شمارهٔ ۱۹ - نصیحت
ای بشر ای تو گنج نهانی
ای بشر ای جهان معانی
در زمین کوکب آسمانی
در قفس طایر لامکانی
تا بکی قدر خود را ندانی
بیخودا! با خود آ ، خود رها کن
خود مبین و بخود دیده واکن
دیده روشن بنور خدا کن
دل به اسرار خود آشنا کن
تا کی از خویشتن دورمانی
ای بشر از دو بینی بدرباش
وحدت حق ببین با نظر باش
یک دل و یک جهت با بشر باش
با بشر بد مکن با خبر باش
کانچه دادی همان میستانی
ای بشر کین و شر تا کی و چند
کین و شر با بشر تا کی و چند
فتنه در بحر و بر تا کی و چند
دشمن یکدگر تا کی و چند
بس کن آخر از این دل گرانی
ما گروه بشر هرچه هستیم
در مقام ار به اوج ار به پستیم
عضو هم چون سروپا و دستیم
در دورنگی چو از هم گسستیم
سخت از آن شد بما زندگانی
آن رهی کان طریق رشاد است
اتحاد اتحاد اتحاد است
چون ز خلقت محبت مراد است
هر سخن کان بضد و داد است
زان حذر بایدت تا توانی
ای بشر شو رهین محبت
جان و دل کن قرین محبت
بلکه باز آ بدین محبت
تا رهی با یقین محبت
چون صغیر از غم بدگمانی
شمارهٔ ۱۸ - فیالنصیحه: ایکه سرگرم باندوختن سیم و زریشمارهٔ ۲۰ - خطاب وجدان به طبیعت: طبیعت ای بهم آمیخته اجزا و ارکانی
اطلاعات
وزن: فاعلن فاعلن فاعلن فع
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بشر ای تو گنج نهانی
ای بشر ای جهان معانی
هوش مصنوعی: ای انسان، تو یک گنجینه ارزشمند و پنهانی هستی، و ای انسان، تو دنیای معناها و مفاهیم هستی.
در زمین کوکب آسمانی
در قفس طایر لامکانی
هوش مصنوعی: در این زمین، ستارهای از آسمان وجود دارد که در قفس پرندهای از حقیقتهای نامتناهی محصور شده است.
تا بکی قدر خود را ندانی
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی ارزش خود را نشناسی؟
بیخودا! با خود آ ، خود رها کن
خود مبین و بخود دیده واکن
هوش مصنوعی: ای بیخود، با خودت بیندیش و از خودت رها شو. به خود ننگر و چشمهایت را به دیدن وادار کن.
دیده روشن بنور خدا کن
دل به اسرار خود آشنا کن
هوش مصنوعی: چشمهایت را با نور خدا روشن کن و دل را با رازهای درون آشنا کن.
تا کی از خویشتن دورمانی
هوش مصنوعی: چقدر باید از خودت فاصله بگیری؟
ای بشر از دو بینی بدرباش
وحدت حق ببین با نظر باش
هوش مصنوعی: ای انسان، با دو چشم ننگر و از دوگانگی رها شو. با نگاه وحدت حقیقت را ببین و در آن غوطهور باش.
یک دل و یک جهت با بشر باش
با بشر بد مکن با خبر باش
هوش مصنوعی: با مردم با یک دل و هدف مشترک زندگی کن و با آنها بدرفتاری نکن. آگاه و هوشیار باش.
کانچه دادی همان میستانی
هوش مصنوعی: هر چه که دادهای، همان را دریافت میکنی.
ای بشر کین و شر تا کی و چند
کین و شر با بشر تا کی و چند
هوش مصنوعی: ای انسان، این دشمنی و نیکی تا کی و چند ادامه خواهد داشت؟ این کینه و شادی در میان انسانها تا کی و چند سال میخواهد بود؟
فتنه در بحر و بر تا کی و چند
دشمن یکدگر تا کی و چند
هوش مصنوعی: تا کی و چند باید در دریا و سواحل بیداد و آشوب باشد؟ تا کی و چند دشمنان در برابر یکدیگر بایستند و درگیر باشند؟
بس کن آخر از این دل گرانی
هوش مصنوعی: دیگر بس کن از این دل پرحجم و سنگین.
ما گروه بشر هرچه هستیم
در مقام ار به اوج ار به پستیم
هوش مصنوعی: ما انسانها هر چه که هستیم، در مقام ارادت و پذیرش، به اوج میرسیم و در مقام خودخواهی و انکار، به پایینترین نقاط سقوط میکنیم.
عضو هم چون سروپا و دستیم
در دورنگی چو از هم گسستیم
هوش مصنوعی: اندام ما مانند یک درخت است که وقتی از هم جدا میشود، به دو رنگ مختلف تبدیل میشود.
سخت از آن شد بما زندگانی
هوش مصنوعی: زندگی برای ما بسیار دشوار و طاقتفرسا شده است.
آن رهی کان طریق رشاد است
اتحاد اتحاد اتحاد است
هوش مصنوعی: راهی که به سوی هدایت و راستگویی میبرد، در واقع نشاندهندهی اتحاد و همبستگی است.
چون ز خلقت محبت مراد است
هر سخن کان بضد و داد است
هوش مصنوعی: محبت اصلیترین هدف آفرینش است و هر گفتاری که با مخالفت و دادگرایی همراه باشد، از آن هدف دور است.
زان حذر بایدت تا توانی
هوش مصنوعی: از آنچه که خطرناک است باید دوری کنی تا بتوانی.
ای بشر شو رهین محبت
جان و دل کن قرین محبت
هوش مصنوعی: ای انسان، خود را به محبت وابسته کن و جان و دل خود را نیز با آن پیوند بزن.
بلکه باز آ بدین محبت
تا رهی با یقین محبت
هوش مصنوعی: برای پیداکردن راهی مطمئن به محبت، دوباره به این عشق برگرد.
چون صغیر از غم بدگمانی
هوش مصنوعی: زمانی که فردی کوچک و ناتوان از نگرانی در مورد بدگمانیها رنج میبرد، احساس غم و اندوهی عمیق در دلش جا میگیرد.