بزرگان
کانجا که بود خرمن افعال بزرگان
چون مور برد ریزش غربال بزرگان
سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان
یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه تابع دیریم و نه قائل بکنشتیم
نه سالک راه حرم پاک سرشتیم
هوش مصنوعی: ما نه پیرو دیری هستیم و نه به آنچه گفته شده اعتقاد داریم، نه در مسیر راه خانهٔ خدا گام می‌زنیم و نه از روح پاک و طاهر برخوردار هستیم.
ما دوزخیان بین که طلبکار بهشتیم
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
هوش مصنوعی: ما که در آتش دچار دوزخ هستیم، به دنبال بهشت و لذت‌های آن هستیم، اما نمی‌توانیم از میوه‌های خوشمزه و شیرین آن بهره‌مند شویم؛ زیرا این عذاب‌ها و رنج‌هایی که می‌کشیم، نتیجه کارهایی است که خودمان انجام داده‌ایم.
دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که با این موادی که ما داریم، نمی‌توانیم اثری زیبا و ارزشمند خلق کنیم. به عبارتی دیگر، آنچه که تولید کرده‌ایم، کیفیت لازم برای ساختن چیزی فاخر و شیک را ندارد.
افسوس که ما نامه عصیان ندریدیم
بر تن بجز از جامه حسرت نبریدیم
هوش مصنوعی: متأسفانه ما نامه‌ای از نافرمانی ننوشته‌ایم و جز حسرت، چیزی بر تن نداریم.
با گوش عمل حکم خدا را نشنیدیم
بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم
هوش مصنوعی: ما به واسطه عمل خود، فرمان خدا را نشنیدیم و در نتیجه، به خاطر گناهان‌مان نتوانستیم برای خود عذری بیاوریم.
پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم
هوش مصنوعی: ما کارهای بزرگ را در کنار خوبی‌های خود ثبت نکردیم.
ما را بهوا نفس همی خیره نماید
هی کم کند از عمر و بعصیان بفزاید
هوش مصنوعی: هوای نفس ما را به گمراهی می‌کشاند و در حقیقت، هر لحظه از عمر ما را می‌کاهد و بر معاصی‌امان می‌افزاید.
ای بس در افسوس که بر ما بگشاید
ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید
هوش مصنوعی: ای کاش ما از وضعیت‌مان آگاه می‌شدیم، چرا که تنها تسلیم نفس خود شده‌ایم و افسوس که از این حالت رهایی پیدا نمی‌کنیم.
از ما بقیامت که چرا نفس نکشتیم
هوش مصنوعی: تمام خطاها و کمبودهای ما در زندگی به یاد مرگ و قیامت مربوط می‌شود. از خودمان می‌پرسیم که چرا در طول زندگی نتوانسته‌ایم به درستی نفس بکشیم و از لحظات عمرمان بهره‌برداری کنیم.
این زال جهان خط امانی ننوشته است
شوهر نگرفته است که ناکام نکشته است
هوش مصنوعی: این زال، که نماد ناتوانی یا ضعف است، هیچ تضمینی برای این دنیا ننوشته و هنوز شوهر نکرده است، زیرا ناامیدی و شکست را تجربه نکرده است.
بس خیره‌دل ما که از آن در نگذشته است
دنیا که در آن مرد خدا گل نسرشته است
هوش مصنوعی: خیلی از ماهای نابینا، به دنیایی که در آن مردان خدا گلی نمی‌پرورند، قدم نگذاشته‌ایم.
نامرد که مائیم چرا دل بسرشتیم
هوش مصنوعی: ما که بی‌وفا هستیم، چرا دل را به عشق سپردیم؟
خرم دل مرغان گلستان سعادت
کایشان چو مگس در طلب شهد عبادت
هوش مصنوعی: دل شاد پرندگان باغ خوشبختی، مانند مگس‌ها در جستجوی شهد عبادت، در تلاش برای یافتن خوشی و رضایت هستند.
ما همچو جعل در پی سرگین شقاوت
ایشان چو ملخ در پس زانوی ریاضت
هوش مصنوعی: ما مانند جعلیات، در پی سختی‌ها و بدبختی‌های آنان هستیم، مانند ملخی که در جستجوی زانوهای زحمت و تلاش می‌باشد.
مامور میان بسته دوان بر در و دشتیم
هوش مصنوعی: شخصی که مسئولیت دارد، به سرعت بین در و میدان حرکت می‌کند و در حال پیگیری کارهاست.
هر روز بشد شام و صباح دگر آمد
ما را همه دم نقش دگر در نظر آمد
هوش مصنوعی: هر روز صبح می‌شود و شب می‌آید و ما هر لحظه با تصویری تازه روبرو می‌شویم.
افسوس که در خواب گران عمر سرآمد
پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
هوش مصنوعی: متأسفانه، عمر ما در خواب و بی‌خبر از گذر زمان سپری شد و اکنون به پایان رسیده است. جوانی و پیری همچون شب و روز گذشتند و ما بی‌خبر ماندیم.
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
هوش مصنوعی: ما شب را گذراندیم و روز آمد، اما هنوز بیدار نشدیم.
عبرت نگرفتیم ز همسایه که بگذشت
وز خواجه فلان با همه پیرایه که بگذشت
هوش مصنوعی: ما از همسایه‌مان که از کنارمان گذشت، پند نگرفتیم و همچنین از شخصی که با همه زرق و برقش گذشت، بهره‌ای نبردیم.
وز ساکن آن کاخ فلک پایه که بگذشت
افسون بر این عمر گرانمایه که بگذشت
هوش مصنوعی: از جایگاه بالای آسمان که گذشت، جادو و فریب بر این عمر ارزشمند که از دست رفت، تأثیر گذاشت.
ما از سر تقصیر و خطا در نگذشتیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر اشتباهات و کمبودهای خود، از خطاها و نواقص‌مان نگذشتیم.
از جوع به زاری فقرا ما نعم اندوز
ایشان به فنا توام و ما سرخوش و فیروز
هوش مصنوعی: افراد فقیر از گرسنگی به زاری می‌افتند، اما در عوض ما از نعمت‌های او بهره‌مند می‌شویم. در حالی که آنان به فنا می‌روند، ما خوشحال و کامیاب هستیم.
سوزیم دل اما به کسی ناشده دلسوز
ما را عجب ار پشت و پناهی بود آنروز
هوش مصنوعی: دل ما سوخته است، اما هیچ‌کس به فکر ما نیست. جای تعجب است که آن روز کسی از ما حمایت نکرد.
کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم
هوش مصنوعی: امروز هیچ کس را نداریم که به او پناه ببریم یا از او حمایت بگیریم.
از بار گنه خم چو کمان آمده قامت
گشتیم دریغا هدف تیر ملامت
هوش مصنوعی: از سنگینی گناهانی که بر دوش دارم همچون کمانی خم شده‌ام، افسوس که به هدف تیر سرزنش‌ها دچاره شدم.
آه ار به شفاعت نکند خواجه اقامت
گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت
هوش مصنوعی: اگر خواجه در روز قیامت به شفاعت ما بیاید، ما در این دنیا آرامش و استقامت داریم. اما اگر خواجه شفاعت نکند، در آن روز وحشتناک دچار مشکل خواهیم شد.
شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم
هوش مصنوعی: شاید ما از آرایشگری ناراحت نباشیم، چون خودمان زشت هستیم.
امید صغیر است به اعمال بزرگان
کانجا که بود خرمن افعال بزرگان
هوش مصنوعی: امید یک چیز کوچک و ناچیز است در برابر کارهای بزرگ و باارزش انسان‌های بزرگ. جایی که کارهای بزرگ انجام می‌شود، امید هم می‌تواند وجود داشته باشد.
چون مور برد ریزش غربال بزرگان
سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان
هوش مصنوعی: وقتی که مور کوچک از غربال بزرگان عبور می‌کند، این نشان‌دهنده آن است که بزرگان و معروفان، در واقع از خوش‌اقبالی خود بهره‌مند شده‌اند.
یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم
هوش مصنوعی: به ما یک خوشه بدهید، چرا که ما هیچ بذر و تخمی نکاشته‌ایم.