شمارهٔ ۸ - رؤیای صادقه
دوش مرا خواب بچشم پر آب
گشت هجوم آور و دیدم بخواب
در لگنی جامه یکی پیرزن
شست و فرو ریخت کف از آن لگن
بر سر کف خواست هزاران حباب
تافت بر آن شعشعهٔ آفتاب
جلوه همی کرد چه بستان ورد
سرخ و بنفش آبی واسپید و زرد
کودک چندی هم از آن پیرزال
کف ز طمع کرده جواهر خیال
بهر خیالی به هم آویختند
خون هم آن بیخردان ریختند
دیده از آن خواب نمودم چوباز
باب تحیر به رخم شد فراز
زود شدم پیش معبر دوان
کیفیت خواب نمودم بیان
گفت مگو خواب که بیداریست
دیدن این خواب ز هشیاریست
آن لگن است این فلک واژگون
پیرزن این دنیی مکار دون
جامهٔ وی کهنگی او که او
نو کندش دمبدم از شستشو
فیض الهی بود آن آفتاب
کامده هر ذره از آن کامیاب
کف بود اسباب جهان سر بسر
کان بدو صد رنک شود جلوهگر
اهل جهانند همان کودکان
دیده کف و کرده جواهر گمان
بهر کفی فتنه همی سر کنند
سعی به اعدام برادر کنند
وا اسفا نیست کس انباز من
کافکند آواز در آواز من
تا که بگوئیم به بانگ بلند
کی بشر این نوع کشی تا بچند
کاش صبا گفتی از این خسته جان
با دول و با ملل این جهان
کان همه خود بینی و گردن کشی
وان همه خونریزی و آدمکشی
کز ملل پیش در این روزگار
خامه همی گشت وقایع نگار
وین همه در عصر کنون دمبدم
جنگ و جدل در عرب و در عجم
خاصه وقوع جدل بیبدل
جنگ شگفت آور بینالملل
ویژه در این دور که در بحر و بر
جبههٔ جنگ آمده زیر و زبر
حاصلش آمد چه بکف بالمآل
غیر بشر کشتن و تضییع مال
گیرم از اینگونه نزاع و جدل
ملک جهان شد به یکی مستقل
آن یکی آخر چه برد زیر خاک
جز دل پرحسرت اندوهناک
یارب اثر ده به بیان صغیر
باز کن از لطف زبان صغیر
تا کند از نوع پرستی سخن
تازه کند رسم جهان کهن
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش مرا خواب بچشم پر آب
گشت هجوم آور و دیدم بخواب
هوش مصنوعی: شب گذشته در خواب، چشمانم پر از اشک شد و به خوابم حمله کرد و در خواب دیدم.
در لگنی جامه یکی پیرزن
شست و فرو ریخت کف از آن لگن
هوش مصنوعی: یک پیرزن درون یک لگن لباسها را میشست و از آن لگن کف بیرون ریخت.
بر سر کف خواست هزاران حباب
تافت بر آن شعشعهٔ آفتاب
هوش مصنوعی: در جایی که نور خورشید میتابد، هزاران حباب بر روی آب میرقصند و درخشندگی خاصی دارند.
جلوه همی کرد چه بستان ورد
سرخ و بنفش آبی واسپید و زرد
هوش مصنوعی: نمایش زیبایی از گلها و رنگهای مختلف بود، از سرخ و بنفش گرفته تا آبی و سفید و زرد، همگی در کنار هم جلوهگری میکردند.
کودک چندی هم از آن پیرزال
کف ز طمع کرده جواهر خیال
هوش مصنوعی: کودکی مدتی از آن زن سالخورده به خاطر آرزوهایش، خواستههای ذهنی و خیالاتش را میجوید و انتظار دارد.
بهر خیالی به هم آویختند
خون هم آن بیخردان ریختند
هوش مصنوعی: برای یک خیال یا تصور، خون آن نادانها را به هم ریختند و متجمع کردند.
دیده از آن خواب نمودم چوباز
باب تحیر به رخم شد فراز
هوش مصنوعی: چشمم از آن خواب غافلگیر شده که با شگفتی به چهرهام نگریسته است.
زود شدم پیش معبر دوان
کیفیت خواب نمودم بیان
هوش مصنوعی: به سرعت به سوی تعبیرکننده خواب رفتم و حالتی که در خواب داشتم را توصیف کردم.
گفت مگو خواب که بیداریست
دیدن این خواب ز هشیاریست
هوش مصنوعی: صحبت نکن که این خواب، رؤیایی نیست؛ این خواب از واقعیت بیداری ناشی میشود.
آن لگن است این فلک واژگون
پیرزن این دنیی مکار دون
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک لگن وارونه است که در آن تمام نیرنگها و فریبها وجود دارد و به نوعی مثل پیرزنی مکار و فریبکار عمل میکند.
جامهٔ وی کهنگی او که او
نو کندش دمبدم از شستشو
هوش مصنوعی: لباس او همیشه قدیمی و کهنه است، اما او هر بار که میخواهد آن را نو کند، آن را بارها میشوید.
فیض الهی بود آن آفتاب
کامده هر ذره از آن کامیاب
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که نور و فیض الهی مانند آفتاب است که بر تمامی موجودات میتابد و هر ذره از این نور، به نوعی از آن بهرهمند میشود و به کامیابی میرسد. به عبارت دیگر، همهی موجودات از نعمتها و برکات الهی برخوردارند و این فیض الهی منشأ خوشبختی و موفقیت آنهاست.
کف بود اسباب جهان سر بسر
کان بدو صد رنک شود جلوهگر
هوش مصنوعی: دنیا همچون پدیدهای زودگذر و ناپایدار است که با ویژگیهایی مختلف و رنگارنگ جلوهگر میشود. در واقع، این دنیا فقط یک لایه است و تمام زیباییها و جلوهها، موقتی و فانی هستند.
اهل جهانند همان کودکان
دیده کف و کرده جواهر گمان
هوش مصنوعی: مردم دنیا مانند کودکانی هستند که با دستان خود فقط سطحی از چیزها را میبینند و تصور میکنند که در دست دارند. در واقع، آنچه درک میکنند بسیار کم ارزشتر از جواهرات واقعی است.
بهر کفی فتنه همی سر کنند
سعی به اعدام برادر کنند
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن دلیل و بهانهای برای کشتن برادر خود تلاش میکنند.
وا اسفا نیست کس انباز من
کافکند آواز در آواز من
هوش مصنوعی: افسوس که کسی نیست تا در غم من شریک شود و صدای مرا در صدای خودش بگنجاند.
تا که بگوئیم به بانگ بلند
کی بشر این نوع کشی تا بچند
هوش مصنوعی: ما با صدای بلند اعلام کنیم که تا کی انسان این گونه با یکدیگر بدرفتاری خواهد کرد.
کاش صبا گفتی از این خسته جان
با دول و با ملل این جهان
هوش مصنوعی: ای کاش که نسیم صبح به تو میگفت که من چقدر دلbroken و رنجیدهام، در حالی که با این همه زیبایی و تجملات دنیا محاصره شدهام.
کان همه خود بینی و گردن کشی
وان همه خونریزی و آدمکشی
هوش مصنوعی: همه چیز به خودخواهی و خودپسندی مربوط میشود و این رفتار باعث خونریزی و کشتار انسانها میشود.
کز ملل پیش در این روزگار
خامه همی گشت وقایع نگار
هوش مصنوعی: در این زمانه، قلم به ثبت و بیان رویدادها و حوادث از طرف ملل مختلف مشغول است.
وین همه در عصر کنون دمبدم
جنگ و جدل در عرب و در عجم
هوش مصنوعی: در حال حاضر، هر لحظه در میان عرب و عجم درگیری و نزاع وجود دارد.
خاصه وقوع جدل بیبدل
جنگ شگفت آور بینالملل
هوش مصنوعی: نبردی غیرمعمول و شگفتانگیز در سطح بینالملل بهوجود آمده که بهخوبی نشاندهندهی بروز اختلافات جدی است.
ویژه در این دور که در بحر و بر
جبههٔ جنگ آمده زیر و زبر
هوش مصنوعی: در این زمان خاص که در دریا و بر زمین، جبهه جنگ به شدت در حال تغییر و تحول است.
حاصلش آمد چه بکف بالمآل
غیر بشر کشتن و تضییع مال
هوش مصنوعی: نتیجهاش این است که در نهایت هیچ جز کشتن انسان و هدر دادن مال به دست نیاوردهایم.
گیرم از اینگونه نزاع و جدل
ملک جهان شد به یکی مستقل
هوش مصنوعی: اگر بپذیریم که این نوع نزاع و جدل باعث شود که تمام جهان به یک دیکتاتوری مستقل تبدیل شود،
آن یکی آخر چه برد زیر خاک
جز دل پرحسرت اندوهناک
هوش مصنوعی: آخرین چیزی که انسان پس از مرگ به زیر خاک میبرد، جز دل پر از حسرت و اندوه چیز دیگری نخواهد بود.
یارب اثر ده به بیان صغیر
باز کن از لطف زبان صغیر
هوش مصنوعی: خداوندا، لطف کن و به من کمک کن تا بتوانم با زبان کوچک خود، به خوبی حرف بزنم و اثر کلامم را برسانم.
تا کند از نوع پرستی سخن
تازه کند رسم جهان کهن
هوش مصنوعی: برای ایجاد گفتوگویی نو و تازه در مورد بتپرستی، باید از روشها و رسمهای قدیمی جهان عبور کرد.