گنجور

شمارهٔ ۳۰ - حکمت افلاطون

دید فلاطون مرضی در مزاج
جست ز شاگرد خود آنرا علاج
گفت ز روی ادب ای ذوفنون
صد چومنی را تو بره رهنمون
ما ز تو علم و هنر‌ آموختیم
نزد تو اندوخته اندوختیم
گفت بلی لیک گه اعتدال
نی گه بیماری و نقص کمال
عقل که رنچور شد اندر بدن
موجد صحت نتواند شدن
آنکه مریض است نباشد طبیب
پیچ و خم کوچه نداند غریب
ای بشر ای گشته ز سر تا بپا
عضو بعضوت به مرض مبتلا
روز بروزت مرض افزون شود
خود بنگر عاقبتت چون شود
با مرض مهلکی اینسان مخوف
چاره خود چون کنی ای بی‌وقوف
نبض یسار تو و نبض یمین
هر دو مریضند ز روی یقین
از پی تشخیص مرض این بآن
چند سپاری و کنی‌امتحان
چند به تجویز خود ای خیره سر
ز هر خوری در عوض گل شکر
نسخه نما پاره و بشکن قلم
تجریهٔ خود بهل از بیش و کم
نسخه از آن گیر که خود سالم است
هم بمرض هم بدوا عالم است
تا نشوی بندهٔ فرمان او
تا نروی در پی درمان او
بهر تو آسایش و یهبود نیست
هیچ تو را غیر زیان سود نیست
ماحصل این است که دستور حق
بهر بشر باید و نظم و نسق
بایدمان آنچه که از بهر ما
عقل کل آورده ز نزد خدا
تا که از این تیه ضلالت رهیم
ور نه که تا شام ابد گمرهیم
راهبران ره ز حق‌ آموختند
شمع از آن مشعله افروختند
دل بندا داده منادی شدند
خویش هدایت شده هادی شدند
ما همه نفسیم و هوی و هوس
نفس خود از نفس بر آرد نفس
در کرهٔ خاک بجز خاک نیست
خاک از آلایش خود پاک نیست
خلقت آن تیره و ظلمانی است
روشنی‌اش ز اختر نورانی است
کس نتواند که در این شام داج
راه سلامت سپرد بی‌سراج
کس نتواند که به ظن و گمان
ره بسلامت برد اندر جهان
نور یقین باید ر آنهم بدل
جز که ز قرآن نشود متصل
هرکه در این راه مؤید رود
همچو صغیر از پی احمد رود

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دید فلاطون مرضی در مزاج
جست ز شاگرد خود آنرا علاج
هوش مصنوعی: فلاطون به دنبال درمانی برای بیماری‌ای در مزاج خود بود و از شاگردش خواست که این مشکل را حل کند.
گفت ز روی ادب ای ذوفنون
صد چومنی را تو بره رهنمون
هوش مصنوعی: به خاطر ادب و احترام، ای داناتر از همه، تو باید صد نفر را به راه درست هدایت کنی.
ما ز تو علم و هنر‌ آموختیم
نزد تو اندوخته اندوختیم
هوش مصنوعی: ما از تو دانش و مهارت یاد گرفتیم و نزد تو سرمایه و تجربه جمع کردیم.
گفت بلی لیک گه اعتدال
نی گه بیماری و نقص کمال
هوش مصنوعی: او می‌گوید بله، اما در برخی مواقع به اوج می‌رسد و در برخی دیگر دچار بیماری یا نقص در کمال می‌شود.
عقل که رنچور شد اندر بدن
موجد صحت نتواند شدن
هوش مصنوعی: وقتی که عقل در وجود انسان آسیب ببیند، دیگر نمی‌تواند به درستی سلامت را ایجاد کند.
آنکه مریض است نباشد طبیب
پیچ و خم کوچه نداند غریب
هوش مصنوعی: کسی که خود بیمار است نمی‌تواند برای دیگران درمانی بیابد؛ همچنان که فرد ناآشنا با پیچیدگی‌های کوچه‌ها نمی‌تواند راه را به درستی نشان دهد.
ای بشر ای گشته ز سر تا بپا
عضو بعضوت به مرض مبتلا
هوش مصنوعی: ای انسان، تو که به بیماری مبتلا هستی و از سر تا پا به عجز و ناتوانی در آمده‌ای.
روز بروزت مرض افزون شود
خود بنگر عاقبتت چون شود
هوش مصنوعی: هر روز که به بیماری‌ات افزوده می‌شود، خودت را در آینده نگاه کن که به کجا خواهی رسید.
با مرض مهلکی اینسان مخوف
چاره خود چون کنی ای بی‌وقوف
هوش مصنوعی: با بیماری خطرناکی که اینقدر ترسناک است، چطور می‌خواهی برای خودت چاره‌ای بیابی، ای ناآگاه؟
نبض یسار تو و نبض یمین
هر دو مریضند ز روی یقین
هوش مصنوعی: نبض دست چپ و راست تو هر دو از روی قطعیت بیمار هستند.
از پی تشخیص مرض این بآن
چند سپاری و کنی‌امتحان
هوش مصنوعی: برای شناسایی بیماری، چند نفر را به تحقیقات و آزمایش‌ها می‌گمارید و آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهید.
چند به تجویز خود ای خیره سر
ز هر خوری در عوض گل شکر
هوش مصنوعی: چند بار باید به تو بگویم که از هر چیزی که می‌خوری، فقط به دنبال چیزهای شیرین و خوشمزه نباشی. ببین، چقدر باید از خودت بی‌خود باشی که به این چیزها فکر کنی.
نسخه نما پاره و بشکن قلم
تجریهٔ خود بهل از بیش و کم
هوش مصنوعی: با دقت به خودت نگاه کن و برای تغییرات زندگی‌ات آماده باش. رفتار و آرزوهایت را تحلیل کن و از افراط و تفریط دوری کن.
نسخه از آن گیر که خود سالم است
هم بمرض هم بدوا عالم است
هوش مصنوعی: نسخه‌ای را بگیر که خود آن درست و صحیح است؛ زیرا هم به بیماری‌ها و مشکلات آگاه است و هم به خوبی‌ها.
تا نشوی بندهٔ فرمان او
تا نروی در پی درمان او
هوش مصنوعی: تا زمانی که به بندگی فرمان او درنیایی، به دنبال راه چاره و درمان او نخواهی رفت.
بهر تو آسایش و یهبود نیست
هیچ تو را غیر زیان سود نیست
هوش مصنوعی: برای تو نه آسایش و بهبودی وجود دارد و نه چیزی جز زیان، برایت سودی نیست.
ماحصل این است که دستور حق
بهر بشر باید و نظم و نسق
هوش مصنوعی: در نهایت، نتیجه این است که باید قوانین و اصول الهی برای سامان‌دهی به زندگی بشر وجود داشته باشد.
بایدمان آنچه که از بهر ما
عقل کل آورده ز نزد خدا
هوش مصنوعی: باید از آنچه خداوند برای ما از علم و حکمت خود به ارمغان آورده، بهره‌برداری کنیم.
تا که از این تیه ضلالت رهیم
ور نه که تا شام ابد گمرهیم
هوش مصنوعی: تا زمانی که از این راه گمراهی نجات پیدا نکنیم، در غیر این صورت تا ابد در سردرگمی خواهیم ماند.
راهبران ره ز حق‌ آموختند
شمع از آن مشعله افروختند
هوش مصنوعی: راهنماها مسیر حقیقت را به اهل راه نشان دادند و از آن شعله، روشنایی را فراهم کردند.
دل بندا داده منادی شدند
خویش هدایت شده هادی شدند
هوش مصنوعی: دل من به عشق و محبت دیگران وابسته شده است، و صدا و سخنخانه‌ام به راهنمایی و هدایت دیگران تبدیل شده است.
ما همه نفسیم و هوی و هوس
نفس خود از نفس بر آرد نفس
هوش مصنوعی: ما همه از یک نفس هستیم و تمایلات و آرزوهای نفسانی ما از همان نفس برمی‌خیزد.
در کرهٔ خاک بجز خاک نیست
خاک از آلایش خود پاک نیست
هوش مصنوعی: در این دنیا، تنها چیزی که وجود دارد، خاک است و خاک هیچ‌گاه از آلودگی‌های خود خالی نیست.
خلقت آن تیره و ظلمانی است
روشنی‌اش ز اختر نورانی است
هوش مصنوعی: وجود او در ابتدا تاریک و نامشخص است، اما روشنایی و روشنی‌اش از یک ستاره نورانی ناشی می‌شود.
کس نتواند که در این شام داج
راه سلامت سپرد بی‌سراج
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند در این شب تاریک، بدون چراغ راه نجاتی پیدا کند.
کس نتواند که به ظن و گمان
ره بسلامت برد اندر جهان
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند با ظن و گمان به طور مطمئن در این دنیا زندگی کند.
نور یقین باید ر آنهم بدل
جز که ز قرآن نشود متصل
هوش مصنوعی: برای رسیدن به نور یقین، تنها راهی که وجود دارد این است که از قرآن جدا نشویم و به آن ارتباط برقرار کنیم.
هرکه در این راه مؤید رود
همچو صغیر از پی احمد رود
هوش مصنوعی: هر کسی که در این مسیر با پشتکار پیش برود، مانند کودکی است که به دنبال پیامبر حرکت می‌کند.