شمارهٔ ۳۴ - مرام احمد
احمد خاتم شه اقلیم جود
جان جهان مهر سپهر وجود
عقل که آئینهٔ ایزد نما
ختم رسل مهبط وحی خدا
گشت چو مأمور رسالت ز حق
برد سراسر ز رسولان سبق
مذهبی آورد برای عباد
جمع در آن علم معاش و معاد
داد دو تیغش احد بیشریک
کان دو بود یک چو ببینیم نیک
زان دو یکی تیغ لسان بلیغ
دافع شرک خفی آنطرفه تیغ
وان دگرش شرک جلی را بکار
قاتل هر شرک منش ذوالفقار
گفت حقش کای دو جهان آن تو
خلق جهان طفل دبستان تو
چون به دبستان وجود ای حبیب
شخص شریفت بود آخر ادیب
از تو هر آن طفل نه تعلیم یافت
بایدش اندر بر مادر شتافت
مادرشان هست عدم بیدریغ
سوی عدم ساز روانشان به تیغ
آمده باغی بمثل این جهان
خلق درختان و رسل باغبان
آن همه در باغ جهان آمدند
خدمت خود کرده و بیرون شدند
حال مربی توئی ای مؤتمن
با تو بود تربیت این چمن
بعد تو چون نیست دگر باغبان
کار تو اینست بباغ جهان
کان شجر خشک بر آری ز جای
وان شجر تر بگذاری بپای
آن شجر خشگ چو ندهد ثمر
باغ به پیرای دگر زان شجر
باغ به پیرای که پیراستن
نیک چو بینی بود آراستن
آن شجر تر بنما تربیت
تا برد از تربیتت تقویت
حاصل اصلی به کنار آورد
میوهٔ توحید به بار آورد
زین شجرستان بودای خوش نفس
مقصد ما میوهٔ توحید و بس
زین سبب آن قائد راه خدا
داد به توحید در اول ندا
گفت بیابید به توحید بار
تا همه گردید از آن رستگار
ای که به احمد بودت انتساب
ای که کنی پیروی از آنجناب
ای که به تهلیل بر آری ندا
صورت امر است مکن اکتفا
معنی توحید همی بایدت
تا که ز توحید فلاح آیدت
وان بود این مرتبه کز خشک و تر
جلوهٔ حق آیدت اندر نظر
ز آینهٔ کون به چشم صفا
روی یکی بینی و آنهم خدا
صلح کنی با همهٔ کاینات
اینت بود اصل فلاح و نجات
خشم چو آید تو ز خود رانیش
اینت بود دوزخ و بنشانیش
با همه در نیک سرشتی شوی
اینت بهشت است بهشتی شوی
خنده بر این امتم آید که خویش
بسته بدان پادشه پاک کیش
در طبقات آنچه نظر میکنم
حالتشان زیر و زبر میکنم
مینگرم در ره دین خامشان
نیست بجز اسمی از اسلامشان
غیر قلیلی دگران خود سرند
مایه بد نامی پیغمبرند
مذهب اسلام همه نور دان
لیک کنون از همه مستوردان
مذهب اسلام صفا در صفاست
لیک نه اینست که در دست ماست
ای روش حضرت خیر الانام
ای تو بهین مذهب و بهتر مرام
ای علم قدر تو بالای عرش
قدر تو نشناختهاند اهل فرش
جان صغیر است ثنا خوان تو
جذب کن او را که بود آن تو
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
احمد خاتم شه اقلیم جود
جان جهان مهر سپهر وجود
هوش مصنوعی: احمد، آخرین و بهترین شخصیت در دنیای بخشش و کرم است، که جان آفرینش و خورشید هستی را در بر دارد.
عقل که آئینهٔ ایزد نما
ختم رسل مهبط وحی خدا
هوش مصنوعی: عقل، همچون آینهای است که نشاندهندهٔ ویژگیهای خداوند میباشد و همچنین خاتم پیامبران و محل نزول وحی خدا به شمار میآید.
گشت چو مأمور رسالت ز حق
برد سراسر ز رسولان سبق
هوش مصنوعی: وقتی که مامور پیام آوردن از سوی حق شد، از تمام پیامآوران دیگر پیشی گرفت.
مذهبی آورد برای عباد
جمع در آن علم معاش و معاد
هوش مصنوعی: یک فرد مذهبی برای جمع کردن مردم برای عبادت، علمی را درباره مسائل دنیوی و آخرتی ارائه کرد.
داد دو تیغش احد بیشریک
کان دو بود یک چو ببینیم نیک
هوش مصنوعی: دو تیغ خدا را که یکتا و بیهمتاست، وقتی با دقت نگاه کنیم میبینیم که این دو در واقع یکی هستند.
زان دو یکی تیغ لسان بلیغ
دافع شرک خفی آنطرفه تیغ
هوش مصنوعی: یکی از دو چیز، زبان تند و تیز است که شرک پنهان را دفع میکند؛ آنطرفه یعنی که این تیغ، بسیار برنده و کارآمد است.
وان دگرش شرک جلی را بکار
قاتل هر شرک منش ذوالفقار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی که به دشمنی با حق و حقیقت برخاسته، با قدرت و آشکارا در تلاش است تا هر نوع شرکی را نابود کند. در اینجا، ذوالفقار به عنوان نماد قدرت و حقیقت در نظر گرفته شده که به مقابله با شرک و باطل میپردازد.
گفت حقش کای دو جهان آن تو
خلق جهان طفل دبستان تو
هوش مصنوعی: او میگوید که حق تو این است که دو جهان به تو تعلق دارد و تمام موجودات جهان مانند بچهها در مدرسهای هستند که تحت آموزش تو قرار دارند.
چون به دبستان وجود ای حبیب
شخص شریفت بود آخر ادیب
هوش مصنوعی: زمانی که به دبستان وجود، ای عزیز؛ تو نهایتاً انسانی شریفی خواهی بود که به ادب و آموزش دست یافتهای.
از تو هر آن طفل نه تعلیم یافت
بایدش اندر بر مادر شتافت
هوش مصنوعی: هر کودکی که از تو آموزش میبیند، باید به سوی مادرش برود و از او یاد بگیرد.
مادرشان هست عدم بیدریغ
سوی عدم ساز روانشان به تیغ
هوش مصنوعی: مادر آنها وجود ندارد و به طور کامل ناپیداست. روانهایشان به سادگی به سمت عدم و نیستی میروند.
آمده باغی بمثل این جهان
خلق درختان و رسل باغبان
هوش مصنوعی: به باغی آمدهایم که مشابه این جهان است، درختان آن و پیامآورانی که باغبان هستند.
آن همه در باغ جهان آمدند
خدمت خود کرده و بیرون شدند
هوش مصنوعی: همهی موجودات در این دنیا به دنیا آمدهاند، اما پس از انجام وظایف و کارهای خود، از این دنیا میروند.
حال مربی توئی ای مؤتمن
با تو بود تربیت این چمن
هوش مصنوعی: ای مؤتمن، تو مربی این زمین هستی و حال تو نشاندهنده تربیت این چمن است.
بعد تو چون نیست دگر باغبان
کار تو اینست بباغ جهان
هوش مصنوعی: بعد از تو که دیگر باغبانی نیست، کار تو این است که به باغ جهانی که دیگری آن را میسازد، بپردازی.
کان شجر خشک بر آری ز جای
وان شجر تر بگذاری بپای
هوش مصنوعی: اگر درخت خشک و بیثمر را از جا برکنی، درختی تازه و سرسبز را به جای آن میکاری.
آن شجر خشگ چو ندهد ثمر
باغ به پیرای دگر زان شجر
هوش مصنوعی: اگر درخت خشک میوه ندهد، باغ را به درخت دیگری زینت میزنند.
باغ به پیرای که پیراستن
نیک چو بینی بود آراستن
هوش مصنوعی: باغ به زیبایی که به درستی تزئین شده باشد، زمانی دلنشینتر به نظر میرسد که خود آن را با دقت و سلیقه بچینند.
آن شجر تر بنما تربیت
تا برد از تربیتت تقویت
هوش مصنوعی: درختی را که به خوبی تربیت شده است نشان بده، زیرا از تربیت تو قدرت و strength میگیرد.
حاصل اصلی به کنار آورد
میوهٔ توحید به بار آورد
هوش مصنوعی: نتیجه اصلی این است که میوهٔ یکتاپرستی به ثمر میرسد.
زین شجرستان بودای خوش نفس
مقصد ما میوهٔ توحید و بس
هوش مصنوعی: از این باغ پر از درخت و خوشبو، هدف ما فقط میوهی وحدت است و بس.
زین سبب آن قائد راه خدا
داد به توحید در اول ندا
هوش مصنوعی: به دلیل همین موضوع، آن راهنمای الهی به توحید دستور داد و در ابتدا صدا زد.
گفت بیابید به توحید بار
تا همه گردید از آن رستگار
هوش مصنوعی: بیایید به یگانگی و یکپارچگی روی بیاورید تا همه از آن آزاد و نجاتیافته شوند.
ای که به احمد بودت انتساب
ای که کنی پیروی از آنجناب
هوش مصنوعی: ای کسی که به پیامبر احمد (ص) نسبت داری، ای کسی که از آن بزرگوار پیروی میکنی.
ای که به تهلیل بر آری ندا
صورت امر است مکن اکتفا
هوش مصنوعی: ای کسی که با شهادت بر یگانگی خدا، از کارها به نتیجه میرسی، تنها به همین اکتفا نکن و فراتر برو.
معنی توحید همی بایدت
تا که ز توحید فلاح آیدت
هوش مصنوعی: برای رسیدن به موفقیت و نجات، باید مفهوم وحدت و یکتاپرستی را به خوبی درک کنی.
وان بود این مرتبه کز خشک و تر
جلوهٔ حق آیدت اندر نظر
هوش مصنوعی: اگر این بار، جلوهای از حقیقت به تو نمایان شود که در آن هم خشک و هم تر وجود داشته باشد، آن را در نظر داشته باش.
ز آینهٔ کون به چشم صفا
روی یکی بینی و آنهم خدا
هوش مصنوعی: از آینهٔ آفرینش، با چشم پاک و صاف میتوانی یک حقیقت را ببینی و آن حقیقت چیزی جز خدا نیست.
صلح کنی با همهٔ کاینات
اینت بود اصل فلاح و نجات
هوش مصنوعی: اگر با تمام هستی و موجودات صلح و آرامش برقرار کنی، این اصل و اساس رستگاری و نجات تو خواهد بود.
خشم چو آید تو ز خود رانیش
اینت بود دوزخ و بنشانیش
هوش مصنوعی: زمانی که خشم به تو هجوم میآورد، بهتر است خودت را از آن دور نگهداری؛ زیرا این خشم همچون جهنمی است که حسی منفی به تو میدهد. پس سعی کن از آن خشم و تنش فاصله بگیری.
با همه در نیک سرشتی شوی
اینت بهشت است بهشتی شوی
هوش مصنوعی: اگر با همه انسانها به نیکی و خوبخوئی رفتار کنی، این خود بهشت است و تو بهشتی میشوی.
خنده بر این امتم آید که خویش
بسته بدان پادشه پاک کیش
هوش مصنوعی: خندیدنم از این است که مردم من خود را به پادشاهی که بسیار با فضیلت و شریف است، وابسته کردهاند.
در طبقات آنچه نظر میکنم
حالتشان زیر و زبر میکنم
هوش مصنوعی: وقتی به لایههای مختلف نگاه میکنم، وضعیت آنها را به هم میزنم و دچار تغییر و تحول میکنم.
مینگرم در ره دین خامشان
نیست بجز اسمی از اسلامشان
هوش مصنوعی: در مسیر اعتقادات دینی، افرادی را میبینم که جز نامی از اسلام، چیزی از آن در وجودشان نیست.
غیر قلیلی دگران خود سرند
مایه بد نامی پیغمبرند
هوش مصنوعی: تنها تعدادی از افراد هستند که بدون توجه به سیره و شخصیت پیامبر، به بد نامی و تخریب او میپردازند و این در اصل کار آنهاست.
مذهب اسلام همه نور دان
لیک کنون از همه مستوردان
هوش مصنوعی: مذهب اسلام روشن و روشناییبخش است، اما در حال حاضر از افرادی که آن را تبلیغ میکنند، کمنور و کدر به نظر میرسد.
مذهب اسلام صفا در صفاست
لیک نه اینست که در دست ماست
هوش مصنوعی: مذهب اسلامی آرامش و صفا را در کنار هم بودن و وحدت میبیند، اما این صفا تنها به معنای یک کار ظاهری و مکانیکی نیست که ما در دست داشته باشیم.
ای روش حضرت خیر الانام
ای تو بهین مذهب و بهتر مرام
هوش مصنوعی: ای روشنگر بهترین مخلوق، تو بهترین آیین و بهترین رفتار را داری.
ای علم قدر تو بالای عرش
قدر تو نشناختهاند اهل فرش
هوش مصنوعی: ای دانش و فضیلت تو چنان بلند مرتبهای که اهل زمین ارزش و مقام تو را نمیدانند و درک نمیکنند.
جان صغیر است ثنا خوان تو
جذب کن او را که بود آن تو
هوش مصنوعی: جان کوچک من، تو را در مدح و ستایش خود جذب کن؛ او که تو را در این مقام دارد.