گنجور

شمارهٔ ۱۲ - غدیریه ورودیه در ورود مسعود حضرت صابر علیشاه

صد شکر که کام دل مهجور برآمد
شد روز وصال و شب هجران بسر آمد
آن طالع فرخنده میمون ز درآمد
آن یار سفرکردهٔ ما از سفر آمد
نی‌نی که بدل بود و کنون درنظر آمد
چشم همه روشن شد از آن مطلع انوار
چندی به میان بود اگر بعد مراحل
ما را نبد آن مرحله‌ها پرده و حایل
چشم و دل ما هست بر آن ماه دو منزل
از دیده اگر رفت مکان بودش در دل
زین خانه بدان خانه شد آنشمع محافل
حالی شد از آن خانه بدین خانه دگر بار
خوش آمد و آمد غم احباب بپایان
وین طرفه که آن عید دل افروز محبان
با عید غدیر از نجف آمد به صفاهان
سوغاتی از این به نتوان یافت بدوران
سازیم نثار وی و سوغات وی ار جان
داریم از این همت کم خجلت بسیار
باری شده سیل نعم حضرت باری
اندر حق ما سوختگان ساری و جاری
بر نعمت دیدار کنم شکرگذاری
یا در صفت عید کنم صفحه‌نگاری
یا شرح دهم از نفس باد بهاری
کزوی شده پر لاله و گل دامن گلزار
هان عید غدیر آمده‌ای ساقی مهوش
وز خامه قدرت شده گل کشت منقش
ما راست ز غم دل چو دو زلف تو مشوش
بر خرمن غم خیز و بزن ز آب می‌آتش
تا پیش گل روی تو با نغمه دلکش
بلبل صفت از عید کنم تهنیت اظهار
در طرف چمن بین که چسان طوطی و طغرل
دراج و تذرو و بط و موسیجه و صلصل
از نغمه مستانه در انداخته غلغل
بر رسته ز گل ختمی و خیری و قرنفل
غم می‌برد از دل به تماشا ورق گل
چون دفتر مدح شه دین حیدر کرار
سلطان نجف شیر خدا شاه ولایت
داماد نبی شمع شبستان هدایت
کش امر دو کونستی در کف کفایت
قرآن به مدیحش ز خدا آیت آیت
در دین خدا گر نبدش سعی و حمایت
بالله نه ز دین بود نشانی نه ز دین‌دار
موجود جهان گشته برای علی و بس
گردون شده گردان بهوای علی و بس
خورشید بود بنده رای علی و بس
آندل که دلست آمده جای علی و بس
دین نزد خدا هست ولای علی و بس
هان آیه اکملت مرا شاهد گفتار
از اوست بپا طارم ایوان معلق
وز اوست بجا هیأت افلاک مطبق
بازار وجود از کرمش یافته رونق
این نکته مرا گشته به تحقیق محقق
هرکس کند انکار شئون علی الحق
دارد به خدائی خدا شبه و انکار
من در خم چوگان وی افتاده چو گویم
وز لطمه چوگانش دوان سوی بسویم
نی چون دگران در بدرو کوی بکویم
عمری است نصیری وی و بنده اویم
عار آیدم از اینکه نهان کرده نگویم
امید که محفوظ و مصون داردم از نار
صابر علی آنشاه که بی‌شبه و نظیر است
هر سال مهیا زوی این جشن غدیر است
با همت والای وی اندیشه قصیر است
بر قدرت او مات نه خود عقل صغیر است
کاین مسئله شامل به صغیر و بکبیر است
من قدرته فاعتبروا یا اولی الابصار

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صد شکر که کام دل مهجور برآمد
شد روز وصال و شب هجران بسر آمد
هوش مصنوعی: سپاس فراوان برای اینکه خواسته و آرزوی دل از دست رفته‌ام برآورده شد. سرانجام روز دیدار فرا رسید و شب‌های جدایی به پایان رسید.
آن طالع فرخنده میمون ز درآمد
آن یار سفرکردهٔ ما از سفر آمد
هوش مصنوعی: این اتفاق خوشایند به خاطر بازگشت یار مسافرم از سفر است.
نی‌نی که بدل بود و کنون درنظر آمد
چشم همه روشن شد از آن مطلع انوار
هوش مصنوعی: آن نی‌نی که قبلاً در دل‌ها پنهان بود، اکنون در چشم‌ها نمایان شده و همه از دیدن نورش روشن و شاداب گشته‌اند.
چندی به میان بود اگر بعد مراحل
ما را نبد آن مرحله‌ها پرده و حایل
هوش مصنوعی: مدتی اگر در میانه باشیم، پس از گذراندن مراحل مختلف، اگر آن مراحل به پایان نرسند، موانع و پرده‌ای میان ما و هدف‌مان ایجاد می‌شود.
چشم و دل ما هست بر آن ماه دو منزل
از دیده اگر رفت مکان بودش در دل
هوش مصنوعی: چشم و دل ما همیشه به آن ماه نگاه می‌کنند و حتی اگر او از دیده‌هایمان دور شود، همچنان در دل ما جای دارد.
زین خانه بدان خانه شد آنشمع محافل
حالی شد از آن خانه بدین خانه دگر بار
هوش مصنوعی: از این خانه به آن خانه رفت، آن شمعی که محفل‌ها را روشن می‌کرد. اکنون از آن خانه دوباره به این خانه آمده است.
خوش آمد و آمد غم احباب بپایان
وین طرفه که آن عید دل افروز محبان
هوش مصنوعی: خوش آمدی و غم و ناراحتی دوستان به پایان رسید. جالب این است که این روز مانند عید، دلنواز و شاداب کننده برای دوستداران است.
با عید غدیر از نجف آمد به صفاهان
سوغاتی از این به نتوان یافت بدوران
هوش مصنوعی: عید غدیر به عنوان یک جشن بزرگ، از نجف به اصفهان آورده شده و هدایای خاصی از آن زمان به یادگار مانده است که هیچ چیز مشابهی نمی‌توان در زمان‌های دیگر پیدا کرد.
سازیم نثار وی و سوغات وی ار جان
داریم از این همت کم خجلت بسیار
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم برای او هدیه‌ای بدهیم و جان خود را نثار او کنیم، باید از این تلاش و کوشش خود خجالت زده نباشیم.
باری شده سیل نعم حضرت باری
اندر حق ما سوختگان ساری و جاری
هوش مصنوعی: باران رحمت الهی به قدری زیاد شده که مانند سیل در حال وزش است و این نعمت الهی بر ما که دل‌سوخته‌گان هستیم، سرازیر شده است.
بر نعمت دیدار کنم شکرگذاری
یا در صفت عید کنم صفحه‌نگاری
هوش مصنوعی: من شکرگزاری می‌کنم به خاطر نعمت دیدار، یا درباره زیبایی این لحظه، چیزی می‌نویسم.
یا شرح دهم از نفس باد بهاری
کزوی شده پر لاله و گل دامن گلزار
هوش مصنوعی: آیا باید از نسیم بهاری بگویم که چگونه دامن گلزار را پر از لاله و گل کرده است؟
هان عید غدیر آمده‌ای ساقی مهوش
وز خامه قدرت شده گل کشت منقش
هوش مصنوعی: ای ساقی زیبای من، ای عید غدیر، تو آمده‌ای! از قلم قدرت، گل‌هایی زیبا و رنگارنگ در دل کشت و زرع شده‌اند.
ما راست ز غم دل چو دو زلف تو مشوش
بر خرمن غم خیز و بزن ز آب می‌آتش
هوش مصنوعی: ما از غم دل به اندازه دو زلف تو پریشان هستیم؛ برخیز و با آتش غم ما بازی کن و بزن با آب می، این پریشانی را بیشتر کن.
تا پیش گل روی تو با نغمه دلکش
بلبل صفت از عید کنم تهنیت اظهار
هوش مصنوعی: من می‌خواهم به گل زیبای تو، که همچون بلبل خوش‌آواز است، از ته دل تبریک بگویم و شادی‌ام را به تو ابراز کنم.
در طرف چمن بین که چسان طوطی و طغرل
دراج و تذرو و بط و موسیجه و صلصل
هوش مصنوعی: در کنار چمن، به زیبایی طوطی و طغرل، دراج و تذرو، و همچنین بط و موسیجه در کنار هم نشسته‌اند و صدای دل‌انگیز آنها در فضا می‌پیچد.
از نغمه مستانه در انداخته غلغل
بر رسته ز گل ختمی و خیری و قرنفل
هوش مصنوعی: از صدای سرمست و شاداب، بر روی شاخه‌های گل ختمی، خواص و زیبایی گل‌های مختلفی چون خیری و قرنفل پخش شده است.
غم می‌برد از دل به تماشا ورق گل
چون دفتر مدح شه دین حیدر کرار
هوش مصنوعی: غم از دل می‌برد و به تماشای گل می‌پردازد، مانند اینکه دفتری برای ستایش و بزرگی حضرت علی (ع) است.
سلطان نجف شیر خدا شاه ولایت
داماد نبی شمع شبستان هدایت
هوش مصنوعی: سلطان نجف، که به قدرت و شجاعت معروف است، در حقیقت نماینده‌ای از ایمان و هدایت است. او دارای مقام و منزلتی بالاست و به نوعی پیوندی با نبی دارد که به اعتبار او و خوش‌نامی‌اش در شب روشن‌ای بخش هدایت تبدیل شده است.
کش امر دو کونستی در کف کفایت
قرآن به مدیحش ز خدا آیت آیت
هوش مصنوعی: کسی که دو جهان را در دست دارد، قرآن به عنوان نشانه‌ای از ستایش خداوند، آیه‌آیه او را معرفی می‌کند.
در دین خدا گر نبدش سعی و حمایت
بالله نه ز دین بود نشانی نه ز دین‌دار
هوش مصنوعی: اگر در دین خدا تلاش و حمایت نباشد، نه نشانی از دین باقی می‌ماند و نه کسی به حقیقت دین‌داری می‌تواند اشاره کند.
موجود جهان گشته برای علی و بس
گردون شده گردان بهوای علی و بس
هوش مصنوعی: تمامی موجودات عالم به خاطر علی پدید آمده‌اند و آسمان نیز به خاطر علی در حال گردش است.
خورشید بود بنده رای علی و بس
آندل که دلست آمده جای علی و بس
هوش مصنوعی: خورشید فقط بنده و پیرو اراده علی است، و آن اندیشه که به قلب‌ها آمده، نیز تنها برای علی است.
دین نزد خدا هست ولای علی و بس
هان آیه اکملت مرا شاهد گفتار
هوش مصنوعی: در پیشگاه خداوند، تنها مذهب معتبر، ولایت حضرت علی (ع) است. خداوند در آیه‌ای به من اشاره کرده که این موضوع را به عنوان گواهی بر سخنانم قرار داده است.
از اوست بپا طارم ایوان معلق
وز اوست بجا هیأت افلاک مطبق
هوش مصنوعی: این شعری به این معناست که همه چیز از او نشأت می‌گیرد؛ چه ساختارهای بزرگ و محکم مانند ایوان‌ها و چه نظم و ترتیب آسمان‌ها و ستاره‌ها. هر چیزی که در جهان دیده می‌شود، به نوعی به او مربوط است و از وجود او سرچشمه می‌گیرد.
بازار وجود از کرمش یافته رونق
این نکته مرا گشته به تحقیق محقق
هوش مصنوعی: بازار وجود به خاطر لطف و کرم او رونق گرفته است. این موضوع باعث شده تا من با دقت بیشتری به تحقیق و بررسی بپردازم.
هرکس کند انکار شئون علی الحق
دارد به خدائی خدا شبه و انکار
هوش مصنوعی: هر کسی که ویژگی‌های واقعی و صحیح علی (علیه‌السلام) را انکار کند، حقیقتاً به خدا بی‌احترامی می‌کند و این عمل بازتابی از نداشتن شناخت درست از خداوند است.
من در خم چوگان وی افتاده چو گویم
وز لطمه چوگانش دوان سوی بسویم
هوش مصنوعی: من در بازی چوگان به دام افتاده‌ام و زخم‌های ناشی از ضربات آن به من می‌زند و مرا به این سو و آن سو می‌کشاند.
نی چون دگران در بدرو کوی بکویم
عمری است نصیری وی و بنده اویم
هوش مصنوعی: من مانند دیگران در کوی معشوق نمی‌گویم و نمی‌گذرانم، بلکه عمریست که پیرو آن معشوق هستم و به او تعلق دارم.
عار آیدم از اینکه نهان کرده نگویم
امید که محفوظ و مصون داردم از نار
هوش مصنوعی: از اینکه چیزی را پنهان کرده‌ام، شرمنده‌ام؛ اما امیدوارم که آن راز محفوظ و در امان بماند و از آسیب‌ها در امان باشد.
صابر علی آنشاه که بی‌شبه و نظیر است
هر سال مهیا زوی این جشن غدیر است
هوش مصنوعی: صابر همان انسانی است که بی‌نظیر و بی‌همتاست و هر سال به خاطر این جشن غدیر خود را آماده می‌کند.
با همت والای وی اندیشه قصیر است
بر قدرت او مات نه خود عقل صغیر است
هوش مصنوعی: با اراده و عزم بلند او، افکار ناقص و کم‌عمق در برابر قدرتش ناتوان و بی‌اثر است و در واقع، عقل کوچک نیز نمی‌تواند به مقابله با او بپردازد.
کاین مسئله شامل به صغیر و بکبیر است
من قدرته فاعتبروا یا اولی الابصار
هوش مصنوعی: این مسئله شامل همه افراد، چه کوچک و چه بزرگ، می‌شود. من توانایی آن را دارم که از آن عبرت بگیرم، ای صاحبان بصیرت!