گنجور

شمارهٔ ۱۷ - اشتر و گله

اشتری از سردی دی گشت‌ زار
رفت سوی آغلی از کشت‌زار
آن گله‌دان را بد از عجز خفت
وز پس در با گلهٔ خام گفت
کی منتان بنده بر این خسته جان
در بگشائید که تا یک زمان
گوش و سر اندر گله‌دان آورم
وارهد از صدمهٔ سرما سرم
آن گله این کار شمردند سهل
بیم نکردند از آن غیر اهل
در بگشودند پس آن حیله‌گر
در گله‌دان بود درون گوش و سر
گفت سر خویش کنم گرم لیک
گرم سر آن گله را کرد نیک
آن گله غافل که شتر بی‌گزاف
در گله دان رفت درون تا بناف
لرزه در افتاد به جان گله
بسته شد از بیم زبان گله
یافت شتر کان گلهٔ سست پی
سخت شدستند هراسان ز وی
زان کله دان از ره خشم و نبرد
عزم برون کردن آن گله کرد
برد درون پای چپ و پای راست
بانگ ز دل برزد و از جای خاست
زد لگد از اینطرف و آن طرف
کرد بز و میش فراوان تلف
آن گله در ناله و زاری شدند
از گله‌دان جمله فراری شدند
رفت بصحرا بز و میش و دبر
وان گله دان ماند بکام شتر
یافت شتر بر گله دان دست مفت
وان گله را بر سر آذوقه خفت
آن گله مائیم و شتر اجنبی
وان گله‌دان کشور ما ای صبی
صنعت ما‌ آمده آذوقه‌ها
کان شده اکنون ز کف ما رها
ما متفرق به بیابان فقر
خرد و کلان مرحله پویان فقر
او شده از ثروت ما معتبر
می‌خورد آذوقه ما سر بسر
هست‌ امید اینکه شبان عطوف
شاه زبردست به ملت رؤف
قطع ز وی حاجت ملت کند
چارهٔ این فقر و مذلت کند
این مرض فقر ندارد علاج
جز که شود قطع ز غیر احتیاج
نظم صغیر است ثمین تر ز در
گرچه بیان گله است و شتر

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اشتری از سردی دی گشت‌ زار
رفت سوی آغلی از کشت‌زار
هوش مصنوعی: یک شتر از سرمای دی ماه به سمت مرتع و چراگاهی که از کشت‌زار دور است، حرکت کرد.
آن گله‌دان را بد از عجز خفت
وز پس در با گلهٔ خام گفت
هوش مصنوعی: گله‌دار در نتیجه ناتوانی‌اش و از روی بیکاری به فکر فرو می‌رود و درباره گوسفندهای نادان و بی‌تجربه‌اش صحبت می‌کند.
کی منتان بنده بر این خسته جان
در بگشائید که تا یک زمان
هوش مصنوعی: کی از شما انتظار دارم که در دل این خسته و درمانده را بگشایید و فرصتی به او بدهید تا کمی آرامش یابد؟
گوش و سر اندر گله‌دان آورم
وارهد از صدمهٔ سرما سرم
هوش مصنوعی: من گوش و سرم را در دامن گله می‌آورم تا از آسیب سرما در امان باشم.
آن گله این کار شمردند سهل
بیم نکردند از آن غیر اهل
هوش مصنوعی: آن گروه این کار را آسان شمردند و از خطر آن با اهلش ترسی به دل راه ندادند.
در بگشودند پس آن حیله‌گر
در گله‌دان بود درون گوش و سر
هوش مصنوعی: آن حیله‌گر در گله، در حال ورود به دشت بود و در گوشه و کنار، به دقت گوش می‌کرد و حواسش را جمع کرده بود.
گفت سر خویش کنم گرم لیک
گرم سر آن گله را کرد نیک
هوش مصنوعی: گفت می‌خواهم به کار خودم مشغول شوم، اما در واقع وضعیت گله را هم به خوبی مدیریت کرد.
آن گله غافل که شتر بی‌گزاف
در گله دان رفت درون تا بناف
هوش مصنوعی: آن گروه بی‌خبر که شتر بدون دلیل و به طور ناگهانی به درون گله رفت، باعث ایجاد اختلال و ناراحتی در آنها شد.
لرزه در افتاد به جان گله
بسته شد از بیم زبان گله
هوش مصنوعی: گله از ترس به لرزه افتاد و از صحبت‌ها و نگرانى‌ها به هم ریخت.
یافت شتر کان گلهٔ سست پی
سخت شدستند هراسان ز وی
هوش مصنوعی: شتر را پیدا کردند، چون گله‌ای که ناتوان و بی‌نظم است، از او ترسیده و پراکنده شده‌اند.
زان کله دان از ره خشم و نبرد
عزم برون کردن آن گله کرد
هوش مصنوعی: از آن سر آگاه بود که به خاطر خشم و جنگ، تصمیم به بیرون کردن آن گوسفندان گرفت.
برد درون پای چپ و پای راست
بانگ ز دل برزد و از جای خاست
هوش مصنوعی: با حرکت پای چپ و راست صدایی از دل بلند شد و او از جا برخاست.
زد لگد از اینطرف و آن طرف
کرد بز و میش فراوان تلف
هوش مصنوعی: از شدت ضرباتی که به این طرف و آن طرف وارد می‌شود، بز و میش زیادی آسیب می‌بینند و از بین می‌روند.
آن گله در ناله و زاری شدند
از گله‌دان جمله فراری شدند
هوش مصنوعی: گله‌ای از دام‌ها به خاطر غم و ناله‌ای که داشتند، به شدت ناراحت شدند و از چوپان خود دور شدند.
رفت بصحرا بز و میش و دبر
وان گله دان ماند بکام شتر
هوش مصنوعی: بز و میش به صحرا رفتند و آن گله به دامان شتر افتاد.
یافت شتر بر گله دان دست مفت
وان گله را بر سر آذوقه خفت
هوش مصنوعی: شتر بر روی گله‌ای که در آن نشسته، به راحتی و بی‌زحمت به غذای خود دسترسی پیدا کرده است. این تصویر نشان‌دهنده استفاده از منابع موجود بدون تلاش زیاد است.
آن گله مائیم و شتر اجنبی
وان گله‌دان کشور ما ای صبی
هوش مصنوعی: ما همان گله‌ایم و شتر از آنِ بیگانه است، و ای پسر، ما گله‌دار این سرزمین هستیم.
صنعت ما‌ آمده آذوقه‌ها
کان شده اکنون ز کف ما رها
هوش مصنوعی: هنر ما به سراغ خوراک‌ها آمده، اکنون این خوراک‌ها از دست ما بیرون رفته است.
ما متفرق به بیابان فقر
خرد و کلان مرحله پویان فقر
هوش مصنوعی: ما در دشت وسیع فقر به صورت پراکنده بین مردم بزرگ و کوچک در حال حرکت هستیم.
او شده از ثروت ما معتبر
می‌خورد آذوقه ما سر بسر
هوش مصنوعی: او به خاطر ثروت ما در جایگاهی معتبر و محترم قرار گرفته و از خوراک و نیازهای ما بهره‌مند می‌شود.
هست‌ امید اینکه شبان عطوف
شاه زبردست به ملت رؤف
هوش مصنوعی: امید داریم که شبان مهربان و دانای ما به ملت خود محبت و لطف کند.
قطع ز وی حاجت ملت کند
چارهٔ این فقر و مذلت کند
هوش مصنوعی: اگر نیازهای مردم از او قطع شود، این فقر و ذلت را راهی برای حل و فصل نخواهد داشت.
این مرض فقر ندارد علاج
جز که شود قطع ز غیر احتیاج
هوش مصنوعی: این بیماری نبودن پول هیچ درمانی ندارد جز اینکه آدم از دیگران مستقل شود و نیازی به آنها نداشته باشد.
نظم صغیر است ثمین تر ز در
گرچه بیان گله است و شتر
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده است که کارهای کوچک و کم اهمیت، اگر به درستی انجام شوند، می‌توانند ارزشمندی بیشتری نسبت به کارهای بزرگ و پر زرق و برق داشته باشند. این موضوع حتی وقتی که مسائلی به زبانی ساده و قابل فهم بیان می‌شوند نیز صادق است. به عبارت دیگر، گاهی اوقات چیزهای ساده و کوچک می‌توانند نشان دهنده ارزش واقعی باشند.