گنجور

شمارهٔ ۲۰ - سخت و سست

سخت گرانی به درختی نشست
سست بدآن شاخ و بهم درشکست
چونکه بدان شاخ شکست اوفتاد
مرد از آن اوج به پشت اوفتاد
خورد شد اندر تن وی استخوان
بانگ بر آورد و خروش و فغان
مرد حکیمی به وی آندم گذشت
واقعه پرسید و خبر دار گشت
گفت چه نالی که همینت سزاست
همچو توئی در خور این ابتلاست
می نتوان داشتن آخر نگاه
پارهٔ کوهی بسر پر کاه
فهم نکردی شکند شاخ سست
نیست بر این شاخ نشستن درست
آن بشکستی تو ز بار گران
هم ز تو بشکست قضا استخوان
راستی از گفتهٔ مرد حکیم
پند توان یافت چو در یتیم
ای که به دوش ضعفا در جهان
می‌نهی از خویش تو بار گران
گفتمت‌ آمادهٔ آفات باش
منتظر حکم مکافات باش
گر نه ترحم تو به ایشان کنی
در حق خود بایدت احسان کنی
بار کشت جان بره ار بسپرد
بار تو را گو که بمنزل برد
حال که بار تو کشد او به دوش
این همه آخر به گرانی مکوش
بیهده‌گوئی نبود این مقال
یاوه‌سرائی نبود این مثال
قصد صغیر ار ز تو پرسید کس
گو غرضش خدمت نوع است و بس

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخت گرانی به درختی نشست
سست بدآن شاخ و بهم درشکست
هوش مصنوعی: سختی و فشار زیادی بر درختی وارد شد که ضعیف و ناتوان بود، و بر آن شاخ‌هایی که ناتوان بود، شکست.
چونکه بدان شاخ شکست اوفتاد
مرد از آن اوج به پشت اوفتاد
هوش مصنوعی: زمانی که آن شاخه شکست، مرد از اوج خود سقوط کرد و به زمین افتاد.
خورد شد اندر تن وی استخوان
بانگ بر آورد و خروش و فغان
هوش مصنوعی: درون بدن او، استخوان‌ها خرد شدند و صداهایی همچون فریاد و ناله بلند کردند.
مرد حکیمی به وی آندم گذشت
واقعه پرسید و خبر دار گشت
هوش مصنوعی: مردی دانا در آن لحظه عبور کرد و از او درباره‌ی واقعه سؤال کرد و اطلاعاتی به دست آورد.
گفت چه نالی که همینت سزاست
همچو توئی در خور این ابتلاست
هوش مصنوعی: تو چرا شکایت می‌کنی؟ تو خود سزاوار چنین سختی‌ها هستی. کسی مانند تو باید با این آزمایش‌ها روبه‌رو شود.
می نتوان داشتن آخر نگاه
پارهٔ کوهی بسر پر کاه
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توان با نگاه کردن به یک تکه کوه، سر را از کاه پر کرد.
فهم نکردی شکند شاخ سست
نیست بر این شاخ نشستن درست
هوش مصنوعی: اگر نمی‌فهمی، بدان که نشستن بر شاخه‌ای نازک و سست، بی‌خطر نیست و ممکن است به شکستن آن منجر شود.
آن بشکستی تو ز بار گران
هم ز تو بشکست قضا استخوان
هوش مصنوعی: تو از سنگینی بار شکستی و سرنوشت هم از فشار این بار، استخوانش شکست.
راستی از گفتهٔ مرد حکیم
پند توان یافت چو در یتیم
هوش مصنوعی: اگر به سخنان فرد دانایی گوش دهیم، می‌توانیم درس‌های خوبی بیاموزیم، حتی از وضعیت افرادی که در شرایط سختی مانند یتیمی قرار دارند.
ای که به دوش ضعفا در جهان
می‌نهی از خویش تو بار گران
هوش مصنوعی: ای کسی که در این دنیا بار سنگین و مشکلات خود را بر دوش افراد ضعیف می‌گذاری.
گفتمت‌ آمادهٔ آفات باش
منتظر حکم مکافات باش
هوش مصنوعی: به تو گفتم که همیشه آماده‌ی مشکلات و بلاها باش و منتظر نتایج اعمالت باش.
گر نه ترحم تو به ایشان کنی
در حق خود بایدت احسان کنی
هوش مصنوعی: اگر به این افراد رحم نکنی، باید برای خودت کار خیر انجام دهی.
بار کشت جان بره ار بسپرد
بار تو را گو که بمنزل برد
هوش مصنوعی: اگر جان و دل را در راهی فدای کار کنی، می‌توانی اطمینان داشته باشی که تو را به منزل و مقصدی صلاح خواهد رسانید.
حال که بار تو کشد او به دوش
این همه آخر به گرانی مکوش
هوش مصنوعی: اکنون که او این همه بار سنگین را به دوش می‌کشد، دیگر در تلاش نباش برای افزایش بارش.
بیهده‌گوئی نبود این مقال
یاوه‌سرائی نبود این مثال
هوش مصنوعی: این گفتار بی‌فایده نبود و این مثال نیز بی‌معنا نیست.
قصد صغیر ار ز تو پرسید کس
گو غرضش خدمت نوع است و بس
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو درباره نیت کوچک‌تری سؤال کند، بگو که هدف او فقط خدمت به نوع بشر است و بس.