گنجور

شمارهٔ ۱۷ - غدیریه در مدح زوج بتول ابن عم رسول علی‌ علیه‌السلام

امروز من اندر سر سودای دگر دارم
درباره می‌خوردن تجدید نظر دارم
خشت از سر خم خواهم یکمرتبه بردارم
سرهشته در آن نوشم تا هوش بسر دارم
در میکده مست افتم بی‌زحمت هشیاری
ای مرغ طرب بالی بگشای و معلق زن
پائی ز سر مستی بر گنبد ازرق زن
حق حق زن و هوهو کن هوهو کن و حق‌حق زن
بر بیخبران تسخر بر بی‌بصران دق زن
کان خلوتی غیبی شد شاهد بازاری
با اهل زمین بر گو کز عرش بشیر آمد
خیزید باستقبال آن عرش سریر آمد
بر خیل خراباتی ده مژده که پیر آمد
با جلوه اللهی در خم غدیر آمد
تا حشر ز اهل دل دل برد بعیاری
معشوق ازل از رخ برداشته برقع را
هر دیده کجا بیند آن ماه ملمع را
خفاش شناسد کی خورشید مشعشع را
آری چو کند در برشه دلق مرقع را
هر دیده ظاهر بین افتد به غلط کاری
از وجه هویت بین نی نسبت تمثالی
وجه علی اعلی وجه علی عالی
ای موسی بن عمران جای تو کنون خالی
تا کام دلت یابی از آن ولی والی
جای لن از او بینی صدگونه وفاداری
از خاک رهش گردون اندوخته گوهرها
آراسته گیتی را ز افروخته اخترها
تنها نه کنون باشد او ملجأ مضطرها
هنگام بلا از او جستند پیمبرها
این یک ظفر و نصرت آن یک مدد و یاری
گر او نه همی کردی در حق رسل احسان
تا حشر نیاسودی نوح از الم طوفان
یوسف نشدی آزاد از زاویه زندان
یعقوب نمی‌کردی طی مرحله هجران
ایوب نمی‌رستی از بستر بیماری
استاد ملایک شد جبرئیل ز تعلیمش
خاک ره او گردید امکان پی تکریمش
اشیا رقم هستی خواندند ز ترقیمش
چون روز ازل گردون خم گشت بتعظیمش
زان یافت چنین رفعت در عین نگونساری
هرکس بغلامانش داخل شد و محرم شد
می‌زیبد اگر گوئی او داخل آدم شد
آدم هم از این رتبت انسان مکرم شد
صورت ز علی آورد آنگونه معظم شد
ورنه که سجود آرد بر کهگل فخاری
ای قبله حق‌جویان محراب دو ابرویت
روی دل مشتاقان از هر طرفی سویت
نه گنبدگردون را پر کرده هیاهویت
در دیر و حرم مجنون بر سلسله مویت
هم مؤمن تسبیحی هم کافر زناری
تبلیغ محمد (ص) را در کارتو می‌بینم
سر تا سر فرقان را اسرار تو می‌بینم
روشن همه عالم را ز انوار تو می‌بینم
در معنی صورتها دیدار تو می‌بینم
خوابی است خوش این یارب یا معنی بیداری
ای پادشه عالم ما خیل غلامانت
گر باشدمان دستی داریم به دامانت
ما را بکن از احسان خود قابل احسانت
هر عیب و گنه داریم ای ما همه قربانت
می‌پوش به ستاری می‌بخش بغفاری
نعمت علی آن اختر کز برج تو تابان شد
در دوده شه صابر بر فقر نگهبان شد
مر جشن غدیرت را ساعی ز دل و جان شد
بس مشگل مسکینان کز لطف وی آسانشد
آسان گذران از وی هر سختی و دشواری
من گرچه صغیر استم با وصف تو دمسازم
پر کرده جهانی را در مدح تو آوازم
شه صابر از این نعمت کرده است سرافرازم
هرکس بکسی نازد من هم بتو مینازم
تا ناز که خود گردد مقرون بسزاواری

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز من اندر سر سودای دگر دارم
درباره می‌خوردن تجدید نظر دارم
هوش مصنوعی: امروز در ذهنم فکر تازه‌ای دارم و درباره نوشیدن شراب دوباره تأمل می‌کنم.
خشت از سر خم خواهم یکمرتبه بردارم
سرهشته در آن نوشم تا هوش بسر دارم
هوش مصنوعی: من می‌خواهم دوباره خشت را از بالای خم بردارم و در آن چیزی بنوشم تا همیشه هشیار و هوشیار باشم.
در میکده مست افتم بی‌زحمت هشیاری
هوش مصنوعی: در میخانه، بدون هیچ زحمتی غرق در خوشی و سرخوشی می‌شوم.
ای مرغ طرب بالی بگشای و معلق زن
پائی ز سر مستی بر گنبد ازرق زن
هوش مصنوعی: ای پرنده شاد، بال‌هایت را باز کن و به پرواز درآ، با پای خود از شدت خوشی بر گنبد آبی بپر.
حق حق زن و هوهو کن هوهو کن و حق‌حق زن
بر بیخبران تسخر بر بی‌بصران دق زن
هوش مصنوعی: حق زنان را فریاد بزن و به دنبال آن، بر نادانان بخند و به بی‌دیدگان نشان ده که چه بر سر زنان می‌آید.
کان خلوتی غیبی شد شاهد بازاری
هوش مصنوعی: در یک لحظه، فضایی معنوی و پنهان به وجود آمد که مانند تماشای یک بازار lively و پرجنب‌وجوش بود.
با اهل زمین بر گو کز عرش بشیر آمد
خیزید باستقبال آن عرش سریر آمد
هوش مصنوعی: با مردم زمین بگو که پیام‌آور از عرش آسمانی آمده است، برخیزید تا استقبال او را بکنیم که همچون یک تخت سلطنتی به سوی ما آمده است.
بر خیل خراباتی ده مژده که پیر آمد
با جلوه اللهی در خم غدیر آمد
هوش مصنوعی: به جمع کثیری از مست‌ها خبر بده که مردی سالخورده با زیبایی‌های الهی به کنار خم غدیر وارد شده است.
تا حشر ز اهل دل دل برد بعیاری
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، دل اهل دل را با جوانمردی و شجاعت به دست می‌آورد.
معشوق ازل از رخ برداشته برقع را
هر دیده کجا بیند آن ماه ملمع را
هوش مصنوعی: عشق ازلی چهره‌اش را پنهان کرده و هر کسی چگونه می‌تواند آن ماه را که در زیبایی کم‌نظیر است، ببیند.
خفاش شناسد کی خورشید مشعشع را
آری چو کند در برشه دلق مرقع را
هوش مصنوعی: خفاش نمی‌تواند نور درخشان خورشید را بشناسد، زیرا وقتی در تاریکی خود فرورفته، نمی‌تواند زیبایی و روشنی دنیای خارج را ببیند.
هر دیده ظاهر بین افتد به غلط کاری
هوش مصنوعی: هر چشمی که فقط به ظواهر توجه کند، به اشتباه می‌افتد.
از وجه هویت بین نی نسبت تمثالی
وجه علی اعلی وجه علی عالی
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به رابطه و شباهت‌های موجود بین نی و هویت انسانی دارد و به نوعی به بالاترین مرتبه وجود که همان وجه خداوندی است، ارتباط می‌یابد. به طور کلی، در اینجا نی به عنوان نمادی از وجود انسانی و ارتباط آن با حقیقت والاتر و الهی مطرح می‌شود.
ای موسی بن عمران جای تو کنون خالی
تا کام دلت یابی از آن ولی والی
هوش مصنوعی: ای موسی بن عمران، اکنون جای تو خالی است تا بتوانی به خواسته‌ها و آرزوهای خود برسید و از آن ولی و پیشوای حقیقی بهره‌مند شوی.
جای لن از او بینی صدگونه وفاداری
هوش مصنوعی: در نزد او، انواع و اقسام وفاداری را خواهی دید.
از خاک رهش گردون اندوخته گوهرها
آراسته گیتی را ز افروخته اخترها
هوش مصنوعی: از خاک پای او آسمان جواهراتی جمع کرده و دنیای درخشان را با ستاره‌های روشن زینت بخشیده است.
تنها نه کنون باشد او ملجأ مضطرها
هنگام بلا از او جستند پیمبرها
هوش مصنوعی: همین حالا هم او پناهگاه کسانی است که در سختی و بحران قرار دارند و در زمان‌های مشکل، پیامبران نیز به او روی می‌آوردند.
این یک ظفر و نصرت آن یک مدد و یاری
هوش مصنوعی: این یک پیروزی و موفقیت است و آن یکی کمک و پشتیبانی.
گر او نه همی کردی در حق رسل احسان
تا حشر نیاسودی نوح از الم طوفان
هوش مصنوعی: اگر او (خدا) در حق رسولانش احسان نمی‌کرد، نوح در روز قیامت از درد و رنج طوفان آرامش نمی‌یافت.
یوسف نشدی آزاد از زاویه زندان
یعقوب نمی‌کردی طی مرحله هجران
هوش مصنوعی: اگر تو یوسف بودی و از بند زندان یعقوب آزاد شده بودی، نمی‌توانستی مرحله جدایی را به خوبی پشت سر بگذاری.
ایوب نمی‌رستی از بستر بیماری
هوش مصنوعی: ایوب هرگز از بستر بیماری بلند نمی‌شد و بهبود نمی‌یافت.
استاد ملایک شد جبرئیل ز تعلیمش
خاک ره او گردید امکان پی تکریمش
هوش مصنوعی: جبرئیل، رئیس فرشتگان، به سبب آموزش و دانش استاد به مقام و منزلتی بلند دست پیدا کرد و به خاطر مقام او، خاک راهش نیز محترم شمرده شد.
اشیا رقم هستی خواندند ز ترقیمش
چون روز ازل گردون خم گشت بتعظیمش
هوش مصنوعی: اشیا به خاطر جایگاهشان در هستی شناخته می‌شوند، همچنان که روز ازل به خاطر احترامش به وجود گردون خم شده است.
زان یافت چنین رفعت در عین نگونساری
هوش مصنوعی: بنابراین در وضعیت دشوار و ناامیدی، او به موفقیت و علو مقام دست یافته است.
هرکس بغلامانش داخل شد و محرم شد
می‌زیبد اگر گوئی او داخل آدم شد
هوش مصنوعی: هر کسی که وارد حوزه محبت و دوستی دیگران شده و با آنها رابطه نزدیک برقرار کند، شایسته است که بگویی او به یک انسان کامل تبدیل شده است.
آدم هم از این رتبت انسان مکرم شد
صورت ز علی آورد آنگونه معظم شد
هوش مصنوعی: آدم به واسطه‌ی جایگاهش، انسان بزرگ و محترمی شد و به خاطر صفات علی، به چنین مقام والایی دست یافت.
ورنه که سجود آرد بر کهگل فخاری
هوش مصنوعی: اگر انسان به دنبال مقام و عظمت واقعی باشد، باید بداند که حتی بر خاک و گل نیز باید سجده کند.
ای قبله حق‌جویان محراب دو ابرویت
روی دل مشتاقان از هر طرفی سویت
هوش مصنوعی: ای معبود حق‌طلبان، تو با دو ابروی زیبایت همچون محرابی، جهانی از دل‌های مشتاق را به خود جلب کرده‌ای و هر طرفی به سوی تو می‌نگرند.
نه گنبدگردون را پر کرده هیاهویت
در دیر و حرم مجنون بر سلسله مویت
هوش مصنوعی: هیچ کجای عالم و زمانه، از صدای تو پر نشده و جنون عشق تو بر تار موهای تو قرار دارد.
هم مؤمن تسبیحی هم کافر زناری
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که هم شخص مؤمن و نمازگزار وجود دارد و هم شخص کافر و بی‌اعتقاد. به نوعی بیانگر تنوع و اختلاف در باورها و رفتارهای انسانی است.
تبلیغ محمد (ص) را در کارتو می‌بینم
سر تا سر فرقان را اسرار تو می‌بینم
هوش مصنوعی: من در کار تو پیام‌های محمد (ص) را می‌بینم و رازهای قرآن را در همه جا حس می‌کنم.
روشن همه عالم را ز انوار تو می‌بینم
در معنی صورتها دیدار تو می‌بینم
هوش مصنوعی: تمام عالم را به روشنی وجود تو می‌بینم و در معنا و جوهر شکل‌ها، دیدار تو را احساس می‌کنم.
خوابی است خوش این یارب یا معنی بیداری
هوش مصنوعی: این یک خواب شیرین است، ای خداوند، یا اینکه نمودی از بیداری است.
ای پادشه عالم ما خیل غلامانت
گر باشدمان دستی داریم به دامانت
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ عالم، اگر ما هم از غلامان تو باشیم، دستمان را به دامن تو خواهیم رساند.
ما را بکن از احسان خود قابل احسانت
هر عیب و گنه داریم ای ما همه قربانت
هوش مصنوعی: ما را شایسته‌ی بخشش و سخاوت خود کن؛ هر نقص و خطایی که داریم، ای عزیز، قربان تو هستیم.
می‌پوش به ستاری می‌بخش بغفاری
هوش مصنوعی: پوشش به ستاره‌ای می‌دهد که به ماه نور افشانی می‌کند.
نعمت علی آن اختر کز برج تو تابان شد
در دوده شه صابر بر فقر نگهبان شد
هوش مصنوعی: نعمت بر آن ستاره که از برج تو درخشید و در خانواده‌ی شه صابر به عنوان نگهبانی بر فقر ظهور کرد.
مر جشن غدیرت را ساعی ز دل و جان شد
بس مشگل مسکینان کز لطف وی آسانشد
هوش مصنوعی: جشن غدیر تو با تمام وجود و تلاش برگزار می‌شود، و این امر برای مسکینان و نیازمندان که از لطف تو بهره‌مند می‌شوند، آسان و راحت شده است.
آسان گذران از وی هر سختی و دشواری
هوش مصنوعی: هر مشکل و سختی به راحتی از دل او می‌گذرد.
من گرچه صغیر استم با وصف تو دمسازم
پر کرده جهانی را در مدح تو آوازم
هوش مصنوعی: هرچند که سنم کم است، اما با وجود تو به شادی و همدلی می‌پردازم و در مدح تو همه جا را پر از آواز کرده‌ام.
شه صابر از این نعمت کرده است سرافرازم
هرکس بکسی نازد من هم بتو مینازم
هوش مصنوعی: پادشاه صبور به خاطر این نعمت، مرا سرافراز کرده است. هر کسی به کسی دیگر می‌بالد، من هم به تو می‌بالم.
تا ناز که خود گردد مقرون بسزاواری
هوش مصنوعی: اگر ناز و زیبایی خود را با شایستگی و لایق بودن همراه کند، نتیجه‌اش بسیار بهتر خواهد بود.