گنجور

شمارهٔ ۱۱۰ - در اثبات معاد جسمانی

ای بشر ایکه جهان شرف و شوکت و شانی
قدر خود هیچ ندانی و ندانی که ندانی
بر و بحر و جبل و انجم و افلاک و عناصر
روز و شب گرد تو گردند همه عالی و دانی
از سپهری ز چه نالان که تو مخدوم سپهری
بجهانی ز چه بدبین که تو خود اصل جهانی
چارسوقی بود این عالم و با علوی و سفلی
همه در داد و گرفتی همه در سود و زیانی
چیست مرگ اینکه ز‌امکان شودت قطع روابط
نخری و نفروشی ندهی و نستانی
زندگی را به حقیقت ابدی دان نه موقت
روح باقیست شود چندی اگر جسم توفانی
منکر حشر مشو از در انصاف درون آی
این بیان را بشنو تا که در انکار نمانی
محشر یعنی شود اجزاء پراکندهٔ هرکس
مجتمع سربسر و زنده شود دفعهٔ ثانی
وین عجب نیست که در خویش اگر نیک ببینی
حشر فردای خود‌ام روز هم ادراک توانی
شد وجود تو ز اجزاء پراکنده مجسم
تو همین جوهر آبی تو همین شیره نانی
هر طعامی و شرابی و غذائی و دوائی
که ز اطراف جهان سوی تو آید تو همانی
اندر این مرحله حشریست تو را فاش و مبرهن
تو از آن مرحله افسانهٔ انکار چه خوانی
بدل ما یتحلل نرسد گر به تو روزی
روز را تا شب و شب را بسحرگه نرسانی
حق حیات دگری هر نفست بخشد و باشد
بس شگفت اینکه از اینمسئله در شک و گمانی
ایکه گوئی نشود عظم رمیمی دگر انسان
منکر قدرت حقی سخن کفر چه رانی
باش تا اشگ ندامت بفشانی گه خرمن
ایکه در موسم خود تخم‌ امیدی نفشانی
از تو یارب طلبد جان صغیر اینکه ز احسان
همه را جرعه‌ئی از شربت ایمان بچشانی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بشر ایکه جهان شرف و شوکت و شانی
قدر خود هیچ ندانی و ندانی که ندانی
هوش مصنوعی: ای انسان! تو که به عظمت و برتری جهان پی نمی‌بری و نمی‌دانی که ارزش واقعی تو چقدر است و حتی نمی‌دانی که چقدر از خود بی‌خبری.
بر و بحر و جبل و انجم و افلاک و عناصر
روز و شب گرد تو گردند همه عالی و دانی
هوش مصنوعی: همه چیز در عالم، از زمین و دریا و کوه‌ها گرفته تا ستارگان و آسمان‌ها و اجزا و دقایق شب و روز، به دور تو می‌چرخند و به وجود تو وابسته‌اند، چه بزرگ و چه کوچک.
از سپهری ز چه نالان که تو مخدوم سپهری
بجهانی ز چه بدبین که تو خود اصل جهانی
هوش مصنوعی: چرا از آسمان و شرایط آن شکایت می‌کنی، وقتی‌که تو خود در حقیقت وارث بزرگی و مقام بلندی هستی؟ و چرا نسبت به زندگی و دیگران بدبین هستی، در حالی‌که خودت سرچشمه تمام زیبایی‌ها و ارزش‌ها هستی؟
چارسوقی بود این عالم و با علوی و سفلی
همه در داد و گرفتی همه در سود و زیانی
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک بازار است که در آن انسان‌ها با یکدیگر دست به معامله می‌زنند. در این بازار، همه افراد از دنیا و آخرت خود بهره‌برداری می‌کنند و در نتیجه سود و زیان ایجاد می‌شود.
چیست مرگ اینکه ز‌امکان شودت قطع روابط
نخری و نفروشی ندهی و نستانی
هوش مصنوعی: مرگ چیست؟ جز آنکه ارتباطت با دنیا قطع می‌شود و هیچ چیز نمی‌گیری و نمی‌فروشی.
زندگی را به حقیقت ابدی دان نه موقت
روح باقیست شود چندی اگر جسم توفانی
هوش مصنوعی: زندگی را به عنوان یک واقعیت همیشگی در نظر بگیر و نه فقط یک دوره کوتاه‌مدت. روح تو همیشه باقی می‌ماند، حتی اگر جسم تو در این دنیا دچار تغییر و زوال شود.
منکر حشر مشو از در انصاف درون آی
این بیان را بشنو تا که در انکار نمانی
هوش مصنوعی: با انکار قیامت بیرون نرو، بلکه با انصاف وارد شو و این سخن را بشنو تا در انکار باقی نمانی.
محشر یعنی شود اجزاء پراکندهٔ هرکس
مجتمع سربسر و زنده شود دفعهٔ ثانی
هوش مصنوعی: محشر به معنای جمع شدن و کنار هم آمدن تمام اجزای پراکندهٔ هر فرد است و در آن زمان، دوباره زنده خواهند شد.
وین عجب نیست که در خویش اگر نیک ببینی
حشر فردای خود‌ام روز هم ادراک توانی
هوش مصنوعی: اگر در خود نیکی ببینی، تعجبی ندارد که در روز قیامت نیز بتوانی آن را درک کنی.
شد وجود تو ز اجزاء پراکنده مجسم
تو همین جوهر آبی تو همین شیره نانی
هوش مصنوعی: وجود تو از اجزای جداگانه شکل گرفته است؛ تو همان جوهر آبی و همین عصاره نان هستی.
هر طعامی و شرابی و غذائی و دوائی
که ز اطراف جهان سوی تو آید تو همانی
هوش مصنوعی: هر غذایی، نوشیدنی، دارو یا هر چیز دیگری که از نقاط مختلف جهان به سمت تو می‌آید، در واقع تو همان هستی.
اندر این مرحله حشریست تو را فاش و مبرهن
تو از آن مرحله افسانهٔ انکار چه خوانی
هوش مصنوعی: در این مرحله از زندگی، حقیقت‌ها برای تو کاملاً روشن و واضح است. اما از آن مرحله‌ای که به آن لقب خیال می‌دهی و وجودش را انکار می‌کنی، چه می‌خوانی و چه می‌گویی؟
بدل ما یتحلل نرسد گر به تو روزی
روز را تا شب و شب را بسحرگه نرسانی
هوش مصنوعی: اگر چیزی از ما جدا نشود، هرگز به تو نمی‌رسد، مگر اینکه روز را به شب برسانی و شب را به بامداد.
حق حیات دگری هر نفست بخشد و باشد
بس شگفت اینکه از اینمسئله در شک و گمانی
هوش مصنوعی: زندگی هر انسانی به خودش مرتبط است و این موضوع بسیار عجیب است که در آن دچار تردید و شک می‌شویم.
ایکه گوئی نشود عظم رمیمی دگر انسان
منکر قدرت حقی سخن کفر چه رانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان نمی‌تواند عظمت و قدرت حقیقی خداوند را انکار کند، و اگر کسی به خود می‌گوید که قدرت او را نمی‌توان درک کرد، در واقع در اشتباه است. سخن باطل نمی‌تواند حقیقت را پنهان کند.
باش تا اشگ ندامت بفشانی گه خرمن
ایکه در موسم خود تخم‌ امیدی نفشانی
هوش مصنوعی: صبر کن تا زمانی که از ناراحتی اشک بریزی، زیرا همانند دانه‌ای که در فصل مناسب در زمین کشت می‌شود، امیدهایت نیز در زمان مناسب به بار خواهند نشست.
از تو یارب طلبد جان صغیر اینکه ز احسان
همه را جرعه‌ئی از شربت ایمان بچشانی
هوش مصنوعی: ای خداوند، جان کوچکم از تو درخواست می‌کند که به همه انسان‌ها یک قطره از شربت ایمان را بچشانی تا از لطف و رحمت تو بهره‌مند شوند.