گنجور

شمارهٔ ۷۲ - تاریخ فاجعه عظیمه رحلت قطب الفلک الحقیقه

دریغ از شاه صابر آن وجود باذل فاضل
که آساندرگذشت و کرد کار دوستان مشکل
سزد گر جاهل و کامل کنند از دیده خونجاری
ز داغ و ماتم آن دستگیر جاهل و کامل
گر اوصافش همی خواهی بگویم شمه از آن
ز خود وارسته و روشن ضمیر ورند صاحبدل
سخاوت پیشهٔ بخشندهٔی کاندر گه و بیگه
هر آنکس هرچه از او خواست بر مقصود شد نائل
بخوان نعمت خود داشتی بیگانه مردم را
مقدم بر خود و خویشان زهی بخشندهٔ باذل
که تا باشند راحت در پناهش دیگران بودی
ز ضعف تن چو کاه و کوه محنت را بجان حامل
صفات و رسم و خوی و خصلت و کردار و آئینش
بپیش خلق و خالق سر بسر مستحسن و قابل
ز سودای تعلق کرده مغز جان خودخالی
ز دریای طبیعت کشتی جان برده بر ساحل
طریق بندگی را روز و شب طی کرده تا مولی
سبیل عافیت را سربسر پیموده تا منزل
چنان دانا که بودی بر ضمایر بی سخن آگه
چنانعالم که کردی صحبت از ماضی و مستقبل
بهر محفل که بود آنشمع بزم جان نبد دیگر
بجز نقل علی جد شریفش نقل آن محفل
شریعت را بجان تابع طریقت را بره رهبر
حقیقت گر همی خواهی بحق و اصل بلاحایل
چو او گر کس شود از عمر برخوردار می‌زیبد
زید اندر جهان ورنه چه حاصل عمر بیحاصل
صغیرش خواست تاریخ وفات آرد خرد گفتا
بقطب سالکین حیدر شدی صابر علی واصل

۱۳۵۰

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دریغ از شاه صابر آن وجود باذل فاضل
که آساندرگذشت و کرد کار دوستان مشکل
هوش مصنوعی: متأسفانه، وجود باارزش و بخشنده‌ای مانند شاه صابر به راحتی از دست رفت و او کار دوستی‌ها را دشوار کرد.
سزد گر جاهل و کامل کنند از دیده خونجاری
ز داغ و ماتم آن دستگیر جاهل و کامل
هوش مصنوعی: اگر نادان و دانا از شدت درد و اندوهی که از داغ و مصیبت ایجاد شده، به گریه و زاری بیفتند، جای تعجب نیست.
گر اوصافش همی خواهی بگویم شمه از آن
ز خود وارسته و روشن ضمیر ورند صاحبدل
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی درباره‌ی اوصاف او بگویم، تنها باید بگویم که او از خود گذشته و دل روشن و پاکی دارد.
سخاوت پیشهٔ بخشندهٔی کاندر گه و بیگه
هر آنکس هرچه از او خواست بر مقصود شد نائل
هوش مصنوعی: سخاوت و بخشندگی خاص انسانی است که در هر زمان و مکان، هر کسی که از او درخواست کند، او را به هدفش می‌رساند.
بخوان نعمت خود داشتی بیگانه مردم را
مقدم بر خود و خویشان زهی بخشندهٔ باذل
هوش مصنوعی: با کمال سخاوت به دیگران احترام می‌گذاری و آنها را بر خود و نزدیکانت مقدم می‌دانی، بنابراین نعمت‌هایی که داری را با دیگران تقسیم می‌کنی.
که تا باشند راحت در پناهش دیگران بودی
ز ضعف تن چو کاه و کوه محنت را بجان حامل
هوش مصنوعی: تا زمانی که دیگران تحت حمایت او راحت باشند، او خود چون کاه ضعیف است و بار مصیبت را به دوش می‌کشد.
صفات و رسم و خوی و خصلت و کردار و آئینش
بپیش خلق و خالق سر بسر مستحسن و قابل
هوش مصنوعی: ویژگی‌ها، رفتار، سلیقه و آداب او نزد مردم و خداوند به‌طور کامل پسندیده و شایسته است.
ز سودای تعلق کرده مغز جان خودخالی
ز دریای طبیعت کشتی جان برده بر ساحل
هوش مصنوعی: از عشق و وابستگی، فکر و روح خود را خالی کرده‌ام. مانند کشتی‌ای که از دریای طبیعت عبور کرده و اکنون به ساحل رسیده است.
طریق بندگی را روز و شب طی کرده تا مولی
سبیل عافیت را سربسر پیموده تا منزل
هوش مصنوعی: در روز و شب مسیر بندگی و خدمت را پیموده‌ام، تا این که مولای من تمام مراحل سلامت و خوشبختی را پشت سر گذاشته و به منزلت رسیده است.
چنان دانا که بودی بر ضمایر بی سخن آگه
چنانعالم که کردی صحبت از ماضی و مستقبل
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای باهوش و دانا هستی که بدون هیچ کلامی می‌توانی به افکار و احساسات دیگران پی ببری و به قدری عاقل هستی که می‌توانی درباره گذشته و آینده صحبت کنی.
بهر محفل که بود آنشمع بزم جان نبد دیگر
بجز نقل علی جد شریفش نقل آن محفل
هوش مصنوعی: در هر جمع و محفل، اگر آن شمعی که جان را روشنی می‌بخشید، نباشد، هیچ چیز دیگری جز داستان علی، جد بزرگوارش، در آن جمع نقل نمی‌شود.
شریعت را بجان تابع طریقت را بره رهبر
حقیقت گر همی خواهی بحق و اصل بلاحایل
هوش مصنوعی: برای دنبال کردن دین و شریعت باید با تمام وجود تلاش کنی و در مسیر حقیقت و واقعیت، رهبری را بپذیری. اگر واقعاً خواهان دستیابی به حق و اصول هستی، نباید تعلل کنی.
چو او گر کس شود از عمر برخوردار می‌زیبد
زید اندر جهان ورنه چه حاصل عمر بیحاصل
هوش مصنوعی: اگر کسی از عمر بهره‌مند شود، مانند زید در جهان می‌زند و زندگی می‌کند. اما اگر اینطور نباشد، عمر بی‌فایده چه ارزشی دارد؟
صغیرش خواست تاریخ وفات آرد خرد گفتا
بقطب سالکین حیدر شدی صابر علی واصل
هوش مصنوعی: کودک از تاریخ وفات خود پرسید، خرد پاسخ داد که در مسیر سالکان، به مذهب و راه علی صابر رسیدی و به اصل و ریشه خود پیوستی.