گنجور

شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت عید مولود

ای که در خم گیسو بسته‌ای به زنجیرم
کرده‌ای غم خود را سد راه تدبیرم
بر سرم بنه پایی کز غمت زمین گیرم
چیست ای نگار آخر غیر عشق تقصیرم
چند یاد مژگانت بر جگر زند تیرم
چند هجر ابرویت بر سرم شود جلاد
شد بهار و عشرت یافت از وصال گل بلبل
این منم که محرومم عیش ر از جزء و کل
باشدم حرام ای گل بی‌تو گر بنوشم مل
عاشقم به روی تو فارغم ز باغ و گل
ترک من بیفشان مو تا خجل شود سنبل
سرو من بیارا قد تا نگون شود شمشاد
خاصه موسمی کز دل خاک لاله رویاند
ابر در فرو پاشد باد گل بر افشاند
مجمع طیور الحق جشن شاعران ماند
قمر یک ز سرمستی حال خود نمیداند
مختلف قوافی را دال و ذال میخواند
بی‌خبر که بر نظمش شاعران کنند ایراد
من که در جهان همدم نیمدم نمی‌بینم
عمر را گذر آنی بی‌ندم نمی‌بینم
هر طرف که رو آرم غیر غم نمی‌بینم
جز جفا نمی‌یابم جز ستم نمی‌بینم
جز بلا نمی‌جویم جز الم نمی‌بینم
پس چگونه با این غم می‌نخورده باشم شاد
خیز ای بهشتی رو بادهٔ طهور آور
زان مئی که آن باشد به ز وصل حور آور
تا بری غمم از دل مایهٔ سرور آور
در کف ای بلورین تن ساغر بلور آور
هرکجا که داری می‌جمله در حضور آور
بیم محتسب تا کی می‌بیار بادا باد
خاصه در چنین فصلی عیش و باده را شایان
خاصه در چنین ماهی کان چه مه مه شعبان
خاصه یکشبش کانرا نیمه بشمرد دوران
کاندران در این عالم شد تجلی یزدان
واجبی تولد یافت از مشیمهٔ امکان
کامدش ز جان جبریل از پی مبارکباد
در نکوترین میلاد از نکوترین مولود
شد جهان ظلمانی رشگ جنت موعود
بدر فیض شد طالع نور غیب شد مشهود
رفت جان باستقبال آمد آنکه بد مقصود
گشت فیض کل شامل بر عباد از معبود
مرحبا بر این مولود آفرین بر این میلاد
آیتی هویدا شد بلکه ام الایاتی
در حدوث شد ظاهر با قدم قرین ذاتی
روی خلق و خالق را شد پدید مرآتی
معدن فیوضاتی منبع عنایاتی
مصدر مکافاتی مظهر کراماتی
هم عباد را منذرهم لکل قوم هاد
صاحب‌الزمان مهدی هادی هدایت‌خواه
بی‌بیان الا لا بهر او بلا اکراه
هست لااله از آن اوفتاده الا الله
جز طریق او باطل جز براه او بیراه
گرچه حق او دارد اختلاف در افواه
لیک گر شوی منصف حق ز کف نخواهی داد
آنکه دادخواه از جان بهر آل یاسین است
در کرامت و معجز وارث النبین است
در زمان او موقوف از ملل قوانین است
نی هزار گون مذهب نی‌هزار آئین است
یک کتاب و یک ملت یک خدا و یک دین است
زان یگانگی گردد عالم خراب آباد
در ظهور او عالم طشت پر ز خون گردد
هر نهان شود پیدا هر درون برون گردد
بس نگون بپاخیزد بس بپا نگون گردد
درد و محنت نااهل از فزون فزون گردد
شرح اینحکایت را چون دهم که چون گردد
آنچنان شود کانرا هیچکس ندارد یاد
در زمان او عالم سر بسر گلستانست
دور دور شیطان‌نی عهد عهد رحمن است
وقت ظلم و زحمت نی‌گاه عدل و احسانست
جان فدای دورانش زانکه راحت جانست
میر مرحمت حاکم شاه عدل سلطانست
عدل را کند بنیان ظلم را کند بنیاد
دوره سلیمان را هم دلیل دورانش
وین که دیو ودد باشد سر بسر به فرمانش
صاحب‌الزمان را هم عهد اوست برهانش
در تمامی اشیاء جاری است سلطانش
گر صغیر مینالد روز و شب ز هجرانش
نیست رسم مهجوران غیرناله و فریاد

اطلاعات

وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که در خم گیسو بسته‌ای به زنجیرم
کرده‌ای غم خود را سد راه تدبیرم
هوش مصنوعی: ای کسی که با گیسوی خود مرا به زنجیر کشیده‌ای، غم و اندوه خود را سد راه تفکر و تدبیر من قرار داده‌ای.
بر سرم بنه پایی کز غمت زمین گیرم
چیست ای نگار آخر غیر عشق تقصیرم
هوش مصنوعی: ای محبوب، بر سرم قدمی بگذار که از غم تو بر زمین افتاده‌ام. چه تقصیری غیر از عشق تو دارم؟
چند یاد مژگانت بر جگر زند تیرم
چند هجر ابرویت بر سرم شود جلاد
هوش مصنوعی: چند بار یاد مژگانت قلب مرا می‌زارد و چندین بار دوری ابرویت بر سرم مانند یک تیر به دل می‌نشیند و به جانم آسیب می‌زند.
شد بهار و عشرت یافت از وصال گل بلبل
این منم که محرومم عیش ر از جزء و کل
هوش مصنوعی: بهار فرا رسید و گل‌ها به بلبلی که وصالش را یافته، شادی بخشیدند، اما من همچنان بی‌نصیب از لذت و خوشی هستم و از تمام زیبایی‌ها و خوشی‌ها محرومم.
باشدم حرام ای گل بی‌تو گر بنوشم مل
عاشقم به روی تو فارغم ز باغ و گل
هوش مصنوعی: اگر به یاد تو نباشم، ای گل، نوشیدن برایم حرام است. من عاشق تو هستم و به خاطر تو از باغ و گل بی‌نیازم.
ترک من بیفشان مو تا خجل شود سنبل
سرو من بیارا قد تا نگون شود شمشاد
هوش مصنوعی: موهای خود را رها کن تا گل سنبل از شرم به زمین بیفتد و قامت زیبایت باعث شود شمشاد از حسادت پژمرده شود.
خاصه موسمی کز دل خاک لاله رویاند
ابر در فرو پاشد باد گل بر افشاند
هوش مصنوعی: این بلبل خاص که در فصل خاصی از دل خاک، گل لاله‌ای را رویانده، وقتی که ابرها می‌بارند به زمینه، آن‌گاه باد گل‌ها را به این سو و آن سو می‌برد.
مجمع طیور الحق جشن شاعران ماند
قمر یک ز سرمستی حال خود نمیداند
هوش مصنوعی: در مجمع پرندگان راستین، جشن شاعران برپاست و ماه در چنین حالتی از سرنشئه‌گی خود، بی‌خبر است.
مختلف قوافی را دال و ذال میخواند
بی‌خبر که بر نظمش شاعران کنند ایراد
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت به این نکته اشاره می‌کند که برخی افراد بدون آگاهی از قواعد شعر و وزن، به اشعار پرداخته و قافیه‌ها را به شکل‌های مختلف می‌سازند. این افراد نمی‌دانند که شعر اگر به درستی نظم و قافیه‌گذاری نشود، شاعران اهل فن ممکن است به آن ایراد بگیرند.
من که در جهان همدم نیمدم نمی‌بینم
عمر را گذر آنی بی‌ندم نمی‌بینم
هوش مصنوعی: من در دنیا هیچ همدمی ندارم و نمی‌توانم عمر را به‌راحتی بگذرانم، زیرا گذر عمر را به‌راستی نمی‌بینم.
هر طرف که رو آرم غیر غم نمی‌بینم
جز جفا نمی‌یابم جز ستم نمی‌بینم
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه می‌کنم فقط غم و اندوه می‌بینم و جز درد و ظلم چیزی نمی‌یابم.
جز بلا نمی‌جویم جز الم نمی‌بینم
پس چگونه با این غم می‌نخورده باشم شاد
هوش مصنوعی: من جز درد و رنج چیزی نمی‌خواهم و جز غم و اندوه چیزی نمی‌بینم، پس چگونه ممکن است در این وضعیت، شاد و خوشحال باشم؟
خیز ای بهشتی رو بادهٔ طهور آور
زان مئی که آن باشد به ز وصل حور آور
هوش مصنوعی: بیدار شو ای بهشتی و شراب پاک بیاور، چرا که آن شراب از وصل حوری‌ها بهتر است.
تا بری غمم از دل مایهٔ سرور آور
در کف ای بلورین تن ساغر بلور آور
هوش مصنوعی: برای اینکه غم را از دل من دور کنی، چیزی شادی‌بخش بیاور. ای تن بلوری، یک جام بلورین به دست بیاور.
هرکجا که داری می‌جمله در حضور آور
بیم محتسب تا کی می‌بیار بادا باد
هوش مصنوعی: هر جایی که در حال شادی و خوشی هستی، مراقب باش که محتسب (یا ناظر) تو را ببیند؛ زیرا این خوشی ممکن است زودگذر باشد.
خاصه در چنین فصلی عیش و باده را شایان
خاصه در چنین ماهی کان چه مه مه شعبان
هوش مصنوعی: به ویژه در این فصل، نوشیدن و لذت بردن از باده بسیار مناسب است، به خصوص در این ماه که ماه ویژه‌ای مانند شعبان است.
خاصه یکشبش کانرا نیمه بشمرد دوران
کاندران در این عالم شد تجلی یزدان
هوش مصنوعی: به ویژه آن شب که نیمه‌اش را حساب کرد، چون در آن شب، تجلی خداوند در این عالم رخ داد.
واجبی تولد یافت از مشیمهٔ امکان
کامدش ز جان جبریل از پی مبارکباد
هوش مصنوعی: این بیت به تولد یک موجود مهم و باارزش اشاره دارد که از دنیای امکان به عرصه وجود آمده و به واسطهٔ روح قدسی جبریل، با خوشحالی و تبریک به ورودش به زندگی پرداخته شده است.
در نکوترین میلاد از نکوترین مولود
شد جهان ظلمانی رشگ جنت موعود
هوش مصنوعی: در بهترین زمان، بهترین موجود به دنیا آمد و این باعث شد که جهان تاریک حسرت بهشت promised را داشته باشد.
بدر فیض شد طالع نور غیب شد مشهود
رفت جان باستقبال آمد آنکه بد مقصود
هوش مصنوعی: ماه درخشان شد و بخت نور پنهان نمایان گشت. جان به استقبال آمدن کسی شتافت که به هدفش رسیده بود.
گشت فیض کل شامل بر عباد از معبود
مرحبا بر این مولود آفرین بر این میلاد
هوش مصنوعی: فیض و نعمت الهی بر همه پرستندگان گسترده شده است. به این مولود جدید سلام و تهنیت می‌گوییم و به خاطر به وجود آمدن او شادمانی می‌کنیم.
آیتی هویدا شد بلکه ام الایاتی
در حدوث شد ظاهر با قدم قرین ذاتی
هوش مصنوعی: مظهری از نشانه‌های الهی آشکار شد تا ام‌الآیات، یعنی بزرگ‌ترین آیات، در پیدایش ظهور کند و این امر با وجود ذاتی مرتبط است.
روی خلق و خالق را شد پدید مرآتی
معدن فیوضاتی منبع عنایاتی
هوش مصنوعی: ظاهر انسان و خداوند به‌گونه‌ای به هم نمایان شده که مانند آینه‌ای است. این آینه، منبعی از فیض و رحمت را به نمایش می‌گذارد و نشان‌دهندهٔ نعمت‌ها و لطف‌هایی است که از سوی خداوند نازل می‌شود.
مصدر مکافاتی مظهر کراماتی
هم عباد را منذرهم لکل قوم هاد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که منبع انعام و بخشش، نشانه‌های بزرگی است، و خداوند برای هر قومی پیامبری فرستاده است که آنها را به راه راست هدایت کند.
صاحب‌الزمان مهدی هادی هدایت‌خواه
بی‌بیان الا لا بهر او بلا اکراه
هوش مصنوعی: مهدی، راهنمای هدایت‌خواهی است که برای او نیازی به توضیح و بیان نیست و هیچ فشاری در پی این هدایت وجود ندارد.
هست لااله از آن اوفتاده الا الله
جز طریق او باطل جز براه او بیراه
هوش مصنوعی: جز خدا هیچ معبودی وجود ندارد و هرچه غیر از اوست، باطل است. تنها راه درست و راست، راه اوست و هر مسیر دیگری، انحراف و گمراهی است.
گرچه حق او دارد اختلاف در افواه
لیک گر شوی منصف حق ز کف نخواهی داد
هوش مصنوعی: اگرچه حق او درباره‌اش نظرات مختلفی وجود دارد، اما اگر با انصاف برخورد کنی، هرگز حق او را از دست نخواهی داد.
آنکه دادخواه از جان بهر آل یاسین است
در کرامت و معجز وارث النبین است
هوش مصنوعی: کسی که از جان برای اهل یاسین طلب کمک می‌کند، در فضل و شگفتی‌ها، وارث پیامبران است.
در زمان او موقوف از ملل قوانین است
نی هزار گون مذهب نی‌هزار آئین است
هوش مصنوعی: در زمان او، قوانین و قواعد مختلف ملل به هم وابسته و محدود شده است و دیگر خبری از هزاران مذهب و آئین مختلف نیست.
یک کتاب و یک ملت یک خدا و یک دین است
زان یگانگی گردد عالم خراب آباد
هوش مصنوعی: یک کتاب و یک ملت نشان‌دهنده‌ی یک خدا و یک دین هستند. از این یگانگی، دنیا به سر و سامان می‌رسد و آباد می‌شود.
در ظهور او عالم طشت پر ز خون گردد
هر نهان شود پیدا هر درون برون گردد
هوش مصنوعی: زمانی که او ظهور کند، جهان پر از خون و رنج خواهد شد و تمامی رازها و پنهانی‌ها نمایان می‌شود؛ هر آنچه در درون است، به بیرون می‌آید.
بس نگون بپاخیزد بس بپا نگون گردد
درد و محنت نااهل از فزون فزون گردد
هوش مصنوعی: بسیاری به خاطر مشکلات و رنج‌ها به پا می‌خیزند، اما در عین حال، همین مشکلات باعث می‌شود که برخی دیگر به زانو درآیند. در نتیجه، درد و زحمات در افرادی که لیاقتی ندارند، روز به روز بیشتر می‌شود.
شرح اینحکایت را چون دهم که چون گردد
آنچنان شود کانرا هیچکس ندارد یاد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم داستان این موضوع را توضیح دهم وقتی که آنچه درباره‌اش صحبت می‌کنم به گونه‌ای است که هیچ‌کس آن را به یاد ندارد؟
در زمان او عالم سر بسر گلستانست
دور دور شیطان‌نی عهد عهد رحمن است
هوش مصنوعی: در زمان او، عالم مثل یک گلستان است و شیطان به دورافتاده است؛ این زمان، زمان عهد و پیمان با خداست.
وقت ظلم و زحمت نی‌گاه عدل و احسانست
جان فدای دورانش زانکه راحت جانست
هوش مصنوعی: در زمان فشار و رنج، نگاه به عدالت و کمک به دیگران ضروری است. جانم را فدای آن دوران می‌کنم؛ زیرا در آن زمان، آرامش و راحتی برای انسان‌ها فراهم می‌شود.
میر مرحمت حاکم شاه عدل سلطانست
عدل را کند بنیان ظلم را کند بنیاد
هوش مصنوعی: این مصراع به بیان این نکته می‌پردازد که حاکم عادل، همان‌طور که داد را برقرار می‌کند، می‌تواند ظلم و بی‌عدالتی را نیز نابود کند. به عبارتی دیگر، وجود یک حاکم با انصاف و عدالت می‌تواند باعث از بین رفتن ریشه‌های ظلم و ستم در جامعه شود.
دوره سلیمان را هم دلیل دورانش
وین که دیو ودد باشد سر بسر به فرمانش
هوش مصنوعی: زمان پادشاهی سلیمان به دلیل قدرت و فرمانروایی او بر موجودات عجیب و غریب معروف بود، زیرا تمام موجودات، چه خوب و چه بد، تحت تسلط او بودند.
صاحب‌الزمان را هم عهد اوست برهانش
در تمامی اشیاء جاری است سلطانش
هوش مصنوعی: صاحب‌الزمان، که به عنوان امام زمان شناخته می‌شود، همواره در حال ارتباط با همه چیز است و در واقع می‌توان گفت که وجود او بر همه اشیاء تأثیرگذار است. او سلطان بزرگ و حاکم عالم است.
گر صغیر مینالد روز و شب ز هجرانش
نیست رسم مهجوران غیرناله و فریاد
هوش مصنوعی: اگر کوچک‌سالان به خاطر جدایی، شب و روز ناله می‌کنند، رسم کسانی که مهجور و بی‌کس هستند تنها فریاد و ناله است.